گودال قتلگاه هی صدا میزنه غـریـب مـادر حسیـن ! به اون لحظه ای که زمین و زمان بهم ریخت ، آسمونها رنگ خون به خود گرفت ، به اون لحظه ای که بالای تل زینبیه رقیـه (ع) داره همه چیزو می بینه قسمت میدم به اون لحظه ای که بی بی زینب (ع) از خیمه ها بیرون دوید هر دو دستشو گذاشته بالای سرش هی داره صدا میزنه وا محمــدا ! وا علیــا ! قسمت میدم به اون لحظه ای که حرم حسین (ع) دیگه بی حسین (ع) شد، قسمت میدم دیگه کاری کن که امام زمانم همین امشب بیاد منو با خودش ببره بیاد منو از لشکر شیطان و
گناه بیرون بکشه منو برای خودش بخره.الــهــی الـعـفــو..
گریزشماره پنج، دعای کمیل
وکل خطیئة اخطاتها (5)
آره مردم نکنه یک ذره شک کنید ، به خداوندی خودش قسم میخورم که تو رو می بخشه .چه خدای خوبی دارم ! از کجا اینو میگم ؟ از اونجایی که هر موقع دلم خواست گناه کردم هرموقع دلم خواست دوان دوان به سمت گناه و شهوت دویدم اینقدر بی حیایی کردم . به خدای خودم جسارت کردم اما وقتی میگم منو ببخش امان نمیده زود منو می بخشه همه ی گناهانمو می بخشه بدون هیچ شرطی، بدون هیچ هزینه ای بدون اینکه ذره ای آبرومو ببره بدون اینکه بخشیدنش زمان ببره همان لحظه ای که ازش میخوام منو ببخشه همون لحظه ای که دلم می شکنه اصلا نمیذاره از دهانم حرفی خارج بشه ، همون آن وهمون لحظه همه گناهانمو می بخشه ، عجب خدایی دارم آی اهل عالم بیایید ببینید چه خدای خوبی دارم بیایید به شما معرفیش کنم/آی مردم ! من یک خدایی دارم که هیچ موقع دست از مهربونیش برنمیداره علاوه براینکه همه ی خطاهامو می بخشه کیمیاگری هم میکنه آخه همه ی گناهانی رو که بخشیده تبدیل به حسنه میکنه ، از یک طرف انگار تازه از مادر پاک و بدون آلودگی متولد شدم از طرفی هم انگار سالهاست که او را عبادت کردم و بهم ثواب وحسنه داده اگه خدای منو نمی شناسید حالابشناسید آخه هنر خدای من اینه که همه ی گناهان وکثافات و آلودگیهای روح منو تبدیل به طلای ناب و کار نیک میکنه هنر خدای من اینه که فقط بنده هاشو می بخشه با اینکه قدرتش بی نهایته ولی اصلا زورشو به رخ من نمیکشه خیلی مهربونه ، آی اونهایی که خدای منو نمیشناختید حالا بشناسید به زور هم که شده دستمو میگیره کشان کشان در خونه خودش میاره بعد به من امر میکنه توبه کن تا منتو رو ببخشم ! آخه من خدا کارم بخشیدنه الـهــی الــعـفــو.........
گریزشماره شش ، دعای کمیل
و ان توزعنی شکرک و ان تلهمنی ذکرک(6)
خدایا بلد نیستم شکر نعمت هاتو بجا بیارم ! هی به من نگو آدم شو ! هی به من نگو گناه نکن خودت باید به من یاد بدی خودت باید منو عوض کنی بیش از این از من توقع نداشته باش بهتر ازاین نمیتونم باشم تنها راه نجات من اینه که خودت نجاتم بدی خودت حرف زدن با تو رو یادم بده کاری کن همیشه ذکر و یاد امام زمانم بر زبانم جاری باشه کاری کن همیشه تو مجلست حسین حسین کنم . تا یادم ندی وضع من بهتر که نمیشه بدترهم میشه نذار از دست برم !
گریزشماره هفت ، دعای کمیل
ان تسامحنی و ترحمنی (7)
هیچ موقع به اطرافیانم رحم نکردم همیشه به اونها سخت گرفتم ولی تو به من رحم کن آسان بگیر ! هر چی نگاه میکنم می بینم باید به اونی رحم نکنی که با غلاف شمشیر به بازوی مادرم زد نه من بیچاره که در برابر توی خدا ادعایی ندارم. باید به اونی بی رحمی کنی که چنان سیلی به صورت مادرم زد که برق از چشمانش پرید.منی که مهر فاطمه(س) در دلم هسـت دلـت می آید که رحمم نکنی ؟ دلت می آید که عذابم کنی ؟ چجور میخوای کسی رو تو آتش بسوزونی که همیشه آرزو میکرد کاش توی کوچه ی بنی هاشم بودو نمیذاشت مادرش رو کتک بزنند باشه خدای من اگه میخوای منو عذاب کنی بکن فقط بذار یه جمله بگم ! اگه روز قیامت فرشته های عذاب خواستند دست منو بگیرند و توی آتش بیندازند خواهش میکنم منو جلوی مادرم فاطمه (س) به سمت جهنم ببرند ، آخه یقین دارم که مادرم طاقت نمیاره که منو بسوزونی. تو رو به پهلوی شکسته ی مادرم قسمت میدم به من رحم کن منو جهنم نبر !
گریزشماره هشت ،دعای کمیل
و فی جمیع الاحوال متواضعت(8)
تو همین دنیا منو متواضع کن تو همین دنیا غرور منو بشکن ! تکبر و بزرگ بینی منو خرد کن ! تو همین دنیا بینی منو بخاک بمال ! نذار وقتی که وارد قبر شدم اونجا متواضعم کنی نذار وقتی وارد قبر شدم و صورتمو روی خاک گذاشتند بگی دیدی بنده ی مغرور وسرکش دیدی چجور ذلیل شدی ؟ اونجا که دیگه فایده ای نداره من خرد بشم .نذار وقتی وارد صحرای محشر شدم اونجا غرور منو بشکنی همین جا توی همین دنیا منو متواضع کن اونجا که هنر نیست من متواضع بشم معلومه که اونجا از ترس خاشع میشم، وقتی فرشته های عذابت می آیند منو کشان کشان به سمت جهنم ببرند معلومه که از ترس دیگه زبونم بند میاد ومتواضع میشم اگه راست میگی اگه هوای بنده ات رو داری تو همین دنیا نذار در غرور و شهوت غوطه ور بشه ! تو همین دنیا نذار غرق مستی و طغیان بشم ! حاضرم تو همی
ن دنیا خردم کنی بلاهاتو به سرم فرود بیاوری تا غرورم بشکنه ولی در عوض تو صحرای محشر دنبال این نباشی که غرور منو بشکونی اونجا هی به فرشته ها ی عذابت نگی برید دنبالش بیاریدش ! میخوام بهش بفهمونم که غرور یعنی چه ؟ مستی و طغیان یعنی چه ؟ بیاریدش تا بینی شو به خاک بمالم ! نه خدا تورو به عزتت قسم با من این معامله رو نکن من که ادعایی ندارم من اگه گناهی هم کردم از روی مخالفت با تو نبود من غلط بکنم بخوام در برابر تو قد علم کنم ، تو رو به خانوم فاطمه ی زهرا(س) همین جا منو رام واهل کن نذار اینقدر روحم با گناهان وحشی و فراری بشه ! به خودت پناه آوردم هر چه تو بگی میگم چشم ! ببین چجور با ذلت صورت روی خاک گذاشتم! اومدم بگم من عددی نیستم که بخوام با تو مخالفت کنم ببین چقدر متواضعانه و حقیرانه اومدم در خونه ات ! کمکم کن همیشه خوارو ذلیل خودت باشم ! نذار مستی کنم !
گریزشماره نه ، دعای کمیل
ولایمکن الفرار من حکومتک(9)
خدایا تو خودت خوب میدونی هر موقع شیطان منو با گناه و زرق و برق دنیا از در خونه ات فراری میده ، هر موقع دستمو میگیره و کشان کشان از در خونه ات دور میکنه باز مجبورم در خونه خودت برگردم ! درست مثل پرنده و کبوتری که به خونه صاحبش عادت کرده هر جای شهر که رها ش کنند آخرش تا غروب نشده تا هوا تاریک نشده بر میگرده اما وقتی برمیگرده میاد روی دیوار خونه ی صاحبش می شینه بالهاش از خستگی شل شدند دهانش خشک شده زیرگلوش تند تند میزنه دیگه نای پرواز نداره ، ای خدای من الان من هم بعد ازمدتها خستــه و حیران و جامانده از قافله خوبانت اومدم در خونه ات ، بخدا خیلی تشنه ی محبتت هستم . به مهـــدی فاطمــه(ع) قسم تشنه توجهت هستم ! منو تو آغوش خودت بگیر ! نذار دیگه تو شهر گناه و شهوت و آلودگیها رها بشم ، نذار دیگه منو شیطان باخودش ببره ! دست منو بذار تو دست حسینت ! به حسینت هم بگو که دست بنده منو رها نکن ! نذار دیگه گم بشه ! دست منو بــذار تو دست مهـدی فاطمــه (ع) اصلا با یک طناب و زنجیر منو ببند به در خونه خودت ، نذار دیگه فرار کنم ، بذار همه ببینند که من ذلیل تو هستم جایی ندارم برم نمیتونم فرار کنم !
گریزشماره ده ، دعای کمیل
ظلمت نفسی (10)
خـــدایــا ! خیلی به خودم ظلم و جفا کردم ! خیلی به حال خودم بد کردم ، با این اعتراف باید به من کمک ویژه کنی آخه یه عمریه با ظلمی که به خودم کردم خیلی مظلوم واقع شدم تو خودت میدونی واجبه هرکس قدرت داره به کسی که بهش ظلم شده و کسی که مظلوم واقع شده به دادش برسه دریغ نکنه ، خودت گفتی که باید به داد ستمدیده و مظلوم رسید.بخدا خیلی مظلوم واقع شدم شیطان و نفسم خیلی به من ظلم کرده اند بخدا خیلی غریبم دستمو بگیر خـدای مهـربون !
گریزشماره یازده ، دعای کمیل
کم من قبیح سترته(11)
یادش بخیر قدیما خیلی گناهانمو می پوشاندی اما من بی حیا و جسور غرق شهوات خودم بودم چقدر به من فرصت می دادی اما من نمی فهمیدم چه خدای خوبی دارم ! آی مردم به عزت و جلالش قسم خیلی هوای بنده هاش رو داره ، اگه هوای منو نداشت نمیتونستم بیام در خونه اش اگه هوای منو نداشت و اگه منو دوست نداشت زبونمو لال میکر نمیذاشت باهاش حرف بزنم نمیذاشت باهاش درد و دل کنم . رب من ! مولای من ! حالا که تو اینقدر ستارالعیوبی حالاکه تو نمیذاری آبروی من آلوده پیش کسی بره یه خواهشی ازت دارم ، خواهشم اینه کاری کنی که آبروی من پیش مهــدی فاطمه(ع) هم نره ، کاری کن امام زمانم متوجه نشه که من بیچاره چه کاره هستم ، لااقل کاری بکن که اصلا آقام یادش بره که من چه گناهانی رو مرتکب شدم از ذهن حسینت اینو پاک کن که من توی خلوت خودم چه خطاهایی رو انجام دادم ،آخه اگه این کارو نکنی دیگه نمیتونم به چهره ی مهــدی فاطمه(ع) نگاه کنم ، دیگه نمیتونم توی دعای ندبه بگم : «متی ترانا و نراک» . اون لحظه ای که آقا میخواد با چشمان دلربایش به من بیچاره نگاه کنه با چه رویی نگاش کنم ؟ بذار هر چه گناه کردم از یاد امام زمانم بره از یاد حسینت بره از یاد مادرم فاطمه ی زهرا (س) بره برای تو که کاری نداره خــدایا ! نذار پیش اونا خجالت بکشم ! تو که نمیخوای بنده ات خجالت بکشه ؟
گریزشماره دوازده ، دعای کمیل
وکم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته (12)
چقدر به همه ی مردم چهره ی منو چهره ی یه آدم حسابی نشون دادی ! همه فکر میکردند من امام زمانی هستم همه میکردند من آدم خوبی هستم ، آدم مهربونی هستم حتی حاضر نشدی ظاهر منو جلوی مردم بد جلوه بدی گفتی درسته که بنده ام آلوده هست ، درسته که همیشه تو خلوت دوان دوان به سمت گناه می دوه اما بذار آبروشو حفظ کنم ولی خــدایا !من خودم خوب میدونم که چه آدم پست و آلوده ای هستم خودم میدونم که چقدر خون به دل مهــدی فاطمــه (ع) کردم خودم می دونم که چه باطن حیوانی و کثیفی دارم هی گفتی بذار در ظاهر هم که شده به خوبیها و فضائل معروفش کنم تا باورش بشه که میتونه آدم خوبی باشه ه
ی گفتی : بنده من باورت بشه که دوستت دارم باورت بشه که دلم میخواد آدم خوبی باشی . ولی معبود من ! حالا که ظاهر مو طوری نشون میدی که همه فکر میکنند من امام زمانی هستم لااقل نذار با اعمالم آ بروری مهــدی فاطمه (ع) رو ببرم حالا که همه دارند می بینند اومدم در خونه ات لااقل در ظاهر هم که شده منو بخر ! دعاهامو مستجاب کن ! تو که نمیخوای همه ببینند من اومدم در خونه ات و تو ردم کردی ؟ اگه ردم کنی همه مسخره ام میکنند ، همه ملامتم میکنند ، همه سرزنشم میکنند میگن این همون خدایی بود که هی میگفتی نمیذاره آبروم بره ؟ پس چی شد؟ کو اون همه مهربونی که از خدا دم میزدی ؟ تو رو خدا فقط امشب رو آبروداری کن خـدا ! نذار دست خالی از در خونه ات برم ! بذار همه ببینند که تو چه خدای خوبی هستی ! به خدا قول میدم اگه آبروداری کنی دیگه سمت گناه نرم دیگه آدم بشم دیگه نامردی نکنم دیگه نمک نشناسی نکنم دیگه قول میدم نذارم مادرم بخاطر گناهان من غصه بخوره اشک بریزه یه کاری میکنم امشب مادرم زهــرا (س) خوشحال بشه !
گریزشماره سیزده ، دعای کمیل
وافرط بی سوءحالی(13)
خدایا اصلا " حال خوشی ندارم نمیدونم چرا هیچ موقع حال عبادت کردنتو ندارم . اصلا" حال قرآن خوندن و نماز خوندن ندارم ، اصلا" حال ندارم نیمه شب بلند بشم دو رکعت نماز بخونم ، حال ندارم نیمه شب پنج دقیقه قبل از اذان صبح بیدار بشم با تو حرف بزنم ،هر کاری میکنم حال خوشی داشته باشم نمیشه . از دست خودم عاصی شدم از خودم بدم اومده منی که نتونم با خدای به این خوبی خوب انس بگیرم و خوب حرف بزنم و خوب مناجات کنم ، چه خاکی باید به سرم کنم ؟ چه بنده ای هستم که حال ندارم دو رکعت نماز با توجه بخونم ؟ خدایا با چه کسی این همه درد رو برم بگم ؟ اما بذار یک جمله بگم خدایا ! درسته حال خوشی ندارم ولی لااقل باید بین من و بین کسی که اصلا" از بد حالی خودش رنج نمیبره و غصه نمیخوره فرقی وجود داشته باشه منی که تو دلم غم نشسته همیشه دارم غصه میخورم که چرا نمیتونم با امام زمانم ارتباط داشته باشم باید یه فرقی با دیگران داشته باشم یا نه ؟ نذار با این همه غصه دق کنم به دادم برس نجاتم بده.آخه خودت دیدی هر موقع تصمیم گرفتم نیمه شب بلند بشم با تو حرف بزنم خواب به چشمانم غلبه کرد، چشمان خواب آلودم نذاشت با تو مناجات کنم .خدای محبوبم التماست میکنم بذار این چند روزی که از عمرم باقی مونده مزه با تو بودن رو بچشم ! بذار مزه مناجات کردن با تو رو حس کنم ! عزیز دلم اگه به من حال خوشی ندی برای خودت بد میشه ! آخه اگه حالم بد باشه وقتی روضه حسینتو میخونند یک نفر از گریه کنان حسینت کم میشه ،وقتی روضه مادرم زهــرا(س) رو می خونند باید مثل یک آدم قسی القلب بشینم و بشنوم که سیلی به صورت مادرم زدند ولی از اینکه نمیتونم مصیبتشو درک کنم دق کنم . تو رو خدا نذار مثل دشمنان اهل بیت (ع) مصیبت آنها رو درک نکنم! نذار مثل اونایی که بچه های حسینو زدن حال عبادت نداشته باشم !
گریزشماره چهارده ، دعای کمیل
و خدعتـنی الدنیا بغرورها (14)
یک عمر این دنیای فانی سرم کلاه گذاشت ، منو بیچاره کرد . یک عمره که منو از مهــدی فاطمه(ع) جدا کرده ، یک عمره که منو از اشکها و گریه های نیمه شب محروم کرده ، یک عمره نذاشته به فکر آخرتم باشم ، نذاشته به فکر مرگ و قیامت و شب اول قبرم باشم . هر وقت تصمیم جدی گرفتم آدم بشم ، هر وقت عهـد بستم که دیگه با خدا آ شتی کنم ، هرموقع تصمیم گرفتم همیشه به یاد امام زمانم باشم ، هر موقع تصمیم گرفتم با چشم و گوش و زبانم گناه نکنم خودشو به من نشون داده ، زیباییها و شهوات و لذاتش رو به من نشون داد و فریبم داد منو زمین زد. ای انیس من ! اگه به من بیچاره رخ نشون میدادی ، اگه هی من و از در خونه ات رد نمی کردی اگه هوای من بدبخت رو داشتی به این راحتی گول دنیا رو نمیخوردم .کاش امشب مهــدی فاطمه(ع) می آمد بالای سرم دستی به سرم می کشید منو بلند میکرد می گفت : بلند شو دیگه مال من شدی ، خودم خریدمت بیا بریم ! آخه اگه امشب منو نخری می ترسم دنیا جوری منو فریب بده که دشمنان اهل بیت (ع) رو فریب داد، می ترسم چشمانمو باز کنم خودمو تو لشکر عمر سعد ببینم . نه باور نمی کنم تو رو خدا نجاتم بده نمی خوام دیگه فــریب بخـورم!
گریزشماره پانزده ،دعای کمیل
ان لا یحجب عنک دعائی سوء عملی....(15)
به عزتت قسم التماست میکنم یه کاری کن گناهان و اعمال بد و بی حیایی هایم مانع اجابت دعاهام نشه. آخه خیلی آرزو و خواهش دارم اگه قرار باشه بخاطر گناهانم دعاهامو مستجاب نکنی و از در خونه ات ردم کنی دیگران می آیند منو می برند، اگه دست رد به سینه ام بزنی شاید دیگه در خونه ات پیدام نشه .الآن اومدم در خونه ات تا در خونه ات هستم کارو تموم کن ! نذار شیطان منو ببره ! خدایا دیگه فرصتی بهتر از الان برات پیش نمیاد ، بنده ات خودش با پای خودش اومده خودش دستاشو بالا گرفته ، اصلا" بذار یه چیزی بگم
تا کاری به گناهانم نداشته باشی و دعاهامو مستجاب کنی ! خدایا درسته گناهانم زیاده ، درسته خیلی پرده دری کردم ، درسته همیشه دنبال گناه کردن بودم اما به عزت خودت قسم با اینهمه گناه دیگه آب به روی بچــه های حسین (ع) و زینب (س) نبستم ، درسته کوله بار گناهانم کمرمو شکونده ، اما دیگه سیلی به صورت مادرم نزدم ، من که روی سینه ی حسین (ع) ننشستم ، من که دستان علی (ع) رو نبستم ، من که عمود آ هنین به فرق عباس(ع) نزدم ، پس چرا دعاهای منو مستجاب نمی کنی ؟ آخه چیز زیادی که ازت نمیخوام ، چیز بدی که ازت نمیخوام ، مگه تو دل من بیچاره چیه که باعث شده دعای منو مستجاب نکنی ؟ اگه خوب به دلم نگاه کنی جـز مهـر فاطمه (ع) وعلی (ع) و حسین (ع) چیزی نمی بینی ، آخه دعای من بیچاره که چیز بدی نیست ، فقط ازت میخوام منو دلداده مهـدی فاطمه (ع) کنی فقط ازت میخوام منو غلام حلقه به گوش مهدی خودت کنی .فقط ازت میخوام جلوی امام زمانم تو خون خودم غلت بخورم آقام هم بیاد بالا سرم هی بگه بگو عزیزم دیگه چی میخوای؟ بگو تا از خدا بخوام برات مستجاب کنه اینقدر زجر نکش! عزیزم غصه نخور من ناراحت میشم ! خودم خریدارتم خودم می برمت مال خودم باشی !
گریزشماره شانزده ، دعای کمیل
ولا تفضحنـی(16)
منو مفتضح نکن ! منو رسوای شهر نکن ! نذار روز قیامت جلوی علی (ع) و فاطمه (ع) خجالت بکشم ! نذار جلوی حسین (ع) خجالت بکشم ، آخه انصاف نیست کسی که برای حسین(ع) گریه کرده آبروشو ببری آخه دور از مروته کسی که کینه دشمنان فاطمه (ع) تو دلش هست رسواش کنی ، اشکال نداره اگه هم منو رسوا کردی منم بلدم چه کنم اگه رسوایم کردی داد میزنم میگم : آی اهل عالم ! همه بشنوید می دونید چرا من اینقدر بیچاره ام می دونید چرا اینقدر من وضعم خرابه ؟ اگه از من جواب خواستند به همه میگم تقصیر خداست . اگه هر موقع که گناه می کردم با من مهربونی نمیکرد ، اگه اینهمه روی خوش به من نشون نمیداد، اگه اینهمه با من مدارا نمیکرد ، اگه اینهمه برای من دلسوزی نمیکرد من جسور نمی شدم ، اصلا" باورم نمیشه چنین خدایی با اینهمه خوبی منو رسوا کنه .آی مردم ! به خدا این خدایی که من می شناسم نمی ذاره سینه زن حسینش رسوا بشه ، نمی ذاره کسی که یک عمر ایام فاطمیه بخاطر پهلوی شکسته مادرش به سرو صورت رده آبروش بره. آخه اگه آبروی من بره همه میگن پس کو اون خدایی که همیشه ازش تعریف میکردی ؟ پس کو امام زمانی که میگفتی دستتو میگیره؟ پس کو مادری که همش بخاطر اون خودتو می زدی ؟
گریزشماره هفده ، دعای کمیل
ولا تعاجلنی بالعقوبة علی ما عملته(17)
همه ی ذرات عالم هستی تتحت فرمان تو هستند ، قرار هم نیست از تحت سیطره ی تو خارج شوند ، علاوه بر آن قدرتت هم بی نهایته، اصلا" حد نداره ، پس چرا میخوای در عذاب من عجله کنی ؟ عجله مال کسی است که می ترسه طرف مقابل از دستش فرار کنه اما من بیچاره که کاری از دستم بر نمیاد جایی نمیتونم برم غیر از در خونه ی خودت . به خودت پناه آورده ام دست به دامن خودت شده ام ، تو هم که هر وقت اراده کنی میتونی تأدیبم کنی پس چرا عجله میکنی ؟ خدایا صبر کن عجله نکن در عذاب من ، شاید منم آدم شدم شاید منم امام زمانی شــدم شاید دل مادرم رو شاد کردم آخه اگه در جهنم بردن من عجله کنی دل مهربون مادرم به درد میاد، ناراحت میشه که چرا من سوختم چرا منو تو آتش انداختی ؟ پس لااقل بخاطر دل فاطمه خودت هم که شده منو عذاب نکن آخه خوبیت نداره فاطمه (ع) دختر رسول خدا(ص) همسر علی (ع) مادر حسین (ع) برنجه ، فاطمه (ع) همین جوری هم تا دلت بخواد رنج کشیده غصه خورده سیلی خورده ، استخوان پهلوشو شکوندند، میخ داغ به سینه اش فرو رفته ، وقتی نفس می کشید خون از گلویش بیرون می آمد ، بخاطر سیلی ای که خورده خیلی سر درد کشیده نذار با عذاب کردن من ناراحتیش بیشتر بشه ! آخه مادرمه نمیتونه ببینه من زجر می کشم منم نمیتونم ببینم مادرم غصه بخوره !
گریزشماره هیجده،دعای کمیل
...فی کل الاحوال رئوفا (18)
خدایا من اگه بجای تو بودم حتما" با این بنده هات که با یه دل امیدی آمدند در خونه ات مهربون و عطو ف بودم که حتما" مهربون هستی ، چنین سوء ظنی به تو ندارم ، میدونی چرا میگم با این مردم مهربون باش ؟ آخه این مردم باید با کسانی که با بچه های حسین (ع) مهربون وبا عطوفت نبودن فرق داشته باشند. این بنده هات نه تازیانه به سرو صورت بچه های حسین (ع) زدند ، نه سر از بدن بچه ی شش ماهه جدا کردن ، نه تیر به گلوی علی اصغرحسین (ع) زدند، نه سر بریده ی حسین (ع) رو جلوی دختر سه ساله اش گذاشتند ، نه توی بیابونهای شام بچه های حسینو پا برهنه روی خارها دواندند، پس چرا نباید باهاشون مهربون و عطوف باشی ؟ آخه وقتی مهر بچه های حسین (ع) تو دلشونه چجور میشه باهاشون نامهربون بود ؟
گریزشماره نوزده ،دعای کمیل
وقد اتیتک یا الهــی (19)
درسته دیر اومدم در خونه ات ولی بالاخره اومدم. آخه به زور خودمو از غل و زنج
یر و زندان شیطان و هوای نفس کندم و اومدم.مگه نمی بینی چقدر سرو صورتم و بال وپرم زخمیه ؟ مگه نمی بینی چقدر خسته ام ؟ مگه نمی بینی پاهام دیگه توان راه رفتن نداره ؟ حبیب من ! خیلی تشنه ی محبتت هستم ! از راه دوری دارم میام . خدایا ! بیا بشین باهات درد و دل کنم ، کجا بودی خدا ؟ چرا نیومدی نجاتم بدی ؟ خیلی شیطان منو اذیت میکرد خیلی با تازیانه اش به گردن من میزد ، بارها منو از پرتگاه گناه پایین انداخت . ای خدا ! بیا امشب روضه خودمو برات بخونم ، روضه ی شکنجه شدنم به دست شیطان رو برات بخونم ، خدایا هر وقت تصمیم میگرفتم بیام سراغ قرآ ن و اهل بیت (ع) شیطان کتکم میزد ، هر موقع تصمیم می گرفتم نماز با توجه بخونم سیلی به صورتم میزد ، هر موقع می خواستم بیام تو مجلس حسینت برای حسینت گریه کنم فریبم می داد، هر موقع می خواستم بیام در خونه ات توبه کنم با هزار حربه و نیرنگ سرم رو گرم میکرد ، نمیذاشت من یک لحظه تو رو ببینم ، نمیذاشت یک بار درست و حسابی باهات مناجات کنم . اما الان خیلی خوشحالم چون از دستش فرار کردم . تو روقسم میدم دیگه نذار منو ببره ! بخدا ازش میترسم ، ازش بدم میاد ببین چقدر منو خرد کرده ! ببین منو چقدر نحیف و لاغر کرده ! ببین چقدر منو از شکل و قیافه ی یه آدم خوب انداخته! ببین چقدر روحمو آلوده و کثیف کرده!خوش به حال اونی که بار اولشه در خونه خدا میاد! خوش به حال اون بنده ای که تازه در خونه خدا پیداش شده ولی اومده سر به دیوار گذاشته یه گوشه زانوی غم بغل کرده ! بخدا خدا خریدارشه ، تو رو خدا اونهایی که بار اولشونه در خونه اش اومدند من بیچاره رو هم دعا کنند ! بخدا بگید این بنده ی بیچاره ات رو هم آدم کن! دیگه بسشه خیلی داره زجر میکشه ! خوش به حال اونهایی که بارها عهدشون با خدا رو شکستند ولی دوباره در خونه اش اومدند. معلومه دلشون برای خدا تنگ شده ، آخه خیلی خدای مهربونیه هر وقت میرم در خونه اش به حسینش و فاطمه (ع) و علی (ع) و امام زمانم هم میگه بیایید! از مهمون من پذیرایی کنید نذارید بهش بد بگذره ! در خونه اش می ایستند میگن خوش اومدی کجا بودی دل تنگنت شده بودیم !
گریزشماره بیست ،دعای کمیل
یا رب ارحم ضعف بدنی و....(20)
خدایا به ضعیفی و ناتوانی بدنم رحم کن ! بخدا از فاصله هزاران کیلومتری هم استخوانم با آتش جهنم ذوب میشه من که ادعایی ندارم ، من که عددی نیستم بخوام در برابر تو قد علم کنم ، بخدا استخوانهام زود خرد میشه ، آ ی مردم اگه باور ندارید که استخوانهام نحیفه ، اگه باور ندارید که استخوانهام نازک و ضعیفه از مادرم بپرسید اون به شما خواهد گفت که استخوانهای من چقدر نازکه. آخه وقتی پشت در ملائک صدای خرد شدن استخوانهای مادرمو شنیدند براشون ثابت شد که شیعیانش هم استخوانهاشون نحیف و نازکه فهمیدندکه استخوانهاشون زود خرد میشه مادرم درد خرد شدن استخوانو چشیده ، طاقت نمیاره من هم استخونهام مثل خودش بشکنه و خرد بشه !
گریزشماره بیست ویک ، دعای کمیل
هیهات انت اکرم من ان تضیع من ربیته(21)
باورم نمیشه بنده ای رو که خودت پرورش دادی عذابش کنی ، خداوند بعد از اینکه قوم نوح غرق شدند به نوح فرمود: کوزه بساز ! حضرت نوح کوزه ها رو ساخت اونها رو گذاشت مقابل آفتاب تا خشک بشن ولی بارون اومد خرابشون کرد ، دوباره حضرت نوح (ع) کوزه ساخت باز بارون اومد خرابشون کرد نوح عرض کرد خدایا ! تو خودت فرمودی کوزه بسازم پس چرا بارانت رو میفرستی خرابش میکنی ؟ خدا فرمود ای نوح این کوزه ها ساخته ی دست خودت هستند کار دستی تو هستند اما ببین وقتی باران میاد و خراب میشن تو چقدر ناراحت میشی این بنده هایی که غرق شدند همه بنده های من بودند خودم اونها رو آفریده بودم بالاخره بنده های خودم هستند ببین چقدر سخته ! آی مردم خدا دلش نمیخواد بنده اش رو عذاب کنه وقتی التماسش میکنید دریای کرم و مهربانیش جوشش میکنه دنبال بهانه است تا تو رو ببخشه دأب و منش خدا اینه که فقط می بخشه!
گریزشماره بیست ودو ، دعای کمیل
...خرت لعظمتک ساجدة (22)
آی در و دیوار و زمین مسجد ! آی در و دیوار حرم حسین (ع) آی در و دیوار حرم امام رضا (ع) آی در ودیوار مسجدالحرام ! آی پرده ی کعبه! آی زمین پر از غربت بقیع ! شما شهادت بدید نذارید من عذاب بشم ! شاید خیلی از شما مردم بگید من که حرم حسین (ع) نرفتم من که بقیع نرفتم چه کنم ؟ درسته ولی همین که نمک به زخمت میزنم دلت میسوزه دلت میره کنار ضریح شش گوشه ی حسین (ع) دلت میره بین الحرمین دلت میره قبرستان بقیع کنار قبر بدون بارگاه ائمه بقیع (ع) دلت میره کنار قبر پیامبر(ص) همین که دلت پرواز میکنه میره کربلا و مدینه کفایت میکنه که در و دیوار و زمین اونجا برای تو شهادت بدهند که تو اومدی در خونه ی خدا همین کفایت میکنه که اونها شهادت بدهند که تو در خونه خدا اشک ریختی ناله زدی .آی شبهای قدر ! شما شهادت بدید که اومدم در خونه ی خدا قرآن به سر گرفتم اومدم در خونه اش به ح
سین (ع) قسمش دادم شما دیدید که زبانم چقدر یا رب یا رب یا رب می گفت. تو رو خدا شهادت بدید ، اگه دیر شهادت بدید منو می برند جهنم و می سوزونند. خدایا اگه سجده های من بیچاره هم به درد نمیخوره تو رو قسم میدم به سجده های مادر پهلو شکسته ام تو رو قسم میدم به سجده خونین حسین (ع) تو گودال قتلگاه تو رو قسم میدم به سجده های در غربت مهدی فاطمه (ع) منو نسوزان منو جهنم نبر ! آی مردم خیالتون راحت باشه دیگه خدا شما رو نمی سوزونه آخه در کنار سجده ها و عبادتهای ناقصی که داشتم برای بچه های حسین (ع) اشک ریختم دلم برای حسینی که آخرین لحظه عمرش ، چشمانش از تشنگی و گرسنگی و خستگی تار می دید و صداش گرفته بود خیلی سوخته !
گریزشماره بیست و سه ، دعای کمیل
...و هو بلاء تطول مدته (23)
خدایا سختیها و بلاهای دنیا با اینکه کمه و زمانش اندکه طاقت فرساست تحملشو ندارم چگونه بلاها و عذابهای آخرت رو تحمل کنم بذار بگم چه سختیهایی تو دنیا کشیدم . بذار بگم چه بلاهایی تو دنیا دیدم با اینکه خیلی کوتاه بود ولی نتونستم تحمل کنم اصلا" طاقت شنیدنشو هم نداشتم چه برسه به اینکه بخوام از نزدیک ببینم یکی از اون بلاهایی که من تو دنیا دیدم و خیلی هم کوتاه بودازنظر زمان ، همون لحظه بود که شمر روی سینه حسین (ع) نشست بخدا از اون لحظه ای که روی سینه حسین (ع) نشست تا اون زمانی که باسربریده حسین (ع) از گودال قتلکاه بیرون اومد خیلی طول نکشید، خود حسین (ع) اون لحظه برای اینکه شمر اذیت نشه کاری کرد که تا زودتر بتونه کارشو انجام بده ، خدایا خودت می بینی با اینکه زمان این بلا کوتاه بود اما من نتونستم تحمل کنم اگه تا روز قیامت هم که این قضیه رو برام تعریف کنند از بس تحملش برام سخته سرم درد میگیره ، اعصابم بهم میریزه همه ی عزاداری های هزار و چند صد ساله بخاطر همین یک لحظه ی کوتاهی است که حتی مردم با چشماشون هم ندیدند اما امان از دل زینبی که همه رو با چشمان گریان و بهت زده اش دید ،خدایا دیدی نمیتونم بلاهای دنیا رو تحمل کنم ، یه بلایی برای من فرستادی که تا عمر دارم میسوزم دیگه برای چی میخوای تو آخرت هم بلایی به من بدی که زمانش طولانی تر از بلای دنیاست ،آخه بلای اونجا هزاران سال طول میکشه اگه قرار باشه هزاران سال از حسین فاطمه (ع) دور باشم دق میکنم اگه روز قیامت اون لحظه ای که حسین فاطمه (ع) وارد صحرای محشر میشه به من بگن حق نداری چشم بندازی به چهره ی حسین (ع) چه خاکی به سرم کنم ؟ اگه وقتی حسین فاطمه (ع) وارد صحرای محشر میشه فرشته های عذابت با گرز آهنین و آتشین به چشمان من بکوبند بگن حق نداری حسین رو ببینی من بیچاره چه کنم ؟ بخدا بلای جدایی از حسین (ع) رو زمین و آسمانها هم نمی تونند تحمل کنند چجوری از من بیچاره میخوای تحمل کنم ؟
گریزشماره بیست وچهار ،دعای کمیل
لای الامور الیک اشکو (24)
از کدام بدبختی هام شکایت کنم از جهنم رفتنم ؟ یا از داغی آتش جهنم ؟ یا از جدایی از حسین (ع) و فاطمه (ع) ؟ وقتی میام تو مجلست می شینم همه سختیها و بدبختی هام جلوی چشمم رژه می روند، بلاهایی که به من دادی یکی یکی به ذهنم خطور میکنه ، میخوای بلاهامو یکی یکی برات بشمارم ؟ وقتی میام تو مجلست می شینم یه کم که از دنیا جدا میشم یه کم که روحم با یاد و ذکر تو لطیف میشه یادم میاد به اون لحظه ای که حسینتو تو گودال قتلگاه بردند .آخه این دیگه چه بلایی بود که به من دادی ؟ از یک طرف به ذهنم کوچه ی بنی هاشم خطور میکنه که دارند تو کوچه مادرمو کتک میزنند چه کنم خدا ؟ از یه طرف عمود آهنین به فرق عباس (ع) میزنند از یه طرف دستهای بسته شده زینب (س) رو می بینم که تو بازار شام بین نامحرمان و هلهله مردم می چرخونند از یه طرف امام زمانم غریب و تنهاست ، آخــه با این همه بلا و سختی چه کنم ؟ تو به جای من بودی چه میکردی خــدا ؟ برای کدومشون ناله بزنم از یه طــرف وضع خودم هم خرابه جهنمی هستم وای خدای من ! دردناکتر از همه اینکه اگه قرار باشه منو جهنم ببری وقتی منو به جهنم هولناکت پرتاب می کنند یه دفعه نگاه کنم ببیــنم کنـار دسـتـم ابن ملجم هم هست چه کنم ؟ اگه ببینم کنار دستم حرمله و شمر هم هستند ، اگه ببینم باید کنار کسانی که مادرمو کتک زدند باشم اگه قرار باشه همنشین اونی که سیلی زد به صورت مادرم باشم چه خاکی به سرم کنم ؟ دارم دیوونه میشم خدایــا ! همین فشارهای روحی رو عذاب من در دنیا قرار بده ! تو رو خدا دیگه این بلاها رو تو آخرت به من نده می میرم !
گریزشماره بیست و پنج ، دعای کمیل
ام کیف اسکن فی النارو رجائی عفوک(25)
خدایا اگه قرار باشه فرشته های عذابت منو کشان کشان و با تازیانه زدن به سرو صورتم به سمت جهنم ببرند و منو در آتشت بیندازند، آتشی که صداغی غرشش گوشت بدنمو از ترس آب میکنه ، چه خاکی به سرم کنم ؟ آخه خیلی امید داشتم منو عفو کنی ،آخه به کرم و بخششت دل بسته بودم تو دنیا که بودم همه از بزرگی و مهربانی و بخ
شش و فضل تو ست.انیس من ! مولای من ! علاوه بر دلبستگی که به بخشش تو دارم به یه چیز دیگه هم دلبستگی دارم که مطمئنم بخاطر اون منو از آتشت بیرون میاری آخه به یه مادری دلبستگی دارم که چون خودش کمی از حرارت آتش رو چشیده مطمئنا" منو درک میکنه مادری که خودش شعله های آتش صورتش رو داغ کرده میفهمه که من بیچاره تو آتش جهنم چه زجری میکشم دلش به حالم میسوزه راضی نمیشه شیعیانش تو آتش بسوزند .
گریزشماره بیست و شش ،دعای کمیل
یا غیاث المستغیثین (26)
خدایا اگه تو آتش جهنم زبانمو باز بذاری اگه لجام آتشین به دهانم نزنی بین جهنمیان ضجه می زنم زار زار گریه می کنم مثل مادر بچه مرده ناله میکنم اونجا صدات میزنم میگم کجایی مولای من ؟ ای مونس من منو از خودت نران ! ای تمام آرزوی من کجایی ؟ صدای یا غیاث المستغیثین گفتنم تو جهنم طنین انداز میشه . اینقدریا غیاث المستغیثین میگم تا منو از جهنم بیرون بیاری. آی مردم می دانید یا غیاث المستغیثین گفتن شما منو یاد چی میاندازه ؟ یه آقایی رو می شناسم که لحظه ی آخر عمرش هی صدا می زد : یا غیاث المستغیثین ! بذار بگم چه کسی بود تا ذکر یا غیاث المستغیثین گفتنت با «یا غیاث المستغیثین» گفتن اون آقا هم نوا بشه .وقتی حسین (ع) تو گودال قتلگاه دیگه تاب و توان جنگیدن نداشت وقتی از تشنگی و گرسنگی و زخمهایی که بر بدن نازنینش وارد شده بود چشمهایش تار می دید روی زمین افتاد زمین و زمان به هم ریخت صدای نوحه و ناله ملائک خدا در آسمانها بلند شد ،آسمان رنگ خون به خود گرفت ، حسین (ع) سرشو روی زمین گذاشت به سجده رفت هی صدا میزد« یا غیاث المستغیثین» خدا هم صدا شو شنید زود شمر رو فرستاد تا جواب حسینشو بده . حالا همراه حسین (ع) هم ناله شو ناله بزن یا غیاث المستغیثین !
گریزشماره بیست وهفت،دعای کمیل
...و انت تسمع صوته و تری مکانه (27)
خدای من چگونه شراره ها و شعله های آتش جهنم بنده ی تو رو بسوزونه در حالی که توی مهربون صداشو میان شعله های آتش می شنوی ؟ خدایا داری می بینی که بنده ات کدام گوشه ی جهنم داره می سوزه نه باورم نمیشه با اینکه داری صدای التماسمو می شنوی با اینکه صدای ترکیدن استخوانهای منو تو آتش می شنوی با اینکه داری می بینی من هیزم آتش جهنم شدم با اینکه داری می بینی بدنم داره ذوب میشه با اینکه داری می بینی سرو صورتم مثل سر گوسفندی که روی آتش می گیرند بریان شده با اینکه همه اینا رو داری می بینی چجور راضی میشی من بسوزم ؟ خدایا به من حق بده که باورم نکنم آخه خون من که رنگین تر از خون مادرم زهــرا (س) نیست با اینکه تو می دیدی میان شعله های آتش داره صدا میزنه وا محمــدا..! با اینکه می دیدی مادرم داره ناله می زنه ولی باز زمین و زمان رو بهم نریختی ، کسی که پاره ی تن رسول خداست کسی که افلاک رو بخاطر او آفریدی داره پشت در میان شعله های آتش میسوزه باز کاری نکردی . تازه علاوه بر اینکه گذاشتی مادرم بسوزه تو کوچه هم اون نامردا ریختن دورش کتکش زدند جلوی دخترش و بچه هاش سیلی به صورتش زدند پس وای بر من بیچاره حتما" اگه تو آتش جهنم هر چه داد بزنم به حالم سودی نداره . اما ای مردم درسته که این حرفا رو میزنم ولی باز هم باورم نمیشه که خدا منو بسوزونه ، آخه مطمئنم که مادرم خودش سوخت تا من شیعه دیگه نسوزم اون خودشو سپر کرد تا من بیچاره نسوزم وای بر من بیچاره !
گریز شماره بیست و هشت،دعای کمیل
...کل جرم اجرمته (28)
خدایا ! این قانونیه که خودت در عالم هستی وضع کردی که بنده تو یک عمر دوان دوان دنبال گناه و شهوت دویده یک عمر مستی و طغیان کرده ،یک عمر در شهوت و لذت گناه غوطه ور شده ، یک عمر نفهمی و لجاجت کرده ، یک عمر جهالت کرده ، یک عمر دل امام زمانشو خون کرده ، یک عمر با گناهانش فرج و ظهور مهــدی فاطمه (ع) رو به تأخیر انداخته ولی قانونی در عالم داری و آن این است که بعد از همه خطاها و آلودکی ها و گناهانم با یک چراغ سبزی که من بیچاره برای آشتی با تو نشون میدم همه رو ندید می گیری همه را یکجا پاک میکنی . هرکس از بیرون وارد مجلس ما بشه و تقاضای منو بشنوه حتما" به من میگه خیلی بنده ی پر رویی هستی! خیلی ناجوانمردانه است که یک عمر گناه و نافرمانی خدا رو بکنی ، یک عمر جواب رد بخدا بدی ، یک عمر خدا التماست بکنه بیا در خونه ام ولی تو نگاهش هم نکنی بعد بیای اینجا ازش بخواهی همه ی خطاهاتو ببخشه ! مگه با یک ببخشید گفتن مشکل حل میشه ؟ تو خیلی با گناهانت به خودت و دیگران خسارت وارد کردی مگه میشه یه جمله عذر خواهی کنی وتموم بشه ؟ واقعا" تو بنده ی بی ادب و نمک نشناس و پر رویی هستی چجور روت میشه به خدایی که بهترین مونس و بهترین کسی است که اصلا" کینه بنده طغیانگری مثل تو رو به دل نمی گیره چجور روت میشه نگاش کنی و باهاش حرف بزنی ؟ اگه کسی این حرفا رو به من بزنه میگم بسه دیگه اینقدر منو خجالت زده نکن ! اینقدرسرزنشم نکن !خودم میدونم چه آدم کثیف و خطاکار
ی هستم . آی مردم مطمئن باشید که خدا این جسارتهای به بنده اش رو تحمل نمیکنه . چه کسی گفته بنده ی من بی ادب و نمک نشناسه ؟ چه کسی گفته بنده ی من طغیانگره ؟ اگه این چیزهایی که در مورد بنده ی من میگید درست بود اصلا" در خونه ام نمی آمد اگه بی ادب بود دعوت منو قبول نمیکرد دیگه این تهمت ها رو به بنده ی من نزنید ! من طاقت شنیدنش رو ندارم . بعد از یک عمر من خدا و بنده ام هر دو گمشده ی خودمونو پیدا کردیم . خوش اومدی بنده من ! تو بنده ی خودم هستی تو مال من هستی نکنه از من بترسی ! نکنه از من هراسی به دلت راه بدی ! نکنه از من خجالت بکشی ! من خودم خریدار تو هستم خودم نارتو میکشم . دیگه نمیذارم از دستت بدم . آی ملائک ! دیدید آخرش بنده ام اومد ، دیدید چقدر بهش سوء ظن داشتید ولی من می دونستم بر میگرده میدونستم نمک نشناس نیست امشب شب جشن من خداست آی فرشته های من ! بروید بنده منو تحویل بگیرید ، نکنه اذیت بشه ، نکنه تنهاش بذارید، از حالا شما خدمتگذار بنده من هستید هر چه خواست برایش اجابت کنید . ای خدای مهربون ! بسه دیگه اینقدر منو شرمنده خودت نکن اینقدر آبم نکن ، همین جوریش هم از دیر اومدنم و خطاهام شرمنده هستم همین که منو راه دادی در خونه ات و نذاشتی برم دنبال گناه ممنونتم . چه احساس خوبی دارم امشب که کنارت هستم کاش همیشه پیشت بودم ولی خدای من بخدا از همین الان یه ترسی وجودمو گرفته و اون هم اینه می ترسم همین که از در خونه ات رفتم شیطان و دشمنان تو منو دوباره محاصره کنند منو دوباره با خودشون ببرند ، التماست می کنم خدایا نذار دیگه ازت دور بشم هوامو داشته باش ! قدرتی به من بده تا بینی شیطان رو به خاک بمالم ! دیگه نذار از مهــدی فاطمه (ع) دور بشم یگه نذار بوی گناه بگیرم بذار همیشه بوی تو رو بدم بوی مهــدی فاطمه (ع) رو بدم ، بوی چادر خاکی مادرمو بدم ، بوی حسینتو بدم بوی عباس (ع) بدم !
گریزشماره بیست ونه ،دعای کمیل
قو علی خدمتک جوارحی(29)
خدایا اعضاء و جوارح بنده گنه کار خودتو برای بندگی خودت و جهاد در رکاب مهــدی فاطمه (ع) آماده و نیرومند کن !خدایا اگه قرار با قوت و نیروی اعضای بدنم دنبال گناه برم همین الان منو زمین گیر کن تا توان انجام گناه و قدرت بر نافرمانی توی مهربونو نداشته باشم تا با قدرت بدنم هی خون به دل مهــدی فاطمه (ع) نکنم . خدایا یکی از آرزوهای من اینه که اینقدر توان بدنی داشته باشم تا تمام مصیبتهایی که به اهل بیت (ع) وارد شده به من هم وارد بشه. چی میشه منم در راه دفاع از ولایت مثل مادرم سیلی بخورم ؟ چی میشه مثل مادرم استخوان پهلوهام بشکنه ؟ چی میشه مثل عباس (ع) و باباش علی (ع) فرق سرم بشکافه ؟ چی میشه مثل رسول خدا(ص) و امام حسن (ع) و امام رضا (ع) و امام جواد (ع) در راه خودت بدنم مسموم بشه ، جگرم از زهر پاره پاره بشه ؟ چی میشه مثل بی بی زینب (س) تازیانه بخورم طناب به گردنم بیاندازند و بین دشمنان مهــدی (ع) منو بچرخونند و سنگ بهم بزنند ؟ چی میشه مثل بچه های حسین (ع) تو بیابونا منو با پای برهنه روی خارها و زمین داغ و سوزان ببرند و کتکم بزنند؟ چی میشه مثل اربابم حسین (ع) با لب عطشان و گرسنگی شدید لحظه آخر عمرم یک ملعونی روی سینه من بشینه مثل حسین (ع) سر از بدنم جدا کنه ؟ اون وقت تو خون خودم غلت بخورم . مهدی فاطمه (ع) بیاد بالای سرم سرمو به دامن بگیره هی بگم یا مهــدی ! راضـی شدی یا نه ؟ خوب بود یا نه ؟ اینقدر زجر بکشم تا از من راضی بشه .
گریزشماره سی ، دعای کمیل
فبعزتک استجب لی دعائی(30)
خــدایا امشب به غربت مهــدی فاطمه (ع) قسمت میدم دعاهای این مردم و جوونا رو مستجاب کن ، به اشکهای نیمه شب زینب(س) تو خرابه شام قسمت میدم امید این مردمو امشب قطع نکن ! به پاهای کوچک دختر سه ساله حسین (ع) که از بس تو بیابونا دوید و تاول زد قسمت میدم امشب گرفتاریها و مشکلات این مردمو بر طرف کن ! بخدا این مردم امشب خیلی به فضل و کرمت دل بسته اند، خیلی آرزو دارند . خدایا به اون لحظه ای که مادر حسین (ع) تو گودال قتلگاه هی صدا می زد غریب مادر حسین ، قسمت میدم دعاهای شیعیان مهدی فاطمه (ع) رو مستجاب کن ! بذار چند تا دیگه قسم بدم تا هرکی دلش نشکسته دلش بلرزه ، خدایا به زلف خاکی علی اصغر(ع) و به موی خونی علی اکبر(ع) به دست ساقی لشکر (ع) به ضرب سیلی مادر به تنهایی و غربت حیدر (ع) به گریه وناله بی بی زینب (س) قسمت میدم جوائج این جمع رو امشب حاجت روا کن ! بخدا اگه این مردم همشون مدینه بودند نمیذاشتند اون ملعون به صورت مادرشون سیلی بزنه . خدایا ! اگه دعاهای من به درد بخور نیستند لااقل وقتی مادرم فاطمه (ع) نیمه شب با پهلوی شکسته و با دستانی که از درد برای قنوت بالا نمی آمد در حق شیعیانش دعا میکرد دعاهاشو مستجاب کن !دعاهایی که برای من شیعه گنه کار میکرد همه رو امشب مستجاب کن ! خدایا به چی دیگه قسمت بدم نکنه منتظری برم تو گودال قتلگاه ؟ آخه او
نجا یه آقایی داره دست و پا میزنه که زمین و زمان رو به هم ریخته . خدایا قسمت میدم به اون لحظه ای که شمر با چشمان غضبناکش به چشمان مهربون و خونی حسین (ع) نگاه می کرد......... یا امام زمان منو امشب ببخشید نباید اینقدربه این تندی و صراحت و شفاف قسم میخوردم ولی یابن الحسن ! به من حق بده آقا ! آخه آنقدر وضعم خرابه ! آنقدر اوضاعم داغونه ! آنقدر بیچاره و بدبخت و گرفتار دنیا و شهوت هستم که چاره ای جز این ندارم ، باید کاری کنم امشب تا همه آسمانها و اهل زمین دلشون به حال زار من تنها وغریب و نا امید بسوزه لااقل اونا از خدا بخواهند که خدا منو نجاتم بده دعاهامو مستجاب کنه آخه دیگه طاقت ندارم ، دیگه از خودم خسته شدم ، دیگه معلوم نیست عزراییل به من مهلت بده یانه . باید امشب پاک بشم . ولی ای مردم ای جوونایی که با یه دل امیدی اومدید در خونه اش ،آی جوونایی که عاشق مهــدی فاطمه (ع) هستید لازم نیست اینقدر التماس خدا کنید ، اون همیشه منتظر بنده هاشه خیلی زود راضی میشه ، خیلی زود می بخشه ، خیلی زود تو رو در آغوش میگیره ، خیلی زود تو رو میخره ، اینقدر التماس نکن بنده من اینقدر ضجه نزن ! اینقدر خودت رو به زحمت نینداز ! قبولت کردم ، بخشیدمت حالا صداش بزن یا سـریـع الـرضا.......
گریزشماره سی و یک ، دعای کمیل
یا من اسمه دواء و ذکره شفاء(31)
خدایا عمریه که مریضم بیمارم ، گناهان منو بیچاره کردند روحم مریضه یه عمریه صفات رذیله منو بیچاره کرده ، همه از بیماری من می رنجند از یه طرف امام زمانم ناراحته از یه طرف مادرم داره غصه منو میخوره . همه مردم میگن این چه شیعه ایه این چه محب فاطمه ای است که نمیتونه بر خشم و غضب و شهوت خودش غلبه کنه ؟ این چه سینه زن حسینی است که حسین (ع) شفاف نمیده ؟ این چه شیعه ای است که همیشه دم از حسین (ع) و علی (ع) میزنه اما زندگیش فلجه ؟ این چه دوستدار امام زمانی هست که زندگیش پر از رذائل و گناهـه ؟ خدایا دیگه تاب و تحمل شنیدن اینهمه زخم زبانو ندارم مردم اینقدر منو ملامت کنند نذار از بوی گند روح کثیف من همه به تو بدبین بشن آخه من به تو منسوب هستم تو همه کاره ی من هستی همه میگن اگه خدا همه کاره توست اگه امام زمان (ع) ارباب و صاحب اختیار توست پس چرا درمانت نمی کنند؟ چرا شفایت نمیدهند؟ خدایا ! اگه شفایم ندی برای خودت بد میشه ! از من که توقعی نیست من که ادعایی ندارم ولی تو خدای عالمیان هستی ، تو امام زمان (ع) داری تو حسین (ع) و فاطمه (ع) و علی (ع) داری ، اینهمه دکتر و شفا دهنده داری پس چرا منو شفا نمیدی ؟ آخه تو فقط خدای آدم خوبا که نیستی فقط خدای نماز شب خونا که نیستی ، تو که فقط خدای مقربین خودت نیستی خدای من بیچاره و گنه کار هم هستی مگه ما آدم بدها دل نداریم مگه ما دلمون نمیخواد آدم بشیم ؟ مگه ما دلمون نمیخواد امام زمانی بشیم ؟ امام زمان (ع) که فقط برای آدم خوبات نیست ماهم دل داریم می خواهیم دلداده اش بشیم برای تو که کاری نداره فقط کافیه که اراده کنی چیزی که ازت کم نمیشه ، بذار یه دلداده به دلداده های مهدی فاطمه ات بیشتر بشه مطمئن باش خودش هم خیلی خوشحال میشه بذار امام زمانت که غریبه با آدم شدن من یه کم ازغربت بیرون بیاد.
.
.
#گریز_زیارت_عاشورا
×

کربلایی شهریاراحمدی
مداح اهل البیت(ع)
گریزهای زیارت عاشورا "قابل استفاده برای مداحان و مبلغان"
* گـریـزهـای زیــارت عــاشــــورا *
گریزشماره یک زیارت عاشورا
...ما بقیت و بقی اللیل و النهار.
خدایا ! تا نفس دارم تا توان و رمق در بدن دارم به من این توفیق رو بده که به اربابم سلام کنم ! آی عزادار حسین (ع) ! آی محب پسر فاطمه (س) ! اول زیارت عاشورا مؤدبانه در خیمهء حسین (ع)دو زانو بشین و چشم سرت رو ببند و دلتو روانه ی بین الحرمین کن ، از خدا بخواه سلامهایی که به حسین (ع) و اصحابش میدی همه را توسط ملائک خودش در پاکتی از نور به محضر سیدالشهدا(ع) برسونه . آی گریه کن حسین (ع) زمزمه ی سلام تو در فضای ملکوتی حرم حسین (ع) طنین انداز میشه ! موقعی که دلت رو روانه ی حرم باصفای حسین (ع) می کنی و سلام میدی بوی حسین (ع) و عباس (ع) میگیری ، میدونی چرا اینو میگم ؟ آخه وقتی دلت رو روانه ی بین الحرمین میکنی اونجا حسین (ع) و عباس (ع) یه نگاهی به دلت میکنند مگه میشه دلی که نگاه دلربای حسین (ع) و عباس (ع) به اون می افته بوی حسین (ع) و عباس (ع) رو نگیره ؟ هرچه بیشتر دلت رو تو بین الحرمین و حرم عباس (ع)و کنار شش گوشه ی حسین (ع) نگه داری و حواست جمع حسین (ع) باشه دلت بیشتر بوی حسین (ع) و کربلا میگیره ! بوی چادر خاکی زینب (س) رو میگیره آخه اونجایی که دلت رو روانه کردی زینب (س) با چادر خاکی خیلی دویده و داد زده خیلی زمین خورده ! خدایا ! راه قشنگی پیدا کردم تا دیگه بوی گناه ندم از این ببعد تصمیم می گیرم بیام درخونه ی حسین (ع) از این ببعد تصمیم می گیرم بیام خودمو به خیمه ی حسین (ع) بمالم ، ازاین ببعد با عطر دلربای فضای حرم حسین (ع) بوی تعفن گناهمو از خود دور میکنم! به به عجب حسینی داره خدا ! همون ابتدا که میام بهش سلام میدم منو پاک میکنه ، منو نورانی میکنه ، دل منو کربلایی میکنه. آی جوون نکنه بگی من با این گناهان سنگینم چه کنم ! نکنه بگی روم نمیشه به حسین (ع) سلام کنم ! نه هرگز این حرف رو به ذهنت هم راه نده آخه من یک نفر رو می شناسم با اینکه خون به دل زینب (س) و بچه های حسین (ع) کرد با اینکه اشک زینب رو در آورد باز هم حسین (ع) آغوش مهربانشو برایش باز کرد .آره خوب فهمیدی ، خدایا من که وضعم بدتر از حر نیست ، با خجالت هردو دستش رو بالای سرش گرفت و خاضعانه اومد در خونه ی حسین (ع) مؤدبانه آمد جواب ادبش را هم حسین (ع) خیلی قشنگ داد . آی جوون تو هم امشب از حر یاد بگیر مثل حر به حسین (ع) اقرار کن ، اعتراف کن مثل حر ادب نشون بده تا نجاتت بده ! همتون میدونید تو کربلا هرکی روی زمین می افتاد اول کسی که بالای سرش میرسید خود حسین (ع) بو ، امشب منم میگم یا اباعبدالله ! بخدا منم یه عمریه زمین خورده ی گناهان و آلودگی هام هستم تو رو خدا امشب بیا بالای سرم یه دستی به سرم بکش بذار برای همیشه بوی تو رو بگیرم ! آ ی مردم یه چیزی بگم تا دلتون بلرزه یا نه ؟ آ ی اونایی که منتظرید تا حسین (ع) دستی بر سر شما بکشه ! اون حسینی که تو کربلا بالای سر شهدا می آمد با حسینی که الان قرار بالای سر شما بیاد یه فرق کوچیکی داره ، یا امام زمان ! آقا جان معذرت میخوام اون حسینی که التماسش میکنی تا بالای سرت بیاد و دستی به سرت بکشه آی بمیرم سر در بدن نداره ! شمر سرش رو به دامن گرفته و داره از گودال قتلگاه خارج میشه ! حسین جان ! حسین جان..........
گریزشماره دو زیارت عاشورا
...علی جمیع اهل السموات.
مصیبت حسین (ع) آنقدر سنگین و بزرگه که تمام اهل آسمانها برای قتل حسین (ع) بی تابی می کنند و ضجه می زنند. امام صادق (ع) فرمودند : آنگاه که حسین (ع) به شهادت رسید هفتاد هزار فرشته ی غمگین و غبار آلود بر سر قبر حسین (ع) فرود آمدند و تا روز قیامت برای حسین (ع) روضه می خوانند و نوحه سرایی می کنند. آره بخدا این حرف درسته ، آی گریه کنان حسین (ع) آی کسانیکه قلبتون لبریز از محبت حسینه ! جای شما عصر عاشورا تو کربلا و گودی قتلگاه خالی بود اون لحظه ای که شمر با کینه ی علی (ع)وارد قتلگاه شد، علاوه بر مادر حسین (ع) که گوشه ی قتلگاه نظاره گر در خون غلطیدن پسر بود و ناله میزد وضع اهل آسمان و فرشتگان نیز به هم ریخت ،آسمان تیره وتار
شد با هر ناله و نفس گرفته ی حسین (ع) پایه های عرش و عالم ملکوت به لرزه می افتاد ، ولوله و زلزله ی عجیبی درعالم رخ داد اهل آسمان ضجه میزدندو بی تابی میکردند، آخه برای اهل آسمان سخته که حسین (ع) داره به سختی نفس میکشه ، برای تمام ملائک سخته که اون ملعون روی سینه ی حسین (ع) نشسته ، برای ساکنین آسمانها گرانه که لشکر دشمن داره هلهله میکنه ، برای آسمانیان سخته که زینبش داره از بالای بلندی همه چیز رو نگاه میکنه ، خدایا چجور دلت میاد حسینتو اینگونه بکشند ؟ لااقل نمیذاشتی اینقدر به حسین فاطمه (ع) هتک حرمت کنند، اینجا خدا دید تنها راه آرام کردن و تسلی دادن به ملائکش این است که چهره ی دلربای مهدی فاطمه (ع) رو به اونا نشون بده ، سیمای منتقم خون حسین (ع) رو به اونها نشون داد ! آی ملائک من ! غصه نخورید بی تابی نکنید این پسرش مهدیست یه روزی برسه که بیاد وانتقام خون جدش حسین (ع) رو بگیره ، یه روزی میاد تکیه میزنه به دیوار کعبه صدا میزنه یا اهل العالم أنا بقیة الله....
گریزشماره سه زیارت عاشورا
اسست اساس الظلم و الجورعلیکم اهل البیت.
امام صادق فرمود : روزی که در خانه ی علی (ع) و فاطمه (ع) رو آتش زدند و محسن کشته شد، روز بسیار تلخ و غمباری بود زیرا در آنروز پایه ی ستم بر اهل بیت (ع) استوار گردید ! آی مردم ! آی کسانیکه اومدید تو مجلس حسین (ع) آی کسانیکه اومدید زیارت عاشورا را بخوانید و برای حسین (ع) اشک بریزید ! خدا میخواد بگه حالا که میخوای برای حسین من گریه کنی، حالا که اومدی قاتلان حسین (ع) رو لعن کنی لعن و نفرینت باید گره بخوره با لعن و نفرین کسانیکه اومدند تو کوچه ی بنی هاشم و مادر حسین (ع) رو کتک زدند. پایه ی ظلم به حسین (ع) و بچه های حسین (ع) تو کوچه ی بنی هاشم بنا گردید ، همون روزی که همه اومدند فاطمه (ع) و علی (ع) رو محاصره کردند.آی بمیرم اگه اون روز میخ آهنین به سینه ی مادرش فرو نمی رفت تو گودال قتلگاه نیز تیر سه شعبه به قلب ابا عبدالله (ع) اصابت نمیکرد ، اگه اون روز در خونه ی فاطمه رو آتش نمی زدند تو کربلا هم خیمه های ناموس حسین (ع) آتش نمیزدند، اگه اون روز سیلی به صورت مادرش نمیزدند تو کربلا هم زینب (س) و رقیه خاتون(س) سیلی نمی خوردند، اگه اون روز تو کوچه دستان علی (ع) رو با طناب نمی بستند تو کربلا هم غل و زنجیر به گردن امام سجاد (ع) و اسراء نمی بستند ، اگه اون روز محسن (ع) رو در شکم مادر شهید نمی کردند تو کربلا هم داغ علی اصغر (ع) رو به دل مادرش رباب نمیذاشتند، اگه اون روز باغلاف شمشیر به بازوی مادرش نمیزدند تو کربلا هم با شمشیر ، دستان قمر بنی هاشم (ع) رو قطع نمی کردند ! میخوای بازم بگم یا نه ؟ آی غمخوار حسین (ع) هر مصیبتی که بر اربابت حسین (ع) وارد شد ریشه اش به کوچه بنی هاشم بر میگرده ، همه اش به ستم هایی که قنفذ ومغیره در حق فاطمه (ع) روا داشتند بر میگرده ، الهی بشکنه دست مغیره ! عجب زیارت عاشورایی شد ! بخدا آدم دق میکنه ! آخه هم باید صحنه های کربلا و علقمه و گودال قتلگاه و اسارت رو مجسم کنیم ، هم باید کتک خوردن مادرمونو مرور کنیم هم باید غربت علی (ع) رو به یاد بیاوریم ، بخدا خیلی سخته ! اشکال نداره بذار این قلب و دلت از آتش غم حسین (ع) بسوزه ، بذار قلبت از داغ فاطمه (ع) و علی (ع) آتش بگیره ، تا نسوزی حسینی نمیشی و دق نکنی نمیتونی یار منتقم خون حسین (ع) بشی ! یه منتقم همیشه باید خونش به جوش باشه . آی جوون ! حواست پرت نشه نکنه از کوچه ی بنی هاشم زود بیرون بیایی ! نکنه زود از گودال قتلگاه خارج بشی ! آنقدر باید تو کوچه ی بنی هاشم قدم بزنی تا بغض و کینه ات نسبت به کسیکه سیلی به صورت مادرمون زد بیشتر بشه ! آنقدر باید کنار گودال قتلگاه بشینی و زل بزنی به دست و پا زدن حسین (ع) تا سینه ات مالامال از کینه و نفرت دشمن اهل بیت (ع) بشه! آنقدرباید کنار نهر علقمه پشت یکی از نخلها بایستی و نظاره گر قطع شدن دستان عباس با وفا و ناامیدیش بش تا وقتی اسم قمر بنی هاشمو بردندبه سرعت کینه وبغضت نسبت به قاتلینش در تو زنده بشه ! آنقدر باید تو کربلا قدم بزنی و دویدن زینب (س)و بچه های حسین (ع) رو که دامنشان آتش گرفته و با وحشت و ترس از خیمه ها فرار می کنند تماشا کنی تا وقتی میای تو مجلس حسین (ع) منتظر روضه خوندن من نشی باید آنقدر آماده
باشی از اول تا آخر مجلس برای مصیبتهای حسین (ع) زار بزنی و ناله کنی ! آی همه اونهایی که اومدید تو مجلس پسر فاطمه (ع) نکنه وقتی میایید تو مجلسش فقط یه سر کوتاهی به کوچه ی بنی هاشم و خانه ی علی (ع) و گودال قتلگاه بزنی و سریع بلند شی و دنبال دنیای خودت بری ! خاک بر سر من بیچاره اگه بخوام یه لحظه کوتاه سربزنم به جایی که مادرمو کتک زدند و سریع برم سراغ دنیام ! وای برمن ! پس فرق من بیچاره با اون ملعون چیه که خودش میگه وقتی صدای ناله ی فاطمه (ع) رو از پشت در شنیدم یک لحظه دلم سوخت اومدم برگردم ! خدایا نکنه منم بیام تو مجلس عزای حسین (ع) و مادرش فاطمه (ع) فقط برای یک لحظه دلم برای حسین (ع) و مادرش بسوزه و اشکی بریزم و پاشم برم ! نه نمیخوام زود از پشت در خانه ی فاطمه (ع) برم میخوام بشینم در خونه ی مادرم آنقدر ضجه وناله بزنم تا همانطور که صدای ناله ی مادرم تو کوچه ی بنی هاشم طنین انداز شد و دل سنگ رو آب کرد ، صدای ناله ی من هم تو فضای شهر مدینه طنین انداز بشه . دلم میخواد صدای ناله ام با صدای ناله ی مادرم گره بخوره، دلم میخواد ناله هام فاطمی بشه ! خیلی دلم میخواد مثل مادرم فدایی ولایت بشم پس آنقدر میمونم تا خودش در رو باز کنه و دستم رو بگیره. حالا ناله بزن یا زهــــــــــرا...
گریزشماره چهار زیارت عاشورا
و لعن الله ابن مرجانة..
امام رضـا (ع) به شبیب فرمود : اگر میخواهی با ما در غرفه های بهشت با پیامبر ساکن شوی بر قاتلان حسین (ع) لعنت کن ! آی اونایی که اومدید زیارت عاشورا بخوانید ! آی اونهایی که تو کربلا نبودید ببینید چه بر سر حسین (ع) و زن و بچه هایش آوردند ! همین ابن مرجانه که داری لعنش میکنی آیا میدونـــی کیه ؟ میدونی چرا داری لعن و نفرینش میکنی ؟ زینب (س) هم تو دارالعماره ابن مرجانه رو نفرین کرد ، این لعن رو به نیت تسلی خاطر زینب کبری (س) با تمام وجود بگو ! به این نیت ابن مرجانه رو لعن کن تا دل عمه ی سادات کمی آرام بگیره ! ابن مرجانه ی ملعون تو دارالعماره کاری کرد که زینب (س) بگه مادرت به عزایت بشینه ، آی مردم من از شما یک سؤال دارم اگه کسی غیرعمد ، شخصی رو به قتل برسونه آیا درسته که تو مجلس عزاداری مقتول ، مرتب بیاد و خودش رو به صاحبان عزا و اولیای دم نشون بده ؟ قاتل اصلا" نباید داغ اونها رو تازه کنه حتی اگه کارش هم غیر عمد بوده باشه ، حتی اگه بخواد بیاد تسلیت هم بگه نباید زیاد جلوی چشم پدر و مادر و فرزند مقتول رفت و آمد کنه چه برسد به اینکه از روی عمد قتل انجام داده باشه ، چه برسد به اینکه بیاد جلوی چشم صاحبان عزا و بخواد کار خودش رو درست جلوه بده ،و قیافه ی حق به جانب بگیره ، همه ی اینها رو مجسم کنید شما قضاوت کنید ! آی مردم حتی اگه از غیر مسلمون هم سؤال کنید که آیا درسته پدری رو جلوی چشم دخترش و یا برادری رو جلوی چشم خواهر محاصره کنند ، آیا درسته جلوی چشم دختر پدری که از شدت تشنگی ضعف براو مستولی شده از هر طرف به او حمله کنند؟ آیا انصاف که بعد از کشتن پدر ، بچه هاش رو بجای تسلی دادن تازیانه بزنند ؟ آیا این شقاوت نیست که جلوی چشم زن و بچه استدلال و برهان بیارن که ما باید پدر شما رو می کشتیم ؟ مطمئن باشید که غیر مسلمون ها هم این کارها رو غیر انسانی میدونند. مردم ! شما قضاوت کنید چه بر سر صاحبان عزا میاد ؟ میخوای آتش بزنم به دلت یا نه ؟ آی مردم ! حالا اگه این پدری که محاصره اش کردند فرزند فاطمه (س) باشه چه حالی میشید ؟ چه شکنجه ای بالاتر از اینکه سر حسینو بیارن جلوی چشم خواهرو دختر سه ساله هلهله و پایکوبی بگنند ! هر کس باشه دنیا دور سرش میچرخه ! نمی تونه تحمل کنه ، مگه یه دختر بچه ی سه چهار ساله چقدر طاقت داره ، دختر بچه ای که تحمل یه خراش به بدن باباشو نداره چجور میتونه ببینه که این سر بریده ، سر باباشه ؟ بخدا اصلا" نمیتونه این مصیبت رو هضم کنه ! مگه یه دختر بچه سقف تحملش چقدره ؟ بخدا باور کنید دختربچه نمی تونه باور کنه باباش که قهرمان زندگیشه کم آورده ! یکی از دوستان طلبه می گفت : تو سفری که به کربلا رفته بودم بعد از چند روز تماس گرفتم ایران تا با دختر چهار پنج ساله ام صحبت کنم بخاطر سرماخوردگی با صدای گرفته با دخترم احوال پرسی کردم ، این طلبه میگه بعدا" که برگشتم ایران مادرم به من گفت اون روز دخترت بعد از صحبت با تو دیدم رفته