.
#شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
حجت الاسلام #میرزا_محمدی🎤
بے نامـه ے زهـــرا ، به عـــزا ره ندهــندم
در پشـــت درم ،بار دگــــر نامــــه بگیرم
سـوگند به آن کشـته که در پشت در افتاد
در بــاز شــــود باز اگـــــر نامــه بگـــیرم
ایـام محـــرم شـــد و ذیحـجـه ســرآمــد
در میـزنــم از پـیـڪ ســحـر نامــه بگـیرم
چاووش عـزا موکــب غـم را حــرکت داد
میل ســفـرم هست ، ســـفـر نامـه بگیـرم
_دیگه چیزے نمونده این قافله برسه کربلا،،،
اے همـســفران قـــافـله را تـنـــد نــــرانید
کز اصــغر شش ماهـــه گــذرنامـه بگــیرم
شـمیم پرچـمش میاد، بوے محرمش میاد
چه بلایے سـرش میاد،صداے مادرش میاد
یکے میاد یکے میـره،شهیـدمیاد اسیر میره
جوون میاد و پیر میره،،،
حسین،،،
ابے عبدالله رسید منزل سعلبیه،،،،اونجا اتراق کردن، دو تا قاصد از کوفه میومدن، حضرت پرسید از کوفه چه خبر؟! گفتن همین قدر بگیم مسلمت رو کشتن،،،
تا این خبر رو دادن #فَابک_للحُسَیْنِ
ارباب ما گریه کرد، فرمود:
”رَحِمَ اللَهُ مُسْلِمًا إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ”
بعد صدا زد حمیده دختر مسلم رو بیارن،،،”
مسلم تو کربلا پنج تا شهید داره،،، دوتا آقازادش تو خود کربلا کشته شدن که حضرت تو ناحیه ے مقدسه به اونا سلام مے کنه
دوتا آقازادش، محمد و ابراهیمن که تو مصعب کشته شدن،،، یه دخترم داره به نام حمیده که تو ماجراے شام غریبان کشته شده،،، این دختر رو صدا زد،،، بغلش کرد،،، ابے عبدالله دایے این دختره،،،یه جورے نوازشش کرد، که این دختر فهمید یتیم شده
”حضرت فرمود: مبادا دلتنگے کنی، من هستم،،، ”خواهران و دختران من هستن،،، ”
سکینه این صحنه رو به خوبے داره مے بینه،،، گذشت تا عصر روز عاشورا،،،
با همه وداع کرد،،، همه رو آرام کرد،،، این زن و بچه و خواهر رو به خیمه راهے کرد،،،سوار بر ذوالجناح شد دید دیگه مرکب حرکت نمے کنه،،،
”یه نگاه کرد دید ذوالجناح سرشو پایین انداخته،،،سکینه مانع حرکت ذوالجناح شده
” از اسب پیاده شد”،،، این ناز دانه رو بغل گرفت، یا الله، نمیدونم این نازدانه چه جورے حرف میزد، دل حسین و به لرزه انداخت،،،
فرمود:”لاتحرقے قلبے بدمعڪ حسرة، مادام الروح فے جُثمانی”
یعنے تا زنده ام دلمو آتش نزن،،،”
هر جورے بود این دختر تو بغل بابا آرام گرفت، دست نوازش بابا رو سر دختر قرار گرفت،،، هر جورے بود دختر رو آرام کرد
”اما بمیرم عصر روز یازدهم،،، این نازدانه آمد کنار گودال قتلگاه،،،هر چه گشت بلکه یه بار دیگه آغوش بابا رو پیدا کنه،،،دست نوازش بابا رو رو سرش بیاره،،،هر کارے کرد نتونست
”میدونے چرا؟،،،
آخه هر طرف بدن رو برداشت طرف دیگه متلاشے شد،،،”
بدن امام احترام داره، هر کارے کرد دید بدن داره متلاشے میشه، آخرالامر بدنو رو زمین گذاشت، ”فنکبت علیه” بر اون بدن سجده کرد،،، این لبارو گذاشت بر اون رگاے بریده،،، یه وقت شنید از اون حنجره خونے بابا این صدا بلند شد،
سکینه جان،،، به شیعیان من سلام مرا برسان،،،
بگو بابامو لب تشنه کشتن،،،
اے حسین،،،
شِیعَتِے مَا اِنْ شَرِبتُم ماءَ عَذْبٍ فَاذْکُرُونے
اَوْ سَمِعْـــتُمْ بِغَـــریبٍ اَوْ شَهِیـدٍ فَانْدُبوُنی
اگه من و تو روضه خون شدیم،،، از اثر اون سلامیه که از حنجره ے اربابمون به ما رسیده،،، روضه رو به همون جایے ختم کنم که شعرم ختم شد، سکینه جان به اونا بگو:
لَیْتَکُمْ فِے یَوْمِ عاشُــورا جَمیعاً تَنْظُروُنے
کَیْفَ اَسْتَسْقِے لِطِفْلے فَابَوْا اَنْ یَرْحَمُونی
حسین،،،
بأبے المستضعف الغریب،
یا قتیل الله یااباعبدالله
لطفے که کرده اے تو به من مـادرم نکرد
اے مهــربان تر از پدر و مـادرم حسین،،،
بالحسین یاالله،،،
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. خبر شهادت #حضرت_مسلم و جناب هانی ✅در این روز حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) با اهل بیت و یار
.
#معارف_حسینی #مدینه_تا_کربلا
🔘 به فدای آن آقایی که حتی به اسبهای لشگر حُرّ هم آب داد؛ همان اسبهایی که چند روز دیگر ...
در منزل «ذو حَسم» بود که لشکر هزار نفری حرّ ، از راه رسید و جلوی قافله سیدالشهداء علیهالسلام قرار گرفت؛ إمام علیهالسلام تا مشاهده نمود آنان تازه از راه رسیدند و تشنه هستند، رو به اصحاب خود نمود و فرمود:
اسْقُوا الْقَوْمَ وَ أَرْوُوهُمْ مِنَ الْمَاءِ وَ رَشِّفُوا الْخَیْلَ تَرْشِیفاً
▪️اين لشگر را آب دهيد و سيرابشان كنيد و دهان اسبانشان را نيز تَر كنيد.
پس چنان كردند، و پيش آمده كاسهها و جامها را از آب پر كرده نزديك دهان اسبها مى.بردند و همين كه سه دهن يا چهار يا پنج دهن مىخوردند، از دهان آن اسب دور مىكردند و اسب ديگرى را آب مى دادند تا همه را به اين كيفيت آب دادند.
🔹على بن طعان محاربى گويد:
من آن روز در لشكر حر بودم و آخرين نفرى بودم كه دنبال لشكر بدان جا رسيدم.چون امام حسين عليهالسّلام تشنگى من و اسبم را ديد، فرمود:
«بياشام!»
من هرچه مىخواستم بياشامم، آب از دهانه مشك فرو مىريخت.
آن حضرت تا دید من نتوانستم آب بنوشم، فرمود:
«سرِ مشك را بپيچان! »
من ندانستم چه بكنم.
فَقَامَ فَخَنَثَهُ فَشَرِبْتُ وَ سَقَیْتُ فَرَسِی.
▪️پس خود آن حضرت از جای خود برخاست و آمد دهانه مشک را پيچاند. پس آشاميدم و اسبم را نيز سيراب كردم.
📚 بحارالانوار ج۴۴ ص۳۷۵
بادستِخود،آبدهد اوبه دشمنش
کاری که از بنی بشری بر نیامده ...
.
.
یا #امام_زمان
تا محرم چند روزی مانده آقا جان ، بیا
پرچم بالای گنبد را خودت تعویض کن
#پریسامصلح✍
.
.
#شور
#فراق_کربلا
#امام_حسین (ع)
توو مسیر زندگی ، خیلی دلگیره روزگار
بی حسین و کربلا ، این دنیا رو میخوام چیکار
آب که از سَرِت بگذره ، مُردن از فراق بهتره
دلخوشیِ این نوکره ، کربلا کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
واسه نوکری خدا ، اصلا ماها رو آفرید
زائرت میشم(یه روز)بازم ، زنده هستم به این امید
ای امید قلب غمگین ، هستی اَرحم الرّاحمین
دعوتم بکن اربعین ، کربلا کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
عشق تو امام حسین
از ازل توی سینمه
گریه از مُصیبتِت
جُزو اصول دینمه
پای پرچمت می مونم - از تو تا ابد ممنونم
تا نفس دارم میخونم کربلا کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
میمیرم اگه یه روز
از درت دور بشم حسین
کاش توو روضه جون بِدم
با تو محشور بشم حسین
درد قلبم و می دونی - کاش که یک شبِ بارونی
زائر تو باشم خونی کربلا کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
✍ #بهمن_عظیمی
...................
👆
#شور
#حضرت_عباس(ع)
#شب_نهم_محرم
ای که هفت تا آسمون ، تکیه داده به دست تو
نیم نگاهی کن به من ، هستم عُمریه مست تو
جود و لطفِ لایزالی
رد نکردی دست خالی
هیچ کس و ازین حوالی ، ابالفضل ابالفضل ابالفضل
ابالفضل ابالفضل ابالفضل
ابالفضل ابالفضل ابالفضل
تو به سینه ی کسی ، که دستِ رد نمیزنی
دستِ خالی برنگشت ، حتی از پیشِت ارمنی
خاک پای تو مافیها
مُرده میشه بی شک احیا
با یه نیم نگاهت آقا ، ابالفضل ابالفضل ابالفضل
ابالفضل ابالفضل ابالفضل
ابالفضل ابالفضل ابالفضل
جون زینبین تویی ، ای جون عالمین فدات
تشنه ی لبای تو ، لبهای دجله و فرات
مَردی و وفا یعنی تو
مروه و صفا یعنی تو
غیرت خدا یعنی تو ، ابالفضل ابالفضل ابالفضل
ابالفضل ابالفضل ابالفضل
ابالفضل ابالفضل ابالفضل
ای تموم زندگیم ، یکجا قربون نام تو
سرزمین کربلا ، میلرزه زیر گام تو
شیر بیشه ی مولایی
بی مثال و بی همتایی
ذوالفقار کربلایی ، ابالفضل ابالفضل ابالفضل
ابالفضل ابالفضل ابالفضل
ابالفضل ابالفضل ابالفضل
✍ بهمن عظیمی
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. ۲۵ ذی الحجه ✅امام باقر(علیه السلام) در شان نزول سوره (هل اتی) می فرماید : 📋《مَرِضَ [یَومَاً] اَلْح
.
اَلسّلامُ عَلَیکُم یا اَهلَبَیتِ النّبوّه
#ماجرای_هل_اتی
#انتظار
" وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً "
(آیه ۸ سوره انسان)
مادر به عشق ، سفره ی افطار ، گُستَراند
بابا دعای ویژه ی افطار را که خواند
شب بود و شهر بود بدونِ صدا خموش
" تَق ، تَق " رسید از پسِ در یک صدا به گوش
مسکین رسیده بود ز راه و سوال داشت
دستش تهیّ و هر نَفَس او ملال داشت
آن شب ، طعام ، روزیِ مرد فقیر گشت
از خوردنِ طعامِ خود ، اهل حَرَم گذشت
فردا رسید و باز ، حَرَم در صیام بود
وقت غروب آمد و نزدیک شام بود
مادر ، دوباره با کمک اهل خانه اش
گُستَرد خوانِ مرحمت بیکرانه اش
بابا دوباره ، لحظه ی افطار با دعا
آکنده ساخت خانه ی خود را پر از صفا
شب بود و شهر بود بدون صدا خموش
" تَق ، تَق " رسید از پسِ در یک صدا به گوش
با حال زار و خسته ، یتیمی رسیده بود
از بی کسی ، ز عالم و آدم ، بُریده بود
آن شب ، طعام ، روزیِ مرد یتیم گشت
از خوردنِ غذای خود ، اهل حَرَم گذشت
فردا دوباره اهل حَرَم ، روزه دار بود
مهمانِ سفرهخانه ی پروردگار بود
نَم نَم ، دوباره عطر غروب از هوا وزید
شب گشت و باز ، لحظه ی افطار سررسید
قبل از طعام ، گرم دعاها شدند که
آماده ی تناوُل خرما شدند که
" تَق ، تَق " دوباره از پسِ در یک صدا رسید
این خانه باز ، ناله ای از بینوا شنید
این بار هم به شوق فَرَج ، بندهای اسیر
دست نیاز زد به درِ خانه ی امیر
آن شب ، طعام ، روزیِ مرد اسیر گشت
بارِ دگر ز سهم خود ، اهل حَرَم گذشت
این خانواده با همگان فرق میکنند
هر چیز را به بحرِ کَرَم ، غرق میکنند
قرآن ، گشوده کام به مدّاحی و ثنا
قرآن ، ستوده در خودش این خانواده را
یک بار هم رسید صدایی ز پشتِ در
این بار با ادب نه ، به تندیّ و با شرر
بانوی خانواده بیامد به پشتِ در
آتش ولی گرفت به چوب درشتِ در
نامرد با لگد به در خانه زد ، شکانْد
بانو به پشتِ در، دم ِ " یا فضّه... " را که خوانْد
آتش ز مُلک تا ملکوتِ جهان رسید
بندِ دل از دلِ همهی عرشیان بُرید
بالا گرفت گرد غریبیّ و بوی دود
از خانه ای که مأمن هر نا اُمید بود
صیّاد رذل ، بعد، امیر و خلیفه شد
اسلام ، پاره پاره به دست سقیفه شد
آن در هنوز هم که هنوز است مأمن است
راه خدا به منطق زهرا ، مُبَرهن است
خورشیدِ پشت ابر ، نگهدارِ عالَم است
امر فرج به خواست یزدان ، مسلّم است
او منتظر بُوَد که تو و من ، دعا کنیم
هر قصد را به غیر ظهورش ، رها کنیم
ای آن که لطف کردی و خواندی سرودِ من
دست دعا بلند نما و صدا بزن:
" موعود خانواده ی عصمت! ظهور کن!
بیچاره گشته ایم ز غیبت ؛ ظهور کن! "
#اهلبیت
#فضائل_مولا
#محمد_علی_نوری✍
.
Haftegi-14020420[3].mp3
7.52M
🔊 #روضه_حضرت_مسلم
همره قافله كربوبلا دختری بود ز مسلم به نوا
🗣 #حاج_امیر_عباسی
📆 ۲۰ تیرماه ۱۴۰۲
همره قافله ی كرب و بلا
دختری بود ز مسلم به نوا
همه شب ذكری و حاجاتی داشت
صوت جانسوز و مناجاتی داشت
كای خدا چشم امیدم به در است
تا كی آخر پدرم در سفر است
كاش بابم ز سفر می آمد
زان سفر كرده خبر می آمد
آن دل افسرده در آن شدت غم
دید در بین غزالان حرم
پسر فاطمه همچون پدرش
می كشد دست یتیمی به سرش
گفت ای سوخته عالم ز غمت
بر سرم سایه ی لطف و كرمت
شده از لطف تو خون بر جگرم
من مظلومه مگر بی پدرم
فاش برگو چه خبر آمده است
پدرم را چه به سر آمده است
گفت ای دسته گل زیبایم
من از امروز تو را بابایم
دختر كوچك من خواهر توست
خواهر غم زده ام مادر توست
پدر خوب تو ای دخت سعید
در ره یاری حق گشت شهید