eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
800 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6046635420949678317.mp3
3.13M
سلسله درس گفتارهای آموزشی مقتل فاطمیه جلسه دوم: مصیبت پاره کردن نامه دکتر 🎤
. 🏴 ✍️از وقتی واقعه ی عاشورا را با جزئیات مطالعه کردم همیشه یک سوال ذهنم را درگیر کرده بود اینکه چطور اسب ها توانستند بدن مبارک امام حسین علیه‌السلام را لگد مال کنند؟! چطور رم نکردند؟! چطور (بصورت ذاتی )سرکشی نکردند؟! همان‌ طور که می دانیم حیوانات عموما از یک نوع شعور و فهم ذاتی برخوردارند خصوصاً در اینگونه موارد... امروز اما به مطلب تازه ای برخورد کردم که تا حدودی به سوالاتم پاسخ داده شد.. در زیارت عاشورا واژه ی تَنَقَّبَت تا حدودی تفسیرش ناشناخته مانده بود... لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ (خدا لعنت کند گروهی را که اسبها را برای جنگ با حضرتت زین و لگام کردند و برای جنگ با تو مهیا گشتند) این معنای اجمالی آن است. اما علما ، تفاسیر زیاد و مختلفی برای واژه ی تَنَقَّبَت (نقاب زدند) بیان کردند که به یک نقطه ی مشترک نرسیدند . ولی از میان آن تفاسیر، مطلب آقای عباس موزون بیشتر قانع کننده تر است. ایشان عقیده دارند که واژه ی تَنَقَّبَت برای اسب ها به کار رفته است. یعنی ألجمت اسب را...أسرجت اسب را و تَنَقَّبَت اسب را . در واقع هر سه کلمه به اسب ها برمی گردد. اسب ها را نقاب زدند!...اگر فردی روی زمین افتاده باشد خواب یا بیدار زنده یا مرده ، اسب پاهایش را روی او نمی گذارد تا از روی آن رد شود. اسب اگر چشمانش باز باشد یا باید ناخودآگاه و در طی حادثه باشد یا خیلی تلاش کند تا پای خود را روی فرد بگذارد. پس قاتلین اباعبدالله چه باید می کردند؟ بنابراین باید چشمان اسب هایشان را می بستند. یعنی نقابی که به اسب های خود زدند نقاب چشم بند بوده از نوع نقاب های اسب عصاری...چشم اسب ها را بستند که نبینند...زین را هم محکم کردند که وقتی اسب با پاهای خود بدن را لمس کرد رم نکند اگر رم کرد بتوانند مهارش کنند. و اینگونه بود که اسب ها بدون اینکه ببینند بدن مطهر و نورانی آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام را لگدکوب کردند؛ استخوان هایش را خرد و بدنش را منقش به خاک کردند. « الا لعنة الله علی الظالمین » آگاه باشید که لعن خدا بر ستمکاران عالم است .«هود_۱۸» https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/10135 .
02062002.mp3
41.31M
🎧 🔹 اصول معرفت امام بر مبنای روایات 🔹 قسمت اول 🔹 حجت‌الاسلام حنیفی
02062202_01.mp3
30.73M
🎧 🔹 اصول معرفت امام بر مبنای روایات 🔹 قسمت دوم 🔹 حجت‌الاسلام حنیفی
02062102.mp3
34.76M
🎧 🔹 اصول معرفت امام بر مبنای روایات 🔹 قسمت سوم 🔹 حجت‌الاسلام حنیفی
02062302.mp3
31.88M
🎧 🔹 اصول معرفت امام بر مبنای روایات 🔹 قسمت چهارم 🔹 حجت‌الاسلام حنیفی
02062402.mp3
26.1M
🎧 🔹 اصول معرفت امام بر مبنای روایات 🔹 قسمت پنجم 🔹 حجت‌الاسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Kashani-14020908-EmamatPajhohiAbaghat-10-Hkashani_Com.mp3
41.69M
📋 درآمدی بر امامت پژوهی با محوریت منهج صاحب عبقات؛ جلسه دهم 📆 چهارشنبه ۸ آذر ماه ۱۴۰۲ 🎤
Kashani-14020914-KhatareGheflat-06-Hkashani_Com.mp3
44.91M
📋 خطرِ غفلت؛ جلسه ششم 🎙 📆 سه شنبه ۱۴ آذر ماه ۱۴۰۲ 🔸 در این جلسه به مناسبت به بحث مراء و جدال، بعنوان یکی از خطرات غفلت، و همچنین بحث اخبر درباره حجاب و ولایت، پرداخته شده است. .
. ♠️ طلب کمک حضرت فاطمه (ع) از مهاجرین و انصار (پس از غصب فدک) علی(ع)، فاطمه(س) را بر الاغی سوار کرد که بر روی آن قطیفه سیاهی بود و او را چهل صباح دور گردانید در خانه‌های مهاجرین و انصار و حسن و حسین هم با آنها بودند… گفت: احدی او را اعانت و اجابت نکرد و یاری ننمود تا اینکه رفت نزد معاذ بن جبل و فرمود: «من آمده ام از تو یاری می‌خواهم. تو بیعت کردی با رسول خدا(ص) بر اینکه یاری کنی او و ذریه او را و منع کنی او را از آنچه که منع می‌کنی نفس خود را از آن و ذریه خود را. ابوبکر فدک مرا غصب کرده و وکیل مرا از آن بیرون کرده.» معاذ گفت: با من کس دیگری غیر از من هست؟ فرمود: «احدی مرا اجابت نکرد.» گفت: پس من کجا می‌رسم که تو را یاری کنم؟ راوی گفت: پس فاطمه(س) از نزد او بیرون رفت. پسر معاذ به نزد پدر آمد و گفت: دختر محمد(ص) برای چه نزد تو آمد؟ گفت:آمده بود از من یاری می‌خواست بر ابوبکر که فدک را از او گرفته. گفت: تو او را چه جواب گفتی؟ گفت: من گفتم که یاری کردن من نفعی برای تو ندارد. من تنها هستم. گفت: از یاری کردن او ابا کردی؟! گفت: آری. گفت: او چه چیز گفت. به من گفت: «به ذات خدا سوگند، هر آینه با تو منازعه می‌کنم با زبان فصیحی که محل سخن گفتن است در سر من تا وقتی که وارد شوم بر رسول خدا(ص).» پسر او به او گفت: من هم به ذات خدا سوگند، منازعه می‌کنم با تو با زبان فصیحی که محل سخن گفتن است در سر من که چرا اجابت نکردی دختر محمد(ص) را؟! فرمود و بیرون رفت فاطمه(س) از نزد او و می‌گفت: «به ذات خدا سوگند با تو سخن دیگری نمی‌گویم کلمه‌ای تا من و تو گرد آییم نزد رسول خدا(ص) و خارج شد.» پس علی(ع) به او فرمود: «به تنهایی برو نزد ابی‌بکر که او رقت قلبش زیادتر است از آن دیگری و به او بگو، ادعا می‌کنی جانشینی پدر مرا و اینکه تو خلیفه او هستی و در جای نشسته‌ای، اگر فدک مال تو بود و من از تو می‌خواستم که آن را به من ببخشی واجب می‌شد که آن را به من برگردانی.» چون فاطمه(س) به نزد او رفت و آن سخن را به او گفت، در جواب گفت: راست گفتی و نوشته رد فدک را نوشته و به او داد. پس فاطمه(س) بیرون آمد و نوشته با او بود. عمر او را ملاقات کرد و گفت: این نوشته چیست با تو؟! فرمود: «نوشته رد فدک است که ابوبکر به من داده.» گفت: بیاور ببینم آن را. فاطمه(س) ابا کرد به او بدهد. پس با پای خود لگدی به پای آن حضرت زد و او حامل بود به پسری که نام او محسن گذارده شده بود، پس محسن را سقط کرد. پس سیلی به روی او زد که گوشواره او در گوشش شکست و نوشته را گرفت و آن را پاره کرد. آنگاه فاطمه(س) رفت و هفتاد و پنج روز مریضه بود و از ضربت عمر از دنیا رفت. چون زمان وفات او رسید. علی(ع) را خواند و گفت: «آیا ضمانت می‌کنی وصیت مرا یا به پسر زبیر وصیت کنم؟» علی(ع) فرمود: «من ضمانت می‌کنم وصیت تو را ای دختر محمد.» گفت: «به حق رسول خدا(ص) از تو خواهش می‌کنم که چون من مردم، این دو نفر حاضر نباشند و نماز بر من نگذارند.» علی(ع) گفت: «این کار را برای تو می‌کنم.» پس چون فاطمه(س) از دنیا رفت در شب او را در خانه خود دفن کرد. چون صبح شد اهل مدینه برای تشییع جنازه حاضر شدند و ابوبکر و عمر هم با آنها بودند. امیرمؤمنان بیرون آمد، به او گفتند: با دختر محمد چه کردی؟ او را تجهیز کرده‌ای ای اباالحسن؟ فرمود: «به ذات خدا سوگند او را دفن کردم.» آن دو نفر گفتند: چه چیز تو را وادار کرد که او را دفن کردی و مارا به مرگ او آگاه نکردی؟ فرمود: «خود او امر کرد.» عمر گفت: به ذات خدا سوگند همت گماشتم بر بیرون آوردن او از قبر و نماز گذاردن بر او. علی(ع) فرمود: «آگاه باش به ذات خدا سوگند تا زمانی که دل من در میان پهلوهای من است و ذوالفقار در دست من است تو نمی‌توانی او را نبش کنی، خودت می‌دانی.» ابوبکر گفت: برو ای عمر، علی سزاوارتر است از ما به او و مردمان منصرف شدند. 📚منبع جُنةُ العاصمه، میرجهانی طباطبایی، در بیان حالات و وقایع بعد از رحلت پیامبر(ص)، ص ۵۱۴ اختصاص، شیخ مفید، ص ۱۸۳ .
. 🏴 سوزاندن درب خانه توسط عمر از سلیمان بن قیس هلالی نقل شده است: عمر آتش خواست و بر در آتش افکند و آن را سوزاند و شکست، فاطمه(ع) جلوی او را گرفت و فریاد زد: «پدرجان یا رسول الله.» عمر شمشیر را با غلاف آن بالا برد و بر پهلوی او کوفت، فاطمه(س) ناله کرد، عمر تازیانه بر بازوی او زد، فاطمه فریاد زد: «پدرجان.» در این هنگام علی علیه السلام برجست و گریبان عمر را گرفت و او را فرو کشید و بر زمین کوفت و بینی و گردن او را رنجه کرد و می‌خواست او را بکشد اما گفتار رسول خدا(ص) که او را به صبر و طاعت وصیت فرموده بود به یاد آورد و فرمود: «به خدایی که محمّد(ص) را به پیامبری مکّرم داشت ای پسر صهّاک اگر تقدیر و فرمان الهی از قبل نبود هر آینه در می‌یافتی که نمی‌توانی به خانه‌ی من داخل شوی.» عمر کمک طلبید و گروهی آمدند و به خانه وارد شدند و بر علی(ع) ازدحام کرده او را گرفتند و ریسمانی به گردن او افکندند و او را کشان کشان می‌بردند، فاطمه(ع) جلوی منزل میان آنان و علی (ع) حائل شد و مانع آن گردید که علی علیه السلام را ببرند. قنفذ به او حمله کرد و با تازیانه چنان فاطمه(س) را مضروب ساخت که هنگام وفات هنوز اثر تازیانه بر بازوی زهرا(س) همچون دستبندی آشکار بود و نیز زهرا(س) را میان در و دیوار قرار داده فشرد به طوری که یک دنده او شکست و جنینش سقط شد و به همین جهت همواره بیمار و بستری بود تا به شهادت رسید، صلّی الله علیها. 📚منبع اسرار آل محمد، سقیفه، سلیم بن قیس هلالی، ص ۸۲ .
. آیا می نشست تا جلوی او به پدرش جسارت کنند؟!! ⚫️ ای مغیره! تو مادرم را مجروح کردی امام مجتبی علیه‌السلام در مجلس معاویه، ضمن رسوا نمودن اصحاب معاویه و احتجاج با آن‌ها به مغیره رو نموده و فرمودند: «اَما اَنتَ یا مُغَیرَةُ بنُ شُعبَةِ! فَاِنَّکَ لِلهِ عَدُوٌّ وَ لِکِتابِهِ نابِذٌ وَ لِنَبیِّهِ مُکذِبٌ وَ اَنتَ الزّانی وَ قَد وَجَبَ عَلیکَ اَلرّجمُ و شَهِدَ عَلَیکَ العُدُوُلُ البَرَرَةُ اَلاَتقیاءُ فَاَخّرَ رَجمَکَ وَ دَفَعَ الحَقَ بِالباطِلِ وَ الصِّدقَ بِالاَغالیطَ وَ ذلِکَ لِما اَعَدَ اللهُ لَکَ مِنَ العَذابِ الاَلیمِ وَ الخِزیِ فِی الحَیاةِ الدُنیا وَ الآخِرَةِ اَخزی.» «وَ أنتَ ضَرَبتَ فاطِمَةَ بِنتَ رَسولِ اللهِ حَتّی أدمَیتَها وَ ألقَت ما فی بَطنِها اِستِذلالاً مِنکَ لِرَسولِ اللهِ وَ مُخالِفَةً مِنکَ لِاَمرِه وَ اِنتِهاکاً لِحُرمَتِهِ وَ قَد قالَ لَها رَسولُ اللهِ اَنتِ سَیِّدَةُ نِساءِ اَهلِ الجَنَّةِ وَ اللهِ مَصیرُکَ اِلی النارِ.» «ای مغیرة بن شعبه! تو دشمن و افکننده کتاب و تکذیب کننده رسول خدائی و تو آن کسی هستی که به جرم ارتکاب زنا، سنگسار تو واجب گشت و بر زنای تو عادلان نیکوکار پارسا گواهی دادند. آنگاه سنگسارت را به تأخیر افکندند و حق را به باطل و صدق را با غلط و نادرستی دفع کردند و خداوند تو را در دنیا و آخرت به رنج و عذاب و خواری کیفر خواهد داد.» «و تو آن کسی هستی که فاطمه عليهاسلام را آزردی و مجروح کردی؛ چندان که طفلی را که در شکم داشت انداخت و این همه را به خاطر اهانت به رسول خدا و مخالفت امر او و هتک حرمت او کردی و فاطمه آن کسی است که رسول خدا او را سیده زنان بهشت خوانده و همانا خداوند تو را به دوزخ می افکند.» 📚منبع ناسخ التواریخ لسان الملک، در احوالات امام حسن (ع)، ج۱، ص۲۷۸ به نقل از خواص الامه فی معرفه الائمة ابوالفرج ابن جوزی فاطمیه ماثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳۳ ....................... #پ.ن: توی این مجلس امام حسن، نسب همه ی مخالفین را که همنشین معاویه بودند، به ایشان یادآوری کرد و لذا دور از انصاف است که وقتی میخواهیم از مظلومیت و غربت امام حسن سخن بگوییم، این گونه بیان کنیم که گویی امام ،راحت می نشست و جسارت خطبا و ... به پدرش را تحمل میکرد. .
. تحمل مصائب وقتی در راه خداست، ناچیز است ◼️گریه حضرت زهرا (س) بر غربت مولا ابن عبّاس مى‌گويد: حضرت فاطمه زهرا(س) فرمودند: «پدر خود را در خواب ديدم و راجع به آن ظلم و ستم‌هايى كه به ما شد به آن حضرت شكايت كردم. رسول خدا در جوابم فرمود: آن آخرتى كه براى پرهيزكاران آماده شده براى شماست و تو به زودى نزد من خواهى آمد.» حضرت امام جعفر صادق(ع) از پدران بزرگوارش عليهم السّلام روايت مى‌كند كه فرمودند: «هنگامى كه فوت حضرت زهرا نزديك شد گريه كرد، حضرت على عليه السّلام از وى سؤال كرد: اى بانوى من! چرا گريه میكنى؟» فرمود: «براى آن مصيبت هايى كه تو بعد از من خواهى ديد. اميرالمؤمنين فرمود: گريان مباش، به خداوند سوگند آن مصائب نزد من براى رضاى خداوند كوچك و ناچيزند. آنگاه فاطمه به على وصیت كرد كه به ابوبكر و عمر اجازه تشييع جنازه و نماز ندهد و حضرت على(ع) وصيت آن بانو را اجرا نمود.» 📚منبع زندگانى حضرت زهرا عليها السلام، ترجمه بحارالانوار، علامه مجلسی، ص ۶۸۷ .
سخنرانی شب دهم.mp3
35.21M
🎧 فایل کامل بحث 🎙 📆تاریخ: ۱۴۰۲/۰۹/۱۰ جمع بندی چهار جلسه پیشین... در روایت یک واقعه تاریخی به چه نکاتی باید دقت کرد... ۱۴۰۲ 🎤 .در گزارشات مرتبط با فاطمیه ما فقط بخش تراژوی و محزون آنرا بیان کرده ایم .ولی ما از حماسه ی فاطمیه غافل مانده ایم.و معارضه ی سیاسی و اجتماعی حضرت زهرا را نادیده میگیریم.در سقیفه؛ حاکمیت و مرجعیت دینی و مرجعیت معنوی را نیز از امیرالمؤمنین سلب کردند ..... ابوبکر برای خود فضیلت ساخته و خود را اولین ایمان آورنده به رسول خدا معرفی میکرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الگو پذیری در مرحله تقلید انقدر مهمه که ، اگر کسی مرحله تقلید رو خوب نگذرونه ،۲۰سال بعد با من تماس میگیره میگه من هنوز تکلیفم توی خوندن مشخص نیست ‼️ 💠دروس یکشنبه ها رایگان
. ◾️ وصيت‌نامه حضرت زهرا (س) اميرمؤمنان علی (ع) جامه را از صورت فاطمه (س) برداشت، نامه ای را در بالای سر فاطمه (س) مشاهده كرد، آن را برداشت و ديد در آن نوشته: «بنام خداوند بخشنده مهربان، اين است آنچه فاطمه دختر رسول خدا (ص) به آن وصيت نموده است: ۱- فاطمه گواهی می‌دهد كه خدایی جز خدای يكتا نيست. ۲- و محمد (ص) بنده و پيامبر خدا است. ۳- بهشت و دوزخ حق است و ترديدی در برپا شدن قيامت نيست و خداوند مردگان را از قبر بر می‌انگيزاند. ۴- ای علی! من فاطمه دختر محمّد (ص) هستم كه خداوند مرا به ازدواج تو درآورد، تا در دنيا و آخرت از آن تو باشم، تو از ديگران به من شايسته‌تر هستی. «حَنِّطْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ كَفِّنی بِاللَّيْلِ وَ صَلِّ عَلَيِّ وَادْفِنِي بِاللَّيْلِ وَ لا تُعْلِمْ اَحَداً.» «مرا شبانه حنوط كن و غسل بده و كفن نما و شبانه بر من نماز بخوان و مرا به خاک بسپار و به هيچكس خبر نده! تو را به خدا می‌سپارم، و به فرزندانم تا روز قيامت سلام می‌فرستم.» 📚منبع بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص ۲۵۳ . ☑️ یا علی! مرا یاد کن او در لحظه‌های واپسین زندگی به امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: «یا اَبَاالْحَسَنِ لَمْ یَبْقَ لِی اِلاّ رَمَقٌ مِنَ اَلْحَیاةِ وَ حَانَ زَمانُ الرَّحِیلِ وَالْوِداعِ فَاسْتَمِعْ کَلامِی فَاِنَّکَ لا تَسْمَعُ بَْعدَ ذلِکَ صَوْتَ فاطِمَةَ أبَداً اوُصیکَ یَا اَبَاالْحَسَنِ اَنْ لا تَنْسَانِی وَ تَزُورَنی بَعدَ مَمَاتِی.» «ای اباالحسن! برای من لحظه‌ای بیش از زندگانی نمانده است و زمان کوچ و خداحافظی فرارسیده است. سخنان مرا بشنو؛ زیرا پس از این صدای فاطمه علیها سلام را هرگز نخواهی شنید. ای اباالحسن! تو را وصیّت می‌کنم که مرا فراموش نکنی و پس از وفات من همواره مرا زیارت کنی.» 📚منبع کوکب الدّری، حایری مازندرانی، ج۱، ص۲۵۳ فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳۵ ............ ◾️ دشمنان من و رسول خدا در تشییع من شرکت نکنند آن حضرت خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «اُوصِیکَ اَنْ لایَشْهَدَ اَحَدٌ جِِنازَتِی مِنْ هؤلاءِ الَّذینَ ظَلَمونِی وَ اَخَذوا حَقِّی فَاِنَّهُمْ عَدُوِّی وَ عَدُوُّ رَسولِ اللهِ وَ لا تَتْرُکْ اَنْ یُصَلِّیَ عَلَیَّ اَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لا مِنْ اَتْباعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی الَّیْلِ اِذا هَدَأت الْعُیُونُ وَ نَامَتِ الاَبْصارُ.» «ای علی علیه‌السلام تو را وصیت می‌کنم هیچ یک از آنان که به من ظلم روا داشتند و حق مرا غصب کردند، نباید در تشییع جنازه من شرکت کنند؛ زیرا آن‌ها دشمنان من و دشمنان رسول خدا هستند و اجازه نده که فردی از آن‌ها و پیروانشان بر من نماز بگزارد. مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشم‌ها آرام گرفته و دیده‌ها به خواب فرو رفته باشند.» 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۲۰۹؛ ج۷۸، ص۲۵۳؛ ج۲۸، ص۳۰۴ فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳۰ .
. ▪️ به امیرالمؤمنین (ع) درباره حسین (ع) فَقَالَتْ: «يَا ابْنَ الْعَمِّ إِنِّي أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِيصَ عَنْهُ …. ابْکِنِی إِنْ بَکَیْتَ یَا خَیْرَ هَادٍ وَ اسْبِلِ الدَّمْعَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاقِ‌ یَا قَرِینَ الْبَتُولِ أُوصِیکَ بِالنَّسْلِ‌ فَقَدْ أَصْبَحَا حَلِیفَ اشْتِیَاقٍ‌ ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَا تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاقِ‌ فَارَقُوا فَأَصْبَحُوا یَتَامَی حَیَارَی‌ یَحْلِفُ اللَّهَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاقِ‌» فاطمه علیهاسلام فرمود: «ای پسر عموی من! مرگ را می‌یابم که چاره‌ای از آن نیست و از آن خلاصی نیست. اگر گریه می‌کنی ،گریه کن برای من، ای بهترین راهنمایان و اشک بریز که امروز روز جدایی است. ای همسر بتول! تو را وصیت می‌کنم درباره‌ی فرزندانم که شب را صبح می‌کنند در حالتی که بی حد و اندازه شوق لقای مرا دارند. گریه کن برای من و گریه کن برای یتیمان من و فراموش مکن کشته شونده‌ی دشمنان (یعنی حسین علیه‌السلام) مرا در زمین عراق. فرزندانم از من جدا می‌شوند و شب را صبح می‌کنند در حالتی که یتیم و سر گردانند. به خدا سوگند روز فراق است.» 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۱۷۴ موسوعة، کاظم و محمود طباطبایی، ج ۱۵، ص ۱۰۰ فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳۲ ........ ♠️ مرا شب دفن کن ابی عبدالله از پدرانش روایت کرده که فرمود: چون فاطمه (س) به حال احتضار رسید، وصیت کرد به علی(ع) پس گفت: «چون من مردم، تو مرا غسل ده و تجهیز کن مرا و نماز بگذار برایم و مرا در قبرم بگذار در لحد من و خاک روی قبرم بریز و قبرم را تسویه کن و بنشین نزد سر من، روبرویم و بسیار تلاوت قرآن کن و دعا بخوان زیرا که این ساعت احتیاج دارد میت به انس گرفتن با زنده‌ها و من تو را به خدای تعالی می‌سپارم و وصیت می‌کنم تو را به نیکی کردن در حق فرزندانم.» پس ام کلثوم (ممکن است مراد حضرت زینب(س) باشد) را به خود چسبانید و گفت: «چون به حد بلوغ رسید آنچه که در منزل است مخصوص به او است. پس خدا یاور او است.» چون وفات یافت امیرمومنان، آنچه را که گفته بود به جای آورد و او را در شب دفن نمود. 📚منبع جُنةُ العاصمه، میرجهانی طباطبایی، در بیان حالات و وقایع بعد از رحلت پیامبر(ص)، ص ۶۵۸ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۸۲، ص ۲۷ بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص ۱۷۷ .
. وصیت به تهیه تابوت هنگامى كه بيمارى آن بانو شديد شد، حضرت على بن ابى طالب(ع) را خواست و به آن حضرت فرمود: «پسر عمو! من خودم را آماده سفر آخرت مى ‏بينم. به تو وصيّت مى ‏كنم كه با دختر خواهرم ازدواج نمايى، زيرا او براى فرزندانم نظير خودم مى‏ باشد. يك تابوت براى من پيش بينى كن، زيرا ملائكه اوصاف آن را براى من شرح داده ‏اند.مبادا در موقع تشييع جنازه و دفن و نماز خواندن بر بدن من احدى از دشمنان خدا حاضر گردند!!» ابن عبّاس مى‌گويد: حضرت زهرا همان روز از دنيا رحلت كرد. مردان و زنان مدينه عموما غرق ضجّه و گريه شدند و مردم دچار مصيبتى گرديدند كه در روز رحلت پدرش حضرت رسول(ص) دچار شده بودند. ابوبكر و عمر نزد حضرت امير(ع) آمدند و پس از اظهار تسليت به آن حضرت گفتند: مبادا قبل از ما بر جسد دختر پيامبر نماز بگزارى! ولى هنگامى كه شب شد على بن ابى طالب عليه السّلام عبّاس، فضل، مقداد، سلمان، ابوذر و عمار را خواست. آنگاه بر بدن مبارك آن مظلومه نماز خواندند و او را به خاك سپردند. و چون صبح شد ابوبكر و عمر با مردم مدينه آمدند كه بر بدن فاطمه زهرا(س) نماز بخوانند. ولى مقداد گفت: فاطمه را شب گذشته به خاك سپرديم. عمر به ابوبكر گفت: قبلا گفتم كه ايشان كار خودشان را خواهند كرد!! عبّاس گفت: فاطمه زهرا(س) خودش وصيّت كرد كه شما بر بدنش نماز نخوانيد! عمر گفت: اى بنى‌هاشم! شما آن حسدى را كه از قديم الايام با ما داشتيد هرگز ترك نخواهيد كرد، آن دشمنى و كينه‌‏هايى كه در سينه شماست از بين نخواهد رفت؟! به خداوند سوگند تصميم دارم كه قبر فاطمه را نبش كنم و بر جنازه‌‏اش نماز بخوانم! حضرت على عليه السّلام فرمود: «اى پسر صهاك! به خداوند سوگند اگر چنين عملى را انجام دهى سوگندى را كه خورده‏‌اى به تو بازمى‏‌گردانم و اگر اين شمشيرم را از غلاف بكشم آن را غلاف نمى‏‌كنم تا اينكه تو را هلاك نمايم.» عمر جا خورد و ساكت شد، زيرا مى‏‌دانست على هر گاه سوگند بخورد طبق سوگند خود عمل خواهد كرد. آنگاه على فرمود: «آيا تو آن كسى نيستى كه پيامبر تصميم گرفت تو را بكشد، آن حضرت به دنبال من فرستاد، من با شمشير كشيده به سوى تو آمدم كه تو را به قتل برسانم و خداى عليم اين آيه را نازل كرد: بر عليه آنان عجله منماى، زيرا ما آنچه را كه بايد براى آنان آماده كنيم آماده كرده‏ ايم.» 📚 منبع بحار الانوار، علامه مجلسی، ص ۶۴۸ . ⚫️ پیشنهاد اسماء برای ساخت تابوت اسماء بنت عمیس نقل می‌کند که فاطمه علیهاسلام دختر رسول خدا به من گفت: «من آن چه را بر پیکر زنان به هنگام مرگ می‌سازند، زشت می‌انگارم ؛ جامه‌ای را بر او می‌افکنند که آن پیکر را بر هر بیننده‌ای می نمایاند.» اسماء عرضه داشت: ای دختر رسول خدا! من چیزی را در حبشه دیدم که به شما نشان می‌دهم. اسماء چند چوب خواست، آن‌ها را درست کرد و بعد هم پارچه‌ای به روی آن کشید. حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها فرمود: «چه چیز خوبی است. مرده‌ی مرد از زن تشخیص داده نمی‌شود.» سپس فرمود: «هنگامی‌که من از دنیا رفتم مرا غسل بده و هیچ کس بر من وارد نشود.» هنگامی‌که فاطمه علیهاسلام از دنیا رفت، عایشه آمد تا وارد منزل فاطمه علیهاسلام شود. اسماء به او گفت: داخل مشو (او را منع کرد). عایشه به ابوبکر گفت: این زن خثعمی مانع از دیدار ما با دختر رسول خدا می‌شود و برای او چیزی مانند هودج عروس درست کرده است. اسماء به ابوبکر گفت: فاطمه علیها سلام دستور داده که کسی بر او داخل نشود و آن چیزی را که برایش ساختم وقتی زنده بود، دیده و دستور داد آن را برایش درست کنم. ابوبکر گفت: آن چه به تو دستور داده انجام بده سپس بازگشت و علی علیه‌السلام و اسماء او را غسل دادند. 📚منبع بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۱۹۰ فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳۰ . ⚫️ نخستین تابوت برای حضرت فاطمه(س) ساخته شد امام رضا علیه السلام می‌فرمایند: «اول من جعل له النعش فاطمة ابنة رسول الله، صلوات الله علیها وعلی ابیها وبعلها وبنیها.» «نخستین کسی که پس از مرگش برای او تابوت ساخته شد، فاطمه علیهاالسلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود؛ درود و صلوات خدا بر او و پدر و شوهر و فرزندانش باد.» 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۷۸، ص ۲۴۹ ‌
✅ عیادت ام سلمه از حضرت فاطمه (س) حضرت صدیقه اطهر(س) بیست و هفت روز(۱) پس از شهادت پدر گرامی‌اش زندگانی کردند .بیماری ایشان (بر اثر ضربات عمر، قنفذ، ملعون، فشار بین در و دیوار، ضربات خالد ملعون و صدمات روحی) شدت یافته بود به طوری که حضرت نمی‌توانستند به کارهای خانه بپردازند و از خانه بیرون روند. حال حضرت هر روز وخیم‌تر می‌شد تا آنکه در بستر افتادند. ام سلمه برای عیادت خدمت حضرت مشرف شد. از حال حضرت سؤال کرد پرسید: یا بنت رسول الله(ص) شب را چگونه گذراندید؟ پاسخ دادند: «تمام شب را با غم و غصه و اندوه گذارندم. بخاطر رحلت پیامبر(ص) و ظلم و ستمی که درباره وصی او(امیرمؤمنان) شده است. به خدا سوگند حرمت او را دریدند و برخلاف آنچه خدای تعالی درباره او در قرآن کریم تشریع نموده و پیامبر (ص)(در غدیر) درباره او فرموده بود عمل کردند و این کار را بخاطر کینه‌هایی انجام دادند که از جنگهای بدر و احد در قلبهای پر از نفاقشان پنهان کرده بودند.» «اینان با فراهم ساختن زمینه دروغ و جعل حدیث چون به اهداف خود رسیدند. بر سر ما آتش دشمنی و حسادت را فرو ریختند و با قساوت تمام، کمان ایمان را بریدند و به این ترتیب آنچه درباره حفظ رسالت و سرپرستی مؤمنان وعده شده بود همگی جای خود را به ناامیدی داد. اینان پس از کنار گذاردن و پیروز شدن بر کسی که پدرانشان را در جنگها کشته بود بهره‌ی خود را از متاع دنیا به دست آوردند.» 📚منبع مقتل، مقرم، عیادت ام سلمه، ص ۲۴۵ (۱) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱، ص ۵۱ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
🎧 فایل کامل بحث #لزوم_روایت_جامع 🎙#جلسه_پنجم 📆تاریخ: ۱۴۰۲/۰۹/۱۰ جمع بندی چهار جلسه پیشین... در روای
. 🏴 فاطمه وصیت کرده امر فوت او را پوشیده بدارم در امالى شيخ طوسى از عمّار ياسر روايت شده است كه گفت: در آن بيمارى كه حال فاطمه زهرا(س) وخیم شد و از دنيا رفت، عبّاس بن عبدالمطّلب براى عيادت آن حضرت آمد، به عبّاس گفتند: حال فاطمه(س) مساعد نيست و كسى نزد او نمى‌‏رود. عبّاس به سوى خانه خويش بازگشت و شخصى را نزد حضرت على(ع) فرستاد و گفت: از قول من به حضرت امير بگو: عموى تو به تو سلام مى‏‌رساند و مى‌‏گويد: به خداوند سوگند كه غم و اندوه حبيبه و نور چشم رسول خدا(ص) و نور چشم من، مرا به شدّت رنج مى‏‌دهد، من اين طور گمان مى‏‌كنم آن بانو زودتر از همه ما به رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ملحق شود و خدا او را بر مى‏‌گزيند و به رحمت خود نزديك مى‌‏كند. فدايت شوم! اگر فاطمه عليها السّلام رحلت كرد مهاجرين و انصار را آگاه و جمع كن تا براى تشييع جنازه‌‏اش و نماز خواندن بر بدنش حاضر شوند و ثواب ببرند، زيرا اين عمل باعث سرافرازى دين مى‌‏شود. راوى مى‏ گويد: من در حضور حضرت امير بودم كه به فرستاده عبّاس بن عبد المطّلب فرمود: «سلام مرا به عمويم برسان و به وى بگو، لطف و مرحمت تو زياد باد! من از مشورت تو آگاه شدم، رأى و نظريه تو بسيار نيكوست. ولى فاطمه دختر پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم دائما مظلوم، از حق خود ممنوع و از ميراث خويشتن محروم بوده است. ملاحظه آن وصيّتى را كه پيامبر(ص) در باره‏‌اش كرده ننمودند. حق آن حضرت و حق خدا را رعايت نكردند، كافى است كه خدا بين ما و آنان حكم كند و از ظالمين انتقام بگيرد.» «اى عمو جان! من از تو خواهش مى‌‏كنم از اين مطلبى كه گفتى، صرف نظر فرمايى، زيرا فاطمه به من وصيّت كرده كه امر فوت او را پوشيده بدارم.» فرستاده عبّاس نزد او بازگشت و جواب حضرت امیر(ع) را براى وى شرح داد. عبّاس گفت: خدا برادرزاده مرا بيامرزد، زيرا رأى برادرزاده من محكم و صحيح است. غير از رسول خدا(ص) نوزادى براى عبدالمطّلب متولّد نشد كه از لحاظ خير و بركت از على عليه السّلام برتر باشد، حقّا كه على در هر بزرگوارى و فضيلتى بر همه آنان سبقت گرفت. على(ع) از همه شجاع‏تر است، على(ع) براى نصرت و يارى دين خدا از همه بيشتر با دشمنان جهاد نمود. على(ع) اوّلين كسى است كه به خداوند و رسول او ايمان آورد. 📚منبع زندگانى حضرت زهرا عليها السلام، ترجمه بحارالانوار، علامه مجلسی، ص ۶۷۰ .................. . #پ.ن: عباس هم معترف به اول ایمان آورنده به رسول خدا بود ولی ابوبکر،بر منبر می نشست و برای خود فضیلت ساخته و خود را اولین ایمان آورنده به رسول خدا معرفی میکرد. با استناد به سخنان حجه الاسلام .