.
🌸مدح امیرالمومنین(ع) از زبان پیامبر اکرم(ص) در کتب شیعه و سنی🌸
1⃣
۱🌻 اگر تمامی مردم بر دوستداری علی جمع می شدند خداوند آتش جهنم را خلق نمی کرد.
📚بحار الانوار، ج ۳۹، ص ۴۲۸
۲🌻 هنگامی که (در شب معراج) مرا به آسمان ها بردند دیدم که بر پایه عرش نوشته شده بود: هیچ معبودی نیست جز خدای یکتا، محمد رسول خداست. او را به وسیله علی تایید کردم و به وسیله علی یاری دادم.
📚مناقب خوارزمی، ص ۳۲۸
۳🌻 هزار سال پیش از آن که خداوند آدم را بیافریند من و علی نوری نزد خدای عزوجل بودیم و آن نور خدا را تسبیح و تقدیس می کرد. هنگامی که خدا آدم را آفرید آن نور را در صلب وی قرار داد. ما همواره در یک جا بودیم تا آن که در صلب عبدالمطلب جدا شدیم. در من “پیامبری” و در علی “خلافت” قرار گرفت.
📚مناقب علی ابن ابی طالب، ص ۸۸
۴🌻 سوگند به آن کس که جانم در دست اوست اگر بیم آن نبود که گروهی از امت من درباره تو همان چیزی را که ترسایان درباره عیس بن مریم گفتند بگویند، امروز درباره تو سخنی می گفتم که بر هیچ مسلمانی نمی گذشتی، جز آنکه خاک پایت را به عنوان تبرک بر می داشت.
📚معجم کبیر طبرانی، ج ۱، ص ۳۲۰
۵🌻 علی بهترین فرد بشر است هر که تردید به خود راه دهد کافر است.
📚تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۲، ص ۳۷۳
#عید_غدیر_خم #غدیریه
#عید_ولایت
#امیرالمؤمنین
.
#میلاد_امیرالمؤمنین
زنگ نقاره ی تو باز پریشان شده است
یک مسیحی وسط صحن مسلمان شده است
خلق در فکر طوافند بگو سرش چیست
دور تا دور حریمت پر میدان شده است!
با وضو بوسه بر این در زده زائر، به نظر
درِ چوبی حرم مصحفِ قرآن شده است
ای که ایمان همه بی تو به مویی بند است
مرد سلمانی از انفاس تو سلمان شده است
میرسد کار گدای تو به آنجایی که
همه ی شهر بفهمند سلیمان شده است
اسم تو گرچه بنا شد که بگویند رضاست
تو علی هستی و مشهد نجف اشرف ماست
زائرت حضرت موسا و حریمت طور است
آسمان، صحن تو و خادم صحنت نور است
گاهی آنقدر شلوغ است رواقت که دگر
کفشداری تو از دادن جا معذور است
مطمئن است شفا میدهی اش نابینا
گره ای هم که زده دور مشبک کور است
دانه پاشیدم و دیدم که محلم نگذاشت
کفتر صحن تو حق دارد اگر مغرور است!
از قدمگاه کمی گرد و غبار آوردم
خاک پاهای تو سوغاتی نیشابور است
من همان سائل انگشتری هر روزه
تو علی هستی و در نجفت فیروزه
دل زوار تو از شور و شعف پر شده است
صحن در صحن تو از عطر نجف پر شده است
اشک در صحن تو باران شدنش علت داشت
آهوی گمشده حیران شدنش علت داشت
از ضریح تو فقط خیر و کرم میریزد
سائل هر شبه سلطان شدنش علت داشت
اثر جذبه ی ایوان تو بود آقا جان
راهب دیر مسلمان شدنش علت داشت
پشت این پنجره فولاد شفا ریخته است
درد در صحن تو درمان شدنش علت داشت
کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت
فلجی از حرمت روی دوتا پا برگشت
یک نفر شیعه شد از دین مسیحا برگشت
مرده در صحن گهرشاد به دنیا برگشت
تا دم صحن تو برداشت قدم گفت رضا
لال یکمرتبه در بین حرم گفت:
جان به قربان تو و معجزه های حرمت
من نفس میکشم...اما به هوای حرمت
خادمت خسته شد و چوب پرش رفت از دست
یکنفر باز گمان کرده ضریحت قبله ست
صد و ده بار علی گفته ام اطراف حرم
باز هم نام علی شعر مرا ریخت بهم
خیرهای کثیر را عشق است
کرم کم نظیر را عشق است
طول صحن غدیر را عشق است
سنگفرش مسیر را عشق است
زائر سر به زیر را عشق است
پیش سلطان اسیر را عشق است
اینهمه مستجیر را عشق است
حال و روز فقیر را عشق است
این حرم این امیر را عشق است
نغمه ی یا رضا رضا عشق است
مشهدت مثل کربلا عشق است
کل القاب تو بجا اما
اینکه اسمت علیست را عشق است
حب آل علیست راه نجات
بر گل روی مرتضی صلوات
#مسعود_یوسف_پور ✍
.
.
#امام_زمانم
گفتند امام هر عصر ،بابای مهربان است
روز پدر مبارک بابای مهربانم
.
🔺علی، مرد است و مردان را دوست دارد!
💎مرحوم علامه محمد تقی #جعفری نقل میکردند:
یکی از نوههای مرحوم مورخ الدوله سپهر- نویسنده کتاب ناسخ التواریخ- به منزل ما آمد و اظهار داشت در شب عید غدیر در منزلی در شمال تهران، جشنی برقرار است و علاقهمندم شما هم در آن شرکت کنید.
گفت: در این جشن تعداد زیادی از رجال لشکری و کشوری هستند. من تصور میکنم که اگر شما تشریف بیاورید و در آن محفل، مطالبی نیز بفرمایید، مؤثر واقع شود.
🔸محل برگزاری جشن، منزلی بزرگ و تقریبا جنگل مانند بود و بخشهایی از آن، به صورت آب نماهای بسیار بزرگ بود و به هرحال، باغی بود که کمتر نمونه آن را دیده بودم. وارد جلسه شدیم. دیدم سالنی بسیار بزرگ است که انواع و اقسام میوهها و شیرینیها جهت پذیرایی از حُضار در آن چیده شده است. در ادامه برنامه برخی آمدند و در وصف امیرالمؤمنین (ع) اشعاری خواندند. برخی از شعرها خوب بود و برخی نیز سطحی نداشت...
🔹من دیگر خسته شده بودم و بنا داشتم که بلند شوم که از در مجلس، سیّدی با ظاهری بسیار ساده وارد شد و حتی کفش خود را برداشت و به داخل آورد که البته در آن جا این کار، خلاف عادت بود و پیدا بود که صاحب مجلس و تعدادی دیگر ناراحت شدهاند.
🔸عموم حضار به سید نگاهی تحقیر آمیز داشتند. کسی به او احترامی نگذاشت، ولی من در مقابلش به احترام برخاستم و او نیز سری تکان داد. سید، جوان بود و با یک طمأنینه و اطمینان خاصی بر روی زمین نشست و کسی هم تعارف نکرد که روی صندلی بنشیند.
بالاخره نوبت به اشعرالشعرا رسید و از او دعوت کردند که بیاید و اشعارش را بخواند. این شاعر با یک طمطراقی آمد و شروع به قرائت اشعار نمود.
🔹وقتی بیت اول را خواند هر چند بد نبود ولی سید یک اشکال جدی به آن وارد کرد. اشعرالشعرا محل نگذاشت و بیت دوم را خواند. دوباره سید ایراد گرفت. شاعر همچنان توجه نمیکرد. وقتی بیت سوم را خواند، سید گفت:
این هم اشکال دارد. شاعر عصبانی شد و گفت: چرا؟ سید گفت:
🔸خوب، این را اول می پرسیدی، الان برایت توضیح میدهم.
سید بحثی از معانی بیان و صنایع ادبی را به صورت خیلی خلاصه بیان کرد... دیدم که دریایی است بیکران... چند نفر از حضار آمدند و احترام کردند و به زور سید را به بالای مجلس بردند.
در این هنگام یکی از حضار به سید گفت:
اولا خوش آمدید، هر چند که نمیدانیم چطور آمدید. دوم این که آیا خودتان هم شعر میگویید؟ سید گفت:
گاهی اوقات. گفتند:
میشود یکی از سرودههای خود را بخوانید؟ گفت: آری و حتی میتوانم همین الان شعر تازه بگویم. گفتند: پس بفرمایید. گفت: نه، چرا که ممکن است بگویید این اشعار را قبلا گفتهای. شما بگویید که چه بسرایم؟
🔹آنها با حالت اعجاب آمیز نگاهی به یکدیگر کردند و گفتند:
غزلی بگویید در مدح امیرالمؤمنین که دو بیت اول عاشقانه باشد و بیت سوم این باشد که اگر علی به خاری نگاه کند، گلستان میشود و بیت چهارم این باشد که اگر معصیت کاران عالم حتی فرعون، توسل به علی پیدا کنند، بهرهمند میشوند. خلاصه، محدوده را برای او خیلی تنگ کردند.
🔸سید قبل از شروع نگاهی به حضار کرد که کسی اشعار او را ننویسد. من زیر عبا خودکار و کاغذ را آماده کردم تا اشعار را یادداشت کنم. فهمید اما اعتراضی به من نکرد. سید شعر را این گونه آغاز کرد:
گر شمیمی ز سر طُرّه جانان خیزد
تا قیامت ز صبا، رایحه جان خیزد
والهام من که چو ازخواب، تو بیدار شوی
زچه رو، از سرِ چشمانِ تو مژگان خیزد؟
علیِ عالیِ اعلا که ز بیم نهلش
روح از کالبد عالم امکان خیزد
گر به خاری کند از قاعده لطف، نظر
از بُنِ خار، دو صد روضه رضوان خیزد
گر زند دست به دامان ولایش، فرعون
از لحد با دو کف، موسی عمران خیزد
داورا! دادگرا! جانب "جدّا" نظری
کز پی مدح تو چون بحر، به طوفان خیزد
...
معلوم شد که اسمش[تخلّصش] جدّا و قمی است.
🔻پس از خواندن شعر، سید خطاب به حاضران گفت:
آقایان! علی(ع) از این جلسات که دور هم بنشینید و انواع غذاها را بخورید و چند بیت هم شعر بخوانید، راضی نیست. علی مرد است و مردان را دوست دارد. اگر مرد هستید و مردانگی دارید بروید سراغ محرومان، دردمندان و فقرا. یعنی همان کسانی که مورد عنایت علی بودند. این جا نشستهاید و غذاها، شیرینیها و شربتهای خوشمزه میخورید بعد میروید خانه و فکر میکنید که در مدح علی شعر گفتهاید. صریح بگویم که باید وضعتان را عوض کنید و بروید سراغ محرومان جامعه!
این را گفت و کفش خود را برداشت و از مجلس بیرون رفت.
🔹پس از رفتن او تا مدتی همه بُهت زده بودند... آن شب شاهد بودم که تعدادی از آن ها بسیار گریه میکردند. آقای سپهر، بعدها میگفت:
تعدادی از آنها زندگیشان را تغییر دادند و رفتند و به رسیدگی به محرومان پرداختند.
📚کتاب ابن سینای زمان، ص ۹۷-۱۰۲
#خاطرات_علما
#امیرالمؤمنین
.
.
اشعار ناقوسیه حضرت امیر
آخوند ملاحسینقلى همدانى در یکى از سفرهاى خود، با جمعى از شاگردان به عتبات عالیات مى رفت. در بین راه، به قهوه خانه اى رسیدند که جمعى از اهل هوى و هوس در آن جا مى خواندند و پایکوبى مى کردند. آخوند به شاگردانش فرمود: یکى برود و آنان را نهى از منکر کند. بعضى از شاگردان گفتند: این ها به نهى از منکر توجه نخواهند کرد. فرمود: من خودم مى روم. وقتى که نزدیک شد، به رئیسشان گفت: اجازه مى فرمایید من هم بخوانم، شما بنوازید؟ رئیس گفت: مگر شما بلدى بخوانى؟ فرمود: بلى. گفت: بخوان. آخوند شروع به خواندن اشعار ناقوسیه حضرت امیرمؤمنان کرد:
لا اِلهَ اِلاّ الله * حقاً حقاً صِدقاً صِدْقاً
اِنَّ الدُّنْیا قَد غَرَّتْنا * وَ اشتَغَلَتْنا وَ استَهْوَتْنا
یابْنَ الدُّنْیا مَهْلاً مَهْلاً * یابْنَ الدُّنْیا دَقَّاً دَقَّاً
یابْنَ الدُّنْیا جَمْعاً جَمْعاً * تَفْنى الدُّنْیا قَرْناً قَرْناً
ما مِنْ یَوم یُمضْى عَنّا * اِلاّ اَوْهى رُکُناً مِنّا
قَدْ ضَیَّعْنا داراً تَبْقى * وَ اسْتَوْطَنّا داراً تَفْنى
لَسْنا ندرى ما فَرَّطْنا *** فیها اِلاّ لَوْ قَدْ مِتْنا
✅آن جمعِ سر مست از لذت هاى زود گذر دنیوى، وقتى این اشعار را از زبان کیمیا اثر آن عارف هدایتگر شنیدند، به گریه در آمده و به دست ایشان توبه کردند. یکى از شاگردان مى گوید: وقتى که ما از آن جا دور مى شدیم، هنوز صداى گریه آن ها به گوش مى رسید.
🌸 #امیرالمؤمنین
.
#نشر_مجدد
🔮 پرسش:
آیا امام علی علیه السلام واقعا در کعبه به دنیا آمده اند؟
🔮 پاسخ:
1️⃣ یكى از خصوصياتى كه حضرت على(عليه السلام) به آن ممتاز گشته است، محل و مكان ولادت ايشان است كه هيچ مخلوقى از آدم تا خاتم به آن ممتاز نگشته است.
هنگام ولادت حضرت عيسى(عليه السلام)، مريم (عليها السلام) در بيت المقدس بود كه ندايى غيبى او را مأمور ساخت تا از مسجد خارج شود: «أُخْرُجِى عَنِ الْبَيْت فَإِنَّ هَذِهِ بَيْتُ الْعِبَادَةِ لاَ بَيْتُ الْوِلادَةِ»; [1]
از بيت المقدس بيرون برو كه اين جا خانه عبادت است، نه مكان ولادت.
2️⃣ زمانى كه ولادت با سعادت على (عليه السلام)نزديك شد، مادرش فاطمه بنت اسد به داخل خانه خدا دعوت شد. [2]
فاطمه بنت اسد در كنار كعبه مشغول دعا شد و از خداوند خواست تا درد زايمان را بر آو آسان گرداند، كه يك باره ديوار خانه كعبه شكافته شد و ندايى برخاست: «يا فَاطِمَةَ أُدْخُلِى الْبَيْتَ»; اى فاطمه، به خانه داخل شو. فاطمه داخل خانه شد و ديوار به حالت اوليه برگشت و موجب تعجب همگان گرديد.
فاطمه بنت اسد، سه روز در اندرون كعبه ماند. اهل مكه از روى تعجب و حيرت در كوچه ها و بازارها اين قصه را نقل مى كردند تا روز چهارم رسيد. پس همان جايى كه قبلاً شكافته شده بود، دوباره شكافته شد و فاطمه بنت اسد در حالى از خانه خدا بيرون آمد كه فرزندش على بن ابى طالب را در آغوش خويش داشت... . [3]
3️⃣ ولادت حضرت على(عليه السلام) را در خانه كعبه، عموم محدثان و مورخان شيعه و دانشمندان علم انساب در كتاب هاى خود نقل كرده اند. در ميان دانشمندان اهل تسنن نيز گروه بسيارى به اين حقيقت تصريح كرده و آن را يك فضيلت بى نظير خوانده اند. [4]
1- حاكم در مستدرك مى گويد: «ولادت على(عليه السلام) در كعبه به طور تواتر به ما رسيده و كسى پيش از او يا بعد از او در كعبه متولد نشده است». [5]
2- شبلنجى در نورالابصار از ابن صباغ نيز نقل مى كند كه حضرت على(عليه السلام)در مكه داخل بيت الحرام متولد شد و آن گاه مى گويد: «وَ لَمْ يُولَد فِى البَيتِ الحَرامِ قَبلَهُ أَحدٌ سِواهُ»; [6] قبل از حضرت على(عليه السلام)، احدى غير از او در خانه كعبه متولد نشد.
پاورقي
[1] الامام على، احمد الرحمانى الهمدانى، ص 366، ح 18، (المنير للطباعة و النشر، تهران، 1417 هـ ق); اللمعة البيضاء فى شرح خطبة الزهرا، محمد على بن احمد القراچه داغى التبريزى الانصارى، ص 221، (دفتر نشر الهادى، قم، 1418 هـ ق).
[2] بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 35، ص 23، ح 17، (مؤسسة الوفا، بيروت); روضة الواعظين، محمد بن حسن فتال نيشابورى، ص 81، (انتشارات رضى، قم).
[3] منتهى الامال، شيخ عباس قمى، ج 1، ص 274 ـ 273، باب سوم، فصل اول (ولادت)، (مؤسسة انتشارات هجرت، قم).
[4] فروغ ولايت، استاد جعفر سبحانى، ص 16 ـ 15، بخش اول، (مؤسسه امام صادق(عليه السلام)، 1374 هـ ش).
[5] مستدرك، حاكم نيشابورى، ج 3، ص 483، (دارالمعرفه، بيروت).
[6] نورالابصار، شبلنجى، ص 85، نشر دارالكتب العلمية، بيروت.
🌐http://www.askdin.com/thread841.html
#میلاد_امیرالمؤمنین
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زبان_ناقوس_چه_میگوید
🌟 شدیداً توصیه میشود 🌟
🍀 #کرامات مولا امیرالمومنین
🔺 تعجب جناب عمار یاسر و #راهبی که در دِیر بود...
با بیان شیوای استاد #مهدی_امین_فروغی
🍀 هدیه ولادت مولی علی علیهالسلام 🍀
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/3032
1001 fazilat.pdf
7.97M
#امام_زمان
📚دانلود رایگان
📙 کتاب ارزشمند ۱۰۰۱ فضیلت از #فضائل #امیرالمؤمنین علیه السلام در کتب اهل سنت
✍محمد رضا رمزی اوحدی
.
#خالدین_فیها_ابدا
قالَ الاِمامُ الصّادِقُ عليه السلام:
اِنَّما خُلِّدَ أهلُ النّارِ فِى النّارِ ِلأَنَّ نِيّاتِهِم كانَتْ فِى الدُّنيا أنْ لَو خُلِّدُوا فيها أن يَعصُوااللّه َ أبَداً ؛ وَإنَّما خُلِّدَ أهلُ الجَنَّة ِ فِى الجَنَّة ِ لاِ?نَّ نِيّاتِهِم كانَتْ فِى الدُّنيا أن لَو بَقَوا فيها أن يُطيعُوااللّه َ أبَداً ؛ فَبِالنِّياتِ خُلِّدَ هؤُلاءِ وَ هؤُلاءِ. ثُمَّ تَلا قَولَهُ تَعالى : «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ» قالَ: عَلى نِيَّتِهِ.
[اصول كافى ج3، ص 135 و 136]
امـام صـادق عليه السلام فرمـود: اهل دوزخ از اين رو در دوزخ براى هميشه مى مانند كه قصد داشتند، اگر در دنيا جاودان ماندند، هميشه نافرمانى خدا كنند و اهل بهشت از اين رو در بهشت جاودانند كه نيت داشتند اگر در دنيا باقى بمانند هميشه در اطاعت خدا باشند؛ پس اين دسته و آن دسته به سبب نيّت خود (در بهشت يا جهنم) جاودانى شدند. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: « بگو هركس برابرِ برنامه خود عمل مى كند»، يعنى برابر نيت خويش .
اصول کافی ج ۲ ص ۸۵
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
#زبان_ناقوس_چه_میگوید 🌟 شدیداً توصیه میشود 🌟 🍀 #کرامات مولا امیرالمومنین 🔺 تعجب جناب عمار یاسر و #ر
.
امام شناسی جلد دوازدهم جلد دوازدهم درس يكصد و هفتاد و چهارم تا يكصد و هفتاد و ششم; علوم مختلف و متنوعى كه از اميرالمؤمنين عليه السّلام بظهور رسيده است اميرالمؤمنين عليه السّلام صداى ناقوس را تفسير كردند
اميرالمؤمنين عليه السّلام صداى ناقوس را تفسير كردند
و اميرالمؤمنين عليه السّلام صداى ناقوس (زنگ كليسا) را تفسير كردهاند.
صاحب كتاب «مصباح الواعظ» و جمهور اصحاب ما از حارث أعْوَر و زيد بن صُوحان و صَعْصَعَة بن صُوحان و براء بن سيرة، و أصبغ بن نُبَاته، و جابر بن شَرَحْبيل، و محمود بن كَوّاء روايت كردهاند كه اميرالمؤمنين عليه السّلام گفتند: ناقوس مىگويد: سُبْحَانَ اللهِ حقّاً حقّاً، إنَّ الْمَوْلَى صَمَدٌ يبْقَى، يحْلُمُ عَنَّا رِفْقًا رِفْقًا، لَوْ لاَ حِلْمُهُ كُنَّا نَشْقَى «سبحان الله، منزّه است خدا حقّاً حقّاً. مولا صمدى است كه باقى مىماند. و بر ما صبر و بردبارى از روى رفق و مدارا دارد، اگر حلمش نبود ما بدبخت مىشديم».
حقّاً حقّاً صِدْقاً صِدْقاً، إنَّ الْمَوْلَى يسَائِلُنَا، وَ يوَافِقُنَا وَ يحَاسِبُنَا يا مَوْلاَنَا لاَ تُهْلِكُنَا. وَ تَدَارَكْنَا وَ اسْتَخْدِمْنَا، وَ اسْتَخَلَصَنَا حِلْمُكَ عَنَّا، قَدْ جَرَّانَا عَفْوُكَ عَنَّا، إنَّ الدُّنْيا قَدْ غَرَّتْنَا، وَاشْتَغَلَتْنَا وَاسْتَهْوَتْنَا، وَاسْتَلْهَتْنَا وَاسْتَغْوَتْنَا. يابْنَ الدُّنْيا جَمْعاً جمْعاً، يابْنَ الدُّنيا مَهْلاً مَهْلاً «از
300روى حقّ حقّ و صدق صدق، مولى با ما پرسش و گفتگو دارد، و با ما موافقت مىكند و محاسبه مىنمايد. اى مولاى ما، ما را هلاك مگردان و به فرياد ما برس، و ما را درياب و ما را در خدمت خود بگير، حلم و بردبارى تو ما را رها و خلاص كرده است، و عفو و مغفرتت ما را جسور و جرى نموده است، دنيا ما را فريفته است، و ما را به خود مشغول ساخته و به هواى نفس كشانده، و ما را به لهو و بازى واداشته و ما را اغوا كرده. اى پسر دنيا كه پيوسته جمع مىكنى، قدرى مهلت بده و آرام بگير».
يابْنَ الدُّنيا دَقًّا دَقًّا، تُفْنِىالدُّنْيا قَرْناً قَرْناً، مَا مِن يوْمٍ يمْضِىعَنَّا، إلاَّ يهْوِى مِنَّا رُكْناً، قَدْ ضَيعْنَا دَارًا تَبْقَى، وَاسْتَوْطَنَّا دَارًا تَفْنَى، تُفْنِى الدُّنْيا قَرْناً قَرْناً، كُلاًّ مَوْتاً كُلاًّ مَوْتاً، كُلاًّ مَوْتاً كُلاًّ دَفْناً، كُلاًّ فِيهَا مَوْتاً كُلاًّ، فَنَاءً كُلاًّ فِيهَا مَوْتاً، نَقْلاً نَقْلاً دَفْناً دَفْناً، يابْنَ الدُّنْيا مَهْلاً مَهْلاً، زِنْ مَا يأتِى وَزْناً وَزْناً، لَوْ لاَ جَهْلِى مَا إنْ كَانَتْ، عِنْدِى الدُّنْيا إلاَّ سِجْنًا، خَيراً خَيراً شَرًّا شَرًّا، شَيئاً شَيئاً حُزْناً حُزْناً، مَاذَا مَنْ ذَا كَمْ ذَا (أمْ ذَا - زظ) هَذَا (أسْنَى - زظ)، تَرْجُو تَنْجُو تَخْشَى تَرْدَى، عَجِّل قَبْلَ الْمَوْتِ الْوَزْنَا، مَا مِنْ يوْمٍ يمْضِى عَنَّا، إلاَّ أوْهَنَ مِنَّا رُكْنَا، إنَّ الْمَوْلَى قَدْ أنْذَرَنَا، إنَّا نُحْشَرُ غُرْلاً بُهْمًا.
«اى فرزند دنيا، با كوبيدن پس از كوبيدن بدان كه دنيا سادات و بزرگان را فانى مىكند، هيچ روزى از ما نمىگذرد مگر آنكه دنيا ستونى از ما را خراب مىكند. ما ضايع و خراب نموديم خانۀ باقى را، و وطن گزيديم در خانه فانى. فانى مىكند دنيا امّتى را پس از امّتى كه همگى مردهاند، همگى شربت مرگ نوشيدهاند. همگى مردهاند، همگى مدفون شدهاند، همگى در اين دنيا مردهاند و فانى شدهاند، همگى از خانۀ خود به خانۀ گور منتقل شده و دفن گرديدهاند. اى فرزند دنيا، قدرى آرام بگير و اوقات آينده را با ميزان درست سنجش كن، اگر جهات من نبود دنيا در نزد من غير از زندانى نبود. اگر كار خيرى باشد جزا خير است، و اگر بد باشد بد است، كم كم غصّه و اندوه فرا مىگيرد. تا كى مىگوئى: چيست اين؟ كيست اين؟ چقدر است اين؟ (يا اين بلندتر است)، اميد دارى نجات مىيابى، مىترسى پَست مىشوى. پيش از مرگ در رسيدگى به ميزانت تعجيل كن. هيچ روزى از ما نمىگذرد مگر آنكه ركنى و ستونى از ما را سست مىكند. مولاى ما، ما را بيم داده است كه: در روز
301قيامت ختنه نكرده و كر و لال محشور خواهيم شد».
راوى گفت: در اين حال صداى ناقوس منقطع شد1. و يك نفر از رهبانان مقيم در دَير اين كلام حضرت را شنيد و اسلام آورد و گفت: من در كتاب يافتهام كه در پس آخرين پيغمبران كسى هست كه گفتار ناقوس را تفسير مىكند2.
* **
به اتّفاق و إجماع گفتهاند كه بهترين و پسنديدهترين و انتخاب شدهگان خدا از ميان خلق او متّقين هستند، به جهت قول خداوند: إِنَّ أَكْرمَكُمْ عِنْدَ اللّٰهِ أَتْقٰاكُمْ.3
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
#زبان_ناقوس_چه_میگوید 🌟 شدیداً توصیه میشود 🌟 🍀 #کرامات مولا امیرالمومنین 🔺 تعجب جناب عمار یاسر و #ر
َ.
از اين گذشته إجماع كردهاند كه بهترين و پسنديدهترين متّقين و انتخاب شدگان از ميان آنان خاشعين هستند، به جهت قول خداوند: وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ تا اينجا كه مىگويد: مُنِيبٍ.4
1) از اينجا به دست مىآيد كه اين تفسير حضرت درست در موقعى بوده است كه ناقوس به صدا در آمده بوده است و با شروع آن، حضرت شروع به تفسير كردند و با ختم آن خاتمه دادهاند.
2) ابن شهرآشوب در «مناقب» از طبع سنگى، ج 1، ص 426 داستان اسلام اسقف نصرانى را در اثر تفسير ناقوس نيز به طريقى ديگر ذكر كرده است. او مىگويد: زيد و صعصعة پسران صوحان، و براء بن سبره و اصبغ بن نباته و جابر بن شرحبيل و محمود بن كوّاء روايت كردهاند كه در دير ديلم در زمين فارس به اسقفى كه از عمرش يكصد و بيست سال مىگذشت، گفتند: مردى ناقوس را تفسير مىكند و مرادشان على عليه السّلام بود. گفت: مرا به حضور او ببريد و من او را أنزع البطين (كسى كه سرش مو ندارد و شكم او بر آمده است) مىيابم. چون به ملاقات حضرت رسيد، گفت: من صفت او را در انجيل يافتهام و من شهادت مىدهم كه او وصى پسر عموى خودش است. حضرت به او گفتند: تو اگر آمدى كه ايمان بياورى من كارى كنم كه موجب تقويت ايمان تو شود. اسقف گفت: آرى. حضرت گفتند: مدرعۀ خود (جبّهاى كه از كتان بوده و راهبهاى بزرگ مىپوشيدند) را از تنت بيرون بياور و به ياران خودت نشان بده خالى را كه در ميان دو كتف توست. اسقف گفت: اشهد أن لا إلَهَ إلاّ الله، و أنَّ مُحَمَّداً عبده و رسوله و صيحهاى زد و جان داد. أميرالمؤمنين عليه السّلام گفتند: عاش فى الاسلام قليلا، و نعم فى جوار الله كثيرا «زندگيش در اسلام كم بود، ولى در جوار رحمت خدا مدت بسيارى متنعّم است».
3) قسمتى از آيۀ 13، از سورۀ 49: الحجرات: «تحقيقاً گرامىترين شما نزد خداوند كسى است كه تقوايش افزونتر باشد.»
4) آيۀ 31 تا 33، از سورۀ 50: قاف: وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ. هٰذٰا مٰا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوّٰابٍحَفِيظٍ. مَنْ خَشِيَ الرَّحْمٰنَ بِالْغَيْبِ وَ جٰاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ «بهشت را براى متّقيان نزديك كنند تا بهشتيان از آن دور نباشند. اين بهشت همان است كه به شما وعده داده شده است كه براى آن كس مىباشد كه بسيار به خداوند بگرايد و بدو پناه برد و در حوادث به او رجوع كند و خود را از شيطان و معصيت حفظ نمايد. آن كس كه از خداوند رحمن در باطن مىترسد و با قلب خاشع به نزد او بيايد».
302از اين گذشته اجماع كردهاند كه با خشيتترين مردمان علماء هستند، به جهت گفتار خدا كه مىگويد: إِنَّمٰا يَخْشَى اللّٰهَ مِنْ عِبٰادِهِ الْعُلَمٰاءُ1 «اين است و جز اين نيست كه از خداوند علماء مىترسند».
و اجماع نمودهاند كه اعلم مردم و داناترين آنها كسى است كه مردم را صحيحتر و استوارتر به حق هدايت كند و او سزاوارترين ايشان است كه متبوع و متّبع باشد نه تابع و پيرو، به جهت گفتار خداوند كه مىفرمايد: أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لاٰ يَهِدِّي إِلاّٰ أَنْ يُهْدىٰ2 «آيا آن كسى كه هدايت به سوى حق مىكند، سزاوارتر است از اينكه پيروى شود يا كسى كه خودش هدايت نيافته است مگر به هدايت از غير»؟
و اجماع كردهاند كه اعلم مردم به عمل كردن طبق موازين عدل، آن كسى است كه بهتر مردم را دلالت بر حق نمايد، و او سزاوارتر است كه متبوع و پيشرو باشد نه تابع و پيرو، به جهت گفتار خداوند كه مىفرمايد: يَحْكُمُ بِهِ ذَوٰا عَدْلٍ مِنْكُمْ3 «كه به آن موضوع، دو نفر از صاحبان عدالت از شما حكم كرده و شهادت داده باشند».
و بنابر آنچه ذكر شد، كتاب خدا و سنّت پيامبر خدا و اجماع امّت همگى متّفق الكلمه و متّحد الرّأى، دلالت دارند بر اينكه افضل اين امّت بعد از پيامبرش على
1) نيمه دوّم از آيۀ 28، از سورۀ 35: فاطر.
2) آيۀ 35، از سورۀ 10: يونس.
3) بعضى از آيۀ 95، از سورۀ 5: مائده.
303عليه السّلام است.1
سبط ابن جوزى در كتاب «تذكرة خواصّ الامّة» فصلى را باز كرده است در گفتار عمر بن خطّاب كه مىگفت: أعوذ بالله من معضلة ليس لها أبو حسن «من پناه مىبرم به خدا از مسأله مشكلى كه براى حلّ آن ابو الحسن نباشد». و رواياتى كه به همين مضمون از عمر رسيده است. آنگاه از احمد بن حنبل در «فضائل» با سند خود از ابن مسيب روايت مىكند كه عمر بن خطّاب مىگفت: أعُوذُ بِاللهِ مِنْ مُعْضَلَةٍ لَيسَ لَهَا أبُوحَسَنٍ.
ابن مسيب مىگويد: براى اين گفتار عمر داستانى است و آن اينكه: پادشاه روم براى عمر نامهاى نوشت و در آن از مسألههائى پرسيده بود، عمر آن مسائل را بر اصحاب عرضه كرد و در نزد هيچيك از ايشان جوابى را نيافت. آنگاه مسائل را به اميرالمؤمنين عليه السّلام عرضه كرد و حضرت در اسرع وقت جواب آنها را به بهترين وجهى دادند.
امّا مسائل: ابن مسيب نامۀ پادشاه روم را ذكر مى
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
#زبان_ناقوس_چه_میگوید 🌟 شدیداً توصیه میشود 🌟 🍀 #کرامات مولا امیرالمومنین 🔺 تعجب جناب عمار یاسر و #ر
كند و تمام مسائل را يكايك بيان مىكند تا مىرسد به اينكه مىگويد: يكى از مسائل سؤال او بود از صوت ناقوس كه وى چه مىگويد؟
سپس ابن مسيب جواب مفصّل اميرالمؤمنين عليه السّلام را بيان مىكند كه از يك يك از آنها دادهاند تا مىرسد به صداى ناقوس كه او مىگويد طَقًّا طَقًّا، حقّاً حقّاً، مَهْلاً مَهْلاً، عَدْلاً عَدْلاً، صِدْقاً صِدْقاً، إنَّ الدُّنْيا قَدْ غَرَّتْنَا وَاسْتَهْوَتْنَا، تَمْضِى الدُّنْيا قَرْناً قَرْناً، مَا مِنْ يوْمٍ يمْضِى عَنَّا، إلاَّ أوْ هَى مِنَّا رُكْناً، إنَّ الْمَوْلَى قَدْ أخْبَرْنَا، إنَّا نَرْحَلُ فَاسْتَوْطَنَّا تا آخر مسائل.
ابن مسيب مىگويد: چون ملك روم كتاب و نامه اميرالمؤمنين عليه السّلام را خواند گفت: اين مكتوب و اين كلام صادر نشده است مگر از بيت نبوّت و رسالت. و پس از آن پرسيد كه پاسخ دهنده كيست؟ به او گفتند: اين جواب پسر عموى محمّد
1) «مناقب» ابن شهرآشوب، طبع سنگى، ج 1 ص 268 تا ص 277 و طبع حروفى ج 2، ص 44 تا 57.
304صلّى الله عليه و آله است. قيصر روم نامهاى براى آن حضرت نوشت بدين عبارت:
سَلاَمٌ عَلَيكَ. أمَّا بَعْدُ، من بر جواب تو آگاهى پيدا كردم و دانستم كه تو از بيت نبوّت و معدن رسالت مىباشى و تو موصوف هستى به شجاعت و علم و دانش. و من تقاضا دارم از مذهب خودتان و از روح كه خداوند در كتابتان - در گفتارش: يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي1 «از تو اى پيامبر، چون از حقيقت روح بپرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است» - آن را ذكر كرده است پردهبردارى. اميرالمؤمنين عليه السّلام در جواب نوشتند:
أمَّا بَعْدُ، فَالرُّوحُ نُكْتَةٌ لَطِيفَةٌ، وَ لُمْعَةٌ شَرِيفَةٌ مِنْ صَنْعَةِ بَاريهَا، وَ قُدْرَةِ مُنْشِئِهَا، أخْرَجَهَا مِنْ خَزَائِنِ مُلْكِهِ، وَ أسْكَنَهَا فِى مِلْكِهِ، فَهِى عِنْدَهُ لَكَ سَبَبٌ، وَ لَهُ عِنْدَكَ وَدِيعَةٌ، فَاِذَا أخَذْتَ مَالَكَ عِنْدَهُ، أخَذَ مَالَهُ عِنْدَكَ. والسَّلاَمُ2.
«پس از حمد و ثناى خداوندى، روح نقطۀ لطيفى و قطعۀ درخشان متمايز شريفى است كه از عملكرد خداوند آفرينندهاش و از توان و قدرت پروردگار ايجاد كنندهاش پديد آمده است. آن را خداوند از خزينههاى قدرت و سلطنت خود بيرون كشيده و در مِلْك خود مسكن داده است. بنابر اين روح، سبب و وسيلهاى است براى تو در نزد خدا، و وديعه و امانتى است از براى خدا نزد تو. چون تو از آنچه نزد خدا دارى استيفاء حظ نمودى و بهرهات را دريافت كردى، خدا آنچه را كه دارد و در نزد تو گذارده است از تو دريافت مىنمايد».
اشعار حاج ميرزا حبيب الله خراسانى در مدح آن حضرت
1) آيۀ 85، از سورۀ 17، اسراء.
2) «تذكرة الخواص» ص 85 تا ص 87. و تمام اين روايت را علامه امينى در «الغدير»، ج 6، ص 247 تا ص 249 از «تذكرة» و از «زين الفتى فى شرح سورۀ هل أتى» تصنيف حافظ عاصمى نقل نموده است.
.
📍استاد حاج منصور ارضی:
🔸هر قسمت از مداحی باید به جای خودش انجام شود از قبیل نوحه و زمینه و شور و ...؛ و نباید شور باعث شود که زمینه و نوحه و ... فدا بشود.
.