eitaa logo
گُوْشِه نِشینْ
5.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
172 ویدیو
2 فایل
کپی فقط با هشتگ #گوشه_نشین عُمْری بُوَدْ‌ کِه #گُوُشِه نِشیِنِ مُحَبَتَمْ! این گُوشِهِ را بِه وُسعَتِ عالَمْ نمیدَهَمْ... #ارباب_حسین ♥️🌱 ادمین اصلی @fatemeh_mim تبلیغات https://eitaa.com/tablighat_goshe فروشگاه @gosheneshen_market
مشاهده در ایتا
دانلود
گُوْشِه نِشینْ
دقیقا یه سال صبر کردم تا شب حضرت قاسم که برا امام حسن میخونن هیئتمون این رو بخونه🙄 جالب اینه اصلا هم از مداح معروفی نیست از حاج کاظم اکبری یه مداح محلی از قائمشهر🙄
۱۴ شهریور ۱۳۹۸
۱۴ شهریور ۱۳۹۸
چرا بی‌عشق سر بر سجده‌ی تسلیم بگذارم؟ نمی‌خواهم نمازی را که در آن از تو یادی نیست @gosheneshen
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
مادر به اشک روضه به من شیر داده است در شیرم آب کرده ولی سود با من است @gosheneshen
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
پشت لشکر همه با ترس به هم میگفتند : «پسر شیر جمل» نیست؟ چه جنگـی دارد @gosheneshen
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
باز آدینه شـد و غنچـــه به بستـان رفته مهــدی فاطمــه از مکّه به کنعـــان رفته شایـدم از سرِ دلتنگــــی و تنهاییِ خود... ، یا به ، یا به رفته @gosheneshen
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
‏چھ غمے بیشتر از این ڪھ تو جایے باشے بشود دور و برت باشم و جرات نڪنم! @gosheneshen
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
گُوْشِه نِشینْ
#بسم_الله #پارت_دوم #افتاب_در_حجاب قدرى آرام گرفتى ، چشمهاى اشک آلودت را به پیامبر دوختى ، لب برچی
حسین بازوان تو را به مهر در میان دستهایشان مى فشارد و با آرامشى به وسعت یک اقیانوس ، نگاه در نگاه تو مى دوزد و زیر لب آنچنان که تو بشنوى زمزمه مى کند: پیش پاى تو پیامبر آمده بود. اینجا، به خواب من . و فرمود که زمان آن قصه فرا رسیده است . همان که تو االن خوابش را مرور مى کردى ؛ و فرمود که به نزد ما مى آیى . به همین زودى . و تو لحظه اى چشم برهم مى گذارى و حضور بیرحم طوفان را احساس مى کنى که زیر پایت خالى مى شود و اولین شکافها بر تنها شاخه دست آویز تو رخ مى نماید و بى اختیار فریاد مى کشى : واى بر من ! حسین ، دو دستش را بر گونه هاى تو مى گذارد، سرت را به سینه اش مى فشارد و در گوشت زمزمه مى کند: واى بر تو نیست خواهرم ! واى بر دشمنان توست . تو غریق دریاى رحمتى . صبور باش عزیز دلم ! چه آرامشى دارد سینه برادر، چه فتوحى مى بخشد، چه اطمینانى جارى مى کند. انگار در آیینه سینه اش مى بینى که از ازل خدا براى تو تنهایى را رقم زده است تا تماما به او تعلق پیدا کنى . تا دست از همه بشویى ، تا یکه شناس او بشوى . همه تکیه گاههاى تو باید فرو بریزد، همه پیوندهاى تو باید بریده شود، همه دست آویزهاى تو باید بشکند، همه تعلقات تو باید گشوده شود تا فقط به او تکیه کنى ، فقط به ریسمان حضور او چنگ بزنى و این دل بى نظیرت را فقط جایگاه او کنى . تا عهدى را که با همه کودکى ات بسته اى ، با همه بزرگى ات پایش بایستى : پدر گفت : ))بگو یک !(( و تو تازه زبان باز کرده بودى و پدر به تو اعداد را مى آموخت . کودکانه و شیرین گفتى : ))یک !(( و پدر گفت : ))بگو دو(( نگفتى ! پدر تکرار کرد: ))بگو دو دخترم .(( نگفتى ! و درپى سومین بار، چشمهاى معصومت را به پدر دوختى و گفتى : ))بابا! زبانى که به یک گشوده شد، چگونه مى تواند با دو دمسازى کند؟(( و حاال بناست تو بمانى و همان یک ! همان یک جاودانه و ماندگار. بایست بر سر حرفت زینب ! که این هنوز اول عشق است . پرتو دوم سال ششم هجرت بود که تو پا به عرصه وجود گذاشتى اى نفر ششم پنج تن ! بیش از هر کس ، حسین از آمدنت خوشحال شد. دوید به سوى پدر و با خوشحالى فریاد کشید: ))پدر جان ! پدر جان ! خدا یک خواهر به من داده است !((
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
#خادم_ارباب_کیست #پارت_پنجم @gosheneshen
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
#خادم_ارباب_کیست #پارت_ششم @gosheneshen
۱۵ شهریور ۱۳۹۸
از کدام دوست داشتن حرف میزنی؟ من تا به حال ندیده ام کسی دلباخته ی کسی باشد و بتواند حتی برای یک روز هم بیخبر باشد از او... از کدام دوست داشتن حرف میزنی؟ وقتی از من بی خبری! وقتی نمیدانی حالِ الانِ من چیست! از کدام دوست داشتن حرف میزنی؟ من ندیده ام که کسی دلباخته ی کسی باشد و حاضر نباشد کمی از غرورش چشم پوشی کند! از کدام دوست داشتن حرف میزنی؟ وقتی میدانی که بی تو بیمار میشوم و با بی رحمیِ تمام به آسانی میروی... از کدام دوست داشتن حرف میزنی؟ وقتی میدانی سخت گرفتارِ توام و در نبودت دلتنگی گونه هایم را خیس میکند و باز نمی آیی... از کدام دوست داشتن حرف میزنی؟ وقتی میدانی اگر باشی حالِ من خوبِ خوب میشود،خندیدن را به یاد می آورم، و خوشبختی برایم معنا پیدا میکند اما نمی آیی... اما نمی مانی... برای من از دوست داشتن حرفی نزن، تو از دوست داشتن هیچ چیز نمیدانی...! @gosheneshen
۱۵ شهریور ۱۳۹۸