مدتی هست که درگیر سوالی شده ام چرا اونموقع که پیشت بودم بیشتر نگات نکردم؟ :) #اربابم_حسین #اللهم‌ارزقنا‌ڪربلا #من_حرم_لازمم @gosheneshen

افضل ما یعطی مصابا بمصیبته بالاترین اجر عزاداری رو بهم بده و چه چیزی بالاتر از اربعین کربلای تو؟ @gosheneshen

اخه دلت میاد؟ منی که سینه میزنم دلم رو بشکنی؟ @gosheneshen

عمرتونو پای ادمای بدرد نخور نذارید... @gosheneshen

‏به نظرم "من به خوبی اونایی که دیدی نیستم ولی قول میدم خوب ترینِ خودم باشم" میتونه زیباترین و عاشقانه ترین جمله شرطی دنیا باشه @gosheneshen

آب به رود برمیگرده یه روز ولی این ماهی مُرد :) @gosheneshen

چیزی که درکش نمیکنم اینه که چطور یه نفر میتونه بهت دروغ های زیادی بگه و هیچوقت هیچ حس بدی دربارشون نداشته باشه :) @gosheneshen

‏تا گفتم« السلام علیک»، دلم شکست نام حسین بند دلم را،زهم گسست ‎#شيفت_شب @gosheneshen

‏از بس که خلق پشت نقاب ایستاده‌اند باور نمی‌کنند منِ بی نقاب را... ‎#فاضل_نظری ‎@gosheneshen

اینم از اولین پارت رمانمون😍

#بسم_الله #پارت_اول #افتاب_در_حجاب پریشان و آشفته از خواب پریدى و به سوى پیامبر دویدى . بغض ، راه گلویت را بسته بود، چشمهایت به سرخى نشسته بود، رنگ رویت پریده بود، تمام تنت عرق کرده بود و گلویت خشک شده بود. دست و پاى کوچکت مى لرزید و لبها و پلکهایت را بغضى کودکانه ، به ارتعاشى وامى داشت . خودت را در آغوش پیامبر انداختى و با تمام وجود ضجه زدى . پیامبر، تو را سخت به سینه فشرده و بهت زده پرسید: ))چه شده دخترم ؟(( تو فقط گریه مى کردى . پیامبر دستش را لابه لای موهاى تو فرو برد، تو را سخت تر به سینه فشرد، با لبهایش موهایت را نوازش کرد و بوسید و گفت : ))حرف بزن زینبم ! عزیز دلم ! حرف بزن !(( تو همچنان گریه مى کردى . پیامبر موهاى تو را از روى صورتت کنار زد، با دستهایش اشک چشمهایت را سترد، دو دستش را قاب صورتت کرد، بر چشمهاى خیست بوسه زد و گفت : ))یک کلام بگو چه شده دخترکم ! روشناى چشمم ! گرماى دلم !(( هق هق گریه به تو امان سخن گفتن نمى داد. پیامبر یک دستش را به روى سینه ات گذاشت تا تلاطم جانت را درون سینه فرو بنشاند و دست دیگرش را زیر سرت و بعد لبهایش را گرم به روى لبهاى لرزانت فشرد تا مهر از لبانت بردارد و راه سخن گفتنت را بگشاید: حرف بزن میوه دلم ! تا جان از تن جدت رخت برنبسته حرف بزن !... #سیدمهدی_شجاعی #ادامه_دارد @gosheneshen

‍ 💠میدونی ضرب المثل «سرش بره قولش نمیره» ازکجااومده؟؟ روی دستش "پسرش" رفت ولی "قولش نه" نیزه ها تا "جگرش" رفت ولی "قولش نه" این چه خورشید غریبی است که با حالِ نزار پای "نعش قمرش" رفت ولی "قولش نه" شیر مردی که در آن واقعه "هفتاد و دو" بار دست غم بر "کمرش" رفت ولی "قولش نه" هر کجا می نگری "نام حسین است و حسین" ای دمش گرم "سرش" رفت ولی "قولش نه" «صلے الله علیک یا اباعبدالله » 🏴 @gosheneshen