🌷 زاهد دوران آیت الله کوهستانی (رحمه الله علیه) :
برای ادا کردن قرض و تنگی معیشت سوره های مبارکه ی #قارعه و #والعادیات را سفارش می فرمودند که زیاد بخوانید .
💠 آيت الله مجتهدۍ تهرانی (رضوان الله علیه ) :
1⃣ اولين عملے ڪه باعث خوب شدن ڪار و بار انسان مي شود «راضی نگه داشتن پدر و مادر » اسٺ.
2⃣دومين عمل «نماز اول وقت» اسٺ.
نماز اول وقت در اين ڪه ڪارتان خوب شود مؤثّر اسٺ. ڪسانی ڪه به هر دری می زنند ، ولے ڪارشان درست نمۍ شود براے اين است ڪه نماز اول وقت نمی خوانند.
جوانها به شما توصيه مي ڪنم اگر مي خواهيد هم دنيا داشته باشيد و هم آخرٺ،نـماز اول وقت بخوانید
گوهر معرفت
در قدیم یک فردی بود در همدان به نام " اصغر آواره "
اصغر آقا کارش مطربی بود و در عروسیها و مجالس بزرگان شهر م جلس گرم کنی میکرد و اینقدر کارش درست بود که همه شهر او را میشناختند...
و چون کسی را نداشت و بیکس بود بهش می گفتند اصغر آواره!
انقلاب که شد وضع کارش کساد شد و دیگه کارش این شده بود میرفت در اتوبوس برای مردم میزد و میخوند و شبها میرفت در بهزیستی میخوابید.
تا اینجا داستان را داشته باشید!
در آن زمان یک فرد متدین و مومن در همدان به نام آیت الله نجفی از دنیا میره و وصیت کرده بوده اگر من فوت کردم از حاج آقا حسینی پناه که فردی وارسته و گریه کن و خادم حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و از شاگردان خوب مرحوم حاج علی همدانی است بخواهید قبول زحمت کنند نماز میت من را بخوانند.
خلاصه از دنیا رفت و چند هزار نفر اومدند برای تشیبع جنازه اون در قبرستان باغ بهشت همدان و مردم رفتند دنبال حاج آقا حسینی پناه که حالا دیگه پیرمرد شده بود و آوردنش برای خواندن نماز میت....
حاج آقا حسینی پناه وقتی رسید گفت تا شما کارها رو آماده کنید من برم سر قبر استادم حاج مولا حسین قلب همدانی فاتحه ای بخوانم و برگردم.
وقتی به سر مزار استادش رسید در حین خواندن فاتحه چشمش به تابوتی خورد که چهار کارگر شهرداری زیر آن را گرفته و به سمت غسالخانه میبردند!
کنجکاو شد و به سمت آنها رفت...
پرسید این جنازه کیه که اینقدر غریبانه در حال تدفین آن هستید؟
یکی از کارگران گفت این اصغر آواره است!
تا اسم او را شنید فریادی از سر تاسف زد و گریست....
مردم تا این صحنه را دیدند به طرف آنها آمدند و جویای اخبار و حال حاجی شدند و پرسیدند چه شد که شما برای این فرد اینطور ناله کردید؟!
حاجی گفت: مردم این فرد را میشناسید؟
همه گفتند: نه! مگه کیه این؟
حاجی گفت: این همون اصغر آواره است.
مردم گفتند: اون که آدم خوبی نبود شما از کجا میشناسیدش؟!
و حاجی شروع کرد به بیان یک خاطره قدیمی....
گفت: سالها قبل از همدان عازم شهر قم بودم و آن زمانها تنها یک اتوبوس فقط به آن شهر میرفت
سوار اتوبوس که شدم دیدم.... وای اصغر آواره با وسیله موسیقیش وارد شد...
ترسیدم و گفتم: یا امام حسین (علیه السلام) اگه این مرد بخواهد در این اتوبوس بنوازد و من ساکت باشم حرمت لباسم از بین میرود، اگر هم اعتراض کنم مردم که تو اتوبوس نشستند شاید بدشان بیاد که چرا من نمیذارم شاد باشند و اگر هم پیاده شوم به کارم در قم نخواهم رسید... چه کنم؟!
خلاصه از خجالت سرم را به پایین انداختم...
اصغر آواره سوار شد و آماده نواختن بود که ناگاه چشمش به من افتاد، زود تیمپو رو گذاشت تو گونی و خواست پیاده بشه که مردم بهش اعتراض کردند که داری کجا میری؟ چرا نمیزنی؟
گفت: من در زندگیم همه غلطی کردم اما جلوی اولاد حضرت زهرا (سلام الله علیها) موسیقی ننواخته ام...
خلاصه حرمت نگه داشت و رفت...
اونروز تو دلم گفتم: اربابم حسین (علیه السلام) برات جبران کنه، حالا هم به نظرم همه ما جمع شدیم برای تشییع جنازه اصغر آواره و خدا خواسته حاجی عنایتی بهانه ای بشود برای این امر؛
خلاصه با عزت و احترام مراسم شروع شد و خود حاجی آستین بالا زد و غسل و کفنش را انجام و برایش به همراه آن جمعیت نماز خواند...
این نمکدان حسین جنس عجیبی دارد
هر چقدر می شکنیم باز نمک میریزد
والله نمیشود ❗️
بالله نمیشود ❗️
این بر خلاف سنتهای الهی است
و سنتهای الهی لایتخلف هستند
نمیشود و نمیتوانید برای حفظ صندلی هایتان و به روز بودن آلاف و علوفتان و لهو و لعب دنیایی تان،احکام و سنن الهی را زیر پا بگذارید و گمان کنید که خدا خوابیده است ⁉️
دیدی آن استخاره ی روز اول چقدر درست بود ⁉️
حالا هی بروید به هر چه به دستتان می رسد چنگ بزنید ...
حرف زیاد است
دعا بفرمایید
خدا توفیق بدهد ما را
نوربیشتری عنایت کند به این جمع اهل نور و معرفت
مطالبی را عرض خواهیم کرد ،که تذکره ای باشد برای قلوب مؤمنین را در این شب ظلمانی آخرالزمان را
فریب رنگ ولعاب دنیا را نخوریم
این ها واقعی نیست
خدا میداند مجازی است
حقیقت چیز دیگری است
طوری نباشد وقتی حقیقت را دیدیم و درک کردیم ،خیلی ضرر کرده باشیم
اگر می ماند با ناصرالدین شاه میماند
۵۰ سال حکومت بی دردسر و راحت
بخور و بخواب و خشم و شهوت و ...
کو ؟
چه شد؟
کجاست ؟
گرفتار است ، بدجوری هم گرفتار است
با خدا باشیم
گاهی هم اگر سر وگوشمان بحکم ممکن الخطا بودن جنبید ، سعی کنیم دور نرویم
در دایره ی بندگی خدا بمانیم
پیش خدا امن ترین جایی است که وجود دارد
شک نکنیم
.
استاد ما که رضوان الهی بر او باد میفرمود :
شق القمر نمیخواهد، ریاضت نمیخواهد
همینکه یاد خدا را در دل داشته باشیم، متوجه باشیم در محضر او هستیم ،ادب کنیم
همین، همین نور می آورد
آنقدر این یاد خدا خوشگلی درست میکند
آنقدر لطافت می آورد
هم خودت روشن میشوی
هم نور میشوی برای دیگران
بهتر از یاد خدا، وجود ندارد
خودش بهتر از هرکس میداند یادش چه قدر زیباست که فرمود : الا بذکر الله تطمئن القلوب
همه ی وجود آدمی در قلب اوست نه این قلب صنوبری گوشت و خون
قلب توجه است ،تمایل است ،تمرکز و توسل است به مبدا
یاد خدا که آمد و در دل نشست ،آنگاه نور هویدا میشود
چون که صد آمد، نود در پیش ماست