شهادت یک پلیس امنیت‌اقتصادی در زنجان 🔹صبح امروز ماموران مبارزه با جرایم اقتصادی شهر زنجان با قاچاقچی‌هایی که قصد قاچاق مقادیر زیادی مشروبات الکلی را داشتند درگیر شده که سرگرد مهدی هادی براثر برخورد عمدیِ خودروی آنها به شهادت رسید.

عاملان شهادت شهید هادی دستگیر شدند فرمانده انتظامی استان زنجان: 🔹بامداد امروز مأموران پلیس امنیت اقتصادی در پی گشت زنی در مسیر جاده زنجان – تبریز یک دستگاه خودرو حامل کالای قاچاق را متوقف کردند. 🔹سروان «مهدی هادی» از مأموران پلیس امنیت اقتصادی حین بررسی خودرو قاچاق با قاچاقچیان درگیر و به جهت شدت جراحت وارده به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🔹در این ‌ارتباط‌ دو دستگاه خودرو، حامل مقادیری زیاد کالای ممنوعه توقیف و تعداد ۳ نفر متهم دستگیر و به مراجع قضایی معرفی شدن

حرمله مشغول نشانه‌گیری است 🔹بامداد امروز نوار غزه دوباره صحنه داستان یک جنایت بود. طبق معلوم، «جانی»؛ رژیم صهیونیستی و «جان‌ده»؛ فلسطینیان. در حمله هوایی اسرائیل ۱۳ نفر شهید شده‌اند و ۲۰ نفر هم زخمی. بمب‌های‌شان خانه و خانواده‌ها را نشانه گرفته تا ضیافت شهادت امروز «خانوادگی» باشد. 🔹در بین شهدا، نام سه فرمانده جهاد اسلامی دیده می‌شود؛ جهاد شاکر الغنام، خلیل صلاح البهتینی و طارق محمد عزالدین. در این حمله جان چهار کودک هم گرفته شده است که هویت سه نفرشان مشخص است. هاجر، میار و علی؛ فرزاندان شهیدان عزالدین و البهتینی که به همراه مادر‌ و پدران‌شان شهید شده‌اند. 🔹رادیو اسراییل اعلام کرده است در این حمله۴۰ هواپیمای جنگی، پهپاد و بالگرد شرکت داشته‌اند. ۴۰ پرنده آهنی برای پرواز ۴ پرنده‌‌ آسمانی که هنوز بال پر زدن نداشتند! چه عرض اندام حقیرانه‌ای. 🔹این حقیقت اسرائیل است، رژیمی که با خون کودکان ادامه حیات می‌دهد و به گلوی بی‌گناهان چنگ می‌زند. حرمله فعلاً مشغول نشانه‌گیری است اما دیری نخواهد بود تا ملتی که لالایی کودکانش آهنگ جنگ و دلاوری و مقاومت است، جمله «شکست حتمی است» را برایشان معنا کند.

تلنگر🍃🌺 ✍روزی اسب پیرمردی فرار کرد، مردم گفتند: چقدر بدشانسی! پیر مرد گفت : ازکجا معلوم فردا اسب پیر مرد با چند اسب وحشی برگشت مردم گفتند: چقدر خوش شانسی! پیرمرد گفت: از کجا معلوم. پسر پیرمرد از روی یکی از اسبها افتاد و پایش شکست. مردم گفتند: چقدر بدشانسی! پیرمرد گفت از کجا معلوم! فردایش از شهر آمدند و تمام مردهای جوان را به جنگ بردند به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود. مردم گفتند : چقدر خوش شانسی! پیرمرد گفت : از کجا معلوم! 💥زندگی پر از خوش شانسی ها و بدشانسی های ظاهری است، شاید بدترین بدشانسی های امروزتان مقدمه خوش شانسی های فردایتان باشد. از کجا معلوم؟!

طراوت وشادابی طبیعت زیبایی زرند بعد از بارش نعمت الهی 🤲🤲🤲🤲🤲🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷✳️✳️✳️ @ gozalz چهه چهه پرندگان گواه بر این زیباییست

#گمشده یک راس گوسفند تازه زاییده چند روزی است که گمشده وبره اش مونده خونه از اهالی محترم اگه کسی اطلاعی ازش دارند با شماره زیر تماس بگیرن +989357455345

باتقدیر تشکر از جناب آقای صدری ورجبی و هیت همراه وریاست محترم آب فاضلاب شهرستان خدابنده و تقدیر وتشکر از زحمات مدیرکل محترم جناب آقای وجیهه آله بیگدلی و آقای بیت آله حقی بخشدار محترم برای حل مشکل آب شرب روستای زرند به امید فردای بهتر 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷

🔻حکایتی از عطار ✍ دزدی به خانه احمد خضرویه رفت و بسیار بگشت، اما چیزی نیافت که قابل دزدی باشد. خواست که نومید بازگردد که ناگهان احمد، او را صدا زد و گفت: ای جوان! سطل را بردار و از چاه، آب بکش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چیزی از راه رسید، به تو بدهم؛ مباد که تو از این خانه با دستان خالی بیرون روی! 🔸دزد جوان، آبی از چاه بیرون در آورد، وضو ساخت و نماز خواند. روز شد، کسی در خانه احمد را زد. داخل آمد و ۱۵۰ دینار نزد شیخ گذاشت و گفت این هدیه، به جناب شیخ است. احمد رو به دزد کرد و گفت: دینارها را بردار و برو؛ این پاداش یک شبی است که در آن نماز خواندی. 🔸حال دزد، دگرگون شد و لرزه بر اعضایش افتاد . گریان به شیخ نزدیک تر شد و گفت: تاکنون به راه خطا می رفتم. یک شب را برای خدا گذراندم و نماز خواندم، خداوند مرا این چنین اکرام کرد و بی نیاز ساخت. مرا بپذیر تا نزد تو باشم و راه صواب را بیاموزم. کیسه زر را برگرداند و از مریدان شیخ احمد گشت. 📚منبع: تذکره‌الاولیاء؛ عطار نیشابوری