بی رحم ترین قطعه پاییز چنین است؛
باران بزند..
شعر بیاید!
تو نباشی.
「دنیاےخاکسترے:)|ᵍʳᵃʸʷᵒʳˡᵈ」
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم ….
مرا فریاد کن !
「دنیاےخاکسترے:)|ᵍʳᵃʸʷᵒʳˡᵈ」
میانِ کتابها گشتم
میانِ روزنامههای پوسیدهی پُرغبار،
در خاطراتِ خویش
در حافظهیی که دیگر مدد نمیکند
خود را جُستم و فردا را
「دنیاےخاکسترے:)|ᵍʳᵃʸʷᵒʳˡᵈ」
اندیشیدن
در سکوت
آن که میاندیشد
بهناچار دَم فرو میبندد
اما آنگاه که زمانه
زخمخورده و معصوم
به شهادتش طلبد
به هزار زبان سخن خواهد گفت
「دنیاےخاکسترے:)|ᵍʳᵃʸʷᵒʳˡᵈ」
یه دیالوگ بود تو Autumn Sonata که میگفت :
- منظورت از «بزرگ شدن» چیه؟
+ خودم هم نمیدونم...
- شاید بزرگ شدن یعنی اینکه دیگه از چیزی تعجب نکنی.
「دنیاےخاکسترے:)|ᵍʳᵃʸʷᵒʳˡᵈ」
کلاس دوم دبستان شیفت بعد از ظهر بودم.
باران تندی می بارید.
یک چتر هفت رنگ دسته صورتیه سوت دار آن روز صبح خریده بودم.
وقتی به مدرسه رفتم ، دلم می خواست با همان چتر زیبایم زیر باران بازی کنم.
اما زنگ خورد ، هر عقل سالمی تشخيص می داد که کلاس درس واجب تر از بازی زیر باران است.
یادم نیست آن روز چه درسی آموزگارم به من آموخت؛اما دلم هنوز زیر همان باران.
توی حیاط مدرسه مانده.
بعد از آن روز شاید هزار بار دیگر باران باریده باشد.
و من صد بار دیگر چتر نو خریده باشم.
اما آن حال خوب هشت سالگی هرگز تکرار نخواهد شد.!(:
「دنیاےخاکسترے:)|ᵍʳᵃʸʷᵒʳˡᵈ」
ما که زورمان به غمها نمیرسد!
ما که زورمان نمیرسد دردهای عالم را مچاله کنیم و پرت کنیم چند کهکشان آنطرفتر و نفس راحتی بکشیم.
ما که زورمان نمیرسد حال تمام آدمها را خوب کنیم، که دست تمام اتفاقات ناخوشایند و نامطلوب را بگیریم و ببریمشان یک سیارهی خالی از سکنه تا آنجا بیفتند و حال کسی را بد نکنند.
ما که بلد نیستیم همه را مهربانانه در آغوش بگیریم و قطب شمالِ دلهای همه را خط استوا کنیم، بلد نیستیم همه چیز را درست کنیم و تمامِ رفتهها را بازگردانیم و تمام خاطرات ناخوب را محو کنیم و چرخ جهان را جور دیگری بچرخانیم، جوری که دیگر هیچکس غمگین نباشد
ما که بلد نیستیم پاککن برداریم و تمام خطخطیهای ناجورِ غم را پاک کنیم از صفحهی روزگار.
پس بخند دوستم! بخند که فعلا سلاحی کارآمدتر از لبخند نداریم و این آخرین دفاع ما در مقابل بیمهریِ دوران است.
بخند دوستم؛ که از لبخند تو؛ بهار، چند ثانیه زودتر میرسد. و از برق چشمهای مشتاق تو نور میتابد به جهان و آدمها.
خدا را شکر که تو هستی، خدا را شکر تو هستی و میتوان به حضور و نگاه و لبخندهای تو دلخوش بود هنوز❤️🩹🔗
「دنیاےخاکسترے:)|ᵍʳᵃʸʷᵒʳˡᵈ」
مث اون عكسی كه قايمكی نگهش داشتم، و هنوز گاهی نگاهش ميكنم، مث آهنگی كه هيچوقت پاكش نميكنم، ولی ردش ميكنم، هنوزم دلم پيشته:)♡
「دنیاےخاکسترے:)|ᵍʳᵃʸʷᵒʳˡᵈ」
اگه ناراحتی بیا باهم ناراحت باشیم، اگه خسته ای بیا باهم خسته باشیم، اگه میخای تنها باشی، بیا باهم تنها باشیم. یعنی میگم منو،
تو همه چی خودت شریک کن.
رو من همه جوره حساب کن.
چه تو شادی، چه تو غم.
تو تمام لحظه های زندگیت.
𝐂𝐡𝐧𝐧𝐞𝐥:𝐞𝐢𝐭𝐚𝐚.𝐜𝐨𝐦://𝑮𝒓𝒂𝒚𝑾𝒐𝒓𝒍𝒅
به قول دکتر انوشه:
تنهایی خیلی چیزارو ازت میگیره اما به جاش بهت یاد میده که هیچکس به اندازه خودت برات مهم نباشه.
وقتایی که دورمون پر از آدمه از خود بی خود میشیم، اولویتمون میشن آدمای دوروزه که معلوم نیست کی وسط جاده زندگی پیاده میشن و مثل آب خوردن ترکمون میکنن، آدمایی که وقتی بهشون خوبی میکنی فکر میکنن وظیفته و کافیه یکبار باهاشون بد باشی همونجا براشون تموم میشی و دیگه نمیشناسنت، همونایی که میمونن پیشت تا وقتی که یکی بهتر از تو پیدا بشه و هروقت پیدا شد همونجا سریع چمدونو برمیدارن و یجوری میرن که انگار مقصر خودت بودی نه اونا، ازت میخوام تنها باشی تا بیشتر به خودت اهمیت بدی، بیشتر به خودت توجه کنی، بیشتر با خودت مهربون باشی، بیشتر با خودت وقت بگذرونی، اونوقته که با خودت میگی ای کاش خیلی وقت پیش اینکارو میکردم.
𝐂𝐡𝐧𝐧𝐞𝐥:𝐞𝐢𝐭𝐚𝐚.𝐜𝐨𝐦://𝑮𝒓𝒂𝒚𝑾𝒐𝒓𝒍𝒅