در این دریا
چه می جویند ماهیهای سرگردان؟
مرا آزاد میخواهی؟
به تنگ خویش برگردان!
بگذار بگویند و بگویند و بگویند؛
بگذار بِبُرند و بدوزند و بپوشند؛
تو بخند، گوش بده، خیره بمان، هیچ مگو...!
هرگاه توانستی مسیر خودرا آن هم به تنهایی عوض و راه خود را دریابی ؛ آنگونه شاید بتوان گفت : از نظر عقلی کمی رشد کرده ای :)!'
تو را دوست دارم!
مانند هر چیز با ارزش و پنهانی که
باید مخفیانه دوست داشت!
درست، ما بین سایه و روح ؛
تو را دوست دارم...
بی آنکه بدانم چگونه، از کی و از کجا!
تو را دوست دارم!
بی هیچ پیچیدگی، بی هیچ غروری!'