نهنگی دید مرگش را ولی دل را به ساحل زد
[من از پایان خود آگاهم، اما دوستت دارم ..!]
توی قرآن خوانده ام یعقوب یادم داده است ؛
[دلبرت وقتی کنارت نیست، کوری بهتر است ..!]
بگـذار بگـویند و بگـویند و بگـویند
بگذار بِبُرند و بدوزند و بپوشند
[تو بخند ؛ گوش بده ؛ خیره بماں ؛ هیچ مگو ..!]