احساساتم را در باغچهی خانه خاک کردم،
جوانه زد. حالا من ماندهام و خانهای که
نامت را فریاد میزند!
گاهی دلم میخواهد بگذارم
بروم بی هرچه آشنا،
گوشه دوری گمنام
حوالیِ جایی بی اسم،
بی اسمِ خودم اشاره به حرف،
بی حرفِ دیگران اشاره به حال،
بعد بی هیچ گذشتهای
به یاد نیارم از کجا آمده، کیستم،
اینجا چه میکنم...
دوست دارم به لـبـت حرف دلم را بزنم
زیر آن نامھ ؎ سرخ لبت امضا بزنم
یڪ طرف وسوسه هست و طـرفی شرم و حیا
مانده ام بین دو راهی، نزنم یا بزنم . . 💙👀؟!
نفسم بوی تو میداد ولی کو یارم؟!
خیلی وقت است از این حاشیهها بیزارم
حالِ من خوب خراب است به آن دست نزن
خودمانیم ولی گاهی بیا دلدارم . . !
-آرزوپارسامهر
ژاکتِ بغض آلودم را با کُتش عوض کرد...
او ژاکتِ وجودم را با خودش برد
و من ماندمو یک کت از جنس زمستان!
هدفش گرم کردنِ من بود؛
حواسش نبود که [من یخ زدم ..!]
-دنیاۍخاڪسترۍ-Mohsen Chavoshi - Divooneh [320].mp3
زمان:
حجم:
11.1M
نوشِ جـٰاںِ روح . . !
نازنیں ؛
یکلحظه در فکرم ڪمی آرام گیر . .
خستهام از بس نمازم را از اول خواندهام !