ایتا - ᗪᖇᗴᗩᗰ •

مثݪ امروز ڪہ تنگ است دݪم . . !

223 مشاهده07:50

- واۍ بر من ، تو همانۍ ڪہ امیدم بودۍ ؟!

210 مشاهده08:51

هر زمان در مجمعی گردی، چه دانی حال ما
حال تنها گرد...
تنها گرد، میداند که چیست!

196 مشاهده11:00

مۍشود جا؎ شما تو بشوم موقع چت ؟
چہ‌ ڪنم دلبر ِمں ؛ [این ادَبَت ما را کشت . .!]

205 مشاهده12:34

گفتم که تورا خواهم! جان می‌دَهَمت جانم...
با طَعنه نوشتی که: «بَس کن چه گَزافاتی...»

202 مشاهده15:07

سرگشته‌ی محضیم و درین وادی حیرت،
عاقل‌تر از آنیم که دیوانه نباشیم...!

194 مشاهده20:30

‌__‌ ‌__________‌
Eitaa.com/grayworld 
رفتنت رفتںِ جان است ؛ خودت میدانۍ !

212 مشاهده06:45

آمدی قصه ببافی که موجه بروی؟
در نزن رفته ام از خویش کسی منزل نیست!

194 مشاهده07:40

گفته‌ بودند‌ ڪه‌ عاشق‌ بشوی‌ میمیری
اولین‌ تجربه‌ام‌ بود ؛ چه‌ میدانستم . ‌. !

179 مشاهده10:10

حال من را هر کس که می پرسد بگو: 
خوب است ؛ اشکش روان ، اندوه جاری ، زخم ها کاری ست!

181 مشاهده10:42

من اگر مرده بودم ، شاید [او] می گریست؛
‌اما اگر او گریه میکرد ، [من] میمردم!

1 مشاهده16:19

رڪعت چندم . . ؛ کجا بودم . . 
نمۍدانم ولۍ ؛ 
بࢪد نامت را ڪسۍ یادت نمازم را شكست!

1 مشاهده10:17

مطالب بعدی