ایتا - ᗪᖇᗴᗩᗰ •

حالم شده چون پیرزنی خسته که می‌گفت:
«تنها پسرم عید نیامد به کنارم...!»

270 مشاهده15:38

بوسہ‌اۍ داد سحر بوسہ‌ۍ دیگر افطار
اۍ خدا ایں رمضان مست نَمیرم خوب است!

239 مشاهده01:15

‌__ ‌________
Eitaa.com/grayworld 
یـادگار؎ !'

251 مشاهده08:28

عطسه کردم که کمی صبر کند اما رفت!
کاش اندازه‌ی یک عطسه خرافاتی بود...

216 مشاهده10:54

برایش شعر گفتم گوش کرد و بۍ تفاوت گفت کتابش کن کہ بفروشۍ در آمد زاست اشعارت!

237 مشاهده13:02

بازآ که در فراق تو چشم امیدوار 
چون گوشِ روزه دار بر الله اکبر است!

194 مشاهده15:22

با لبی تشنه و بی بسمل و چاقویی کُند
ما که رفتیم ولی رسم مسلمانی نیست!

205 مشاهده18:20

درس منطق میدهم هر لحظہ این‌ دݪ را ولۍ
بـاز هم هر لحظہ مردود نگاهت میشود!

220 مشاهده01:05

‌

419 مشاهده06:24

منم آن ایستگاه پیر و تنهایی که می داند
نباید دل سپرد این عابران گرم رفتن را...

292 مشاهده06:34

لبخند بزن گرچہ دلت پر شده از درد
تا گریھ نفهمد بہ سرت غصہ چہ آورد!

1 مشاهده09:18

مثݪ شربت‌ هاۍ تلخ کودکۍ هایم شدۍ
ناگوارایۍ ولۍ من را مداوا میكنۍ!

1 مشاهده14:32

مطالب بعدی