ایتا - ᗪᖇᗴᗩᗰ •

چمدان دست گرفتم ڪھ بگویۍ نروم 
تو چرا سنگ شدۍ راھ نشانم دادۍ؟

284 مشاهده03:50

من برایش مثل کودك ذوق مۍکردم ولۍ
مدتۍ با خندھ هایم [خالہ بازۍ] کرد و رفت!

462 مشاهده05:35

‌

292 مشاهده08:29

من حلالت کردھ‌ام چون توۍ قرآن خواندھ‌ام
آیہ [شَرَا یَرَھ] بدجور جبران مۍکند!

275 مشاهده16:27

بھ من گفتہ‌ست یك مدت از او ڪمتر خبر گیرم
همین یعنۍ جدایۍ منتھا آهستہ‌آهستہ!

257 مشاهده19:14

قھر ما شوخۍترین رخداد عاشق بودن است
صبح خندان هدیہ آوردم بخیرش را بگو!

443 مشاهده05:32

در راهم!
مقصد، چشماں ِتو را می‌طلبد!

314 مشاهده06:49

‌

296 مشاهده13:37

عاشقت بودم ولۍ ناجور سوزاندۍ مرا 
نقرھ داغش میکنم دݪ را اگر یادت کند!

273 مشاهده17:22

لِيلۍ کہ شدۍ حرف مرا مۍفھمۍ
مجنون تمام قصہ ها نامردند!

263 مشاهده19:08

ᑕᑌTᗴ 🌸💞 . .

1 مشاهده07:40

لورل: 
اگہ عقل داشتم پیشت نمی‌موندم!
هاردی:
چہ خوب کہ عقل نداری
لورل:
آره واقعا

1 مشاهده08:31

مطالب بعدی