ایتا - ᗪᖇᗴᗩᗰ •

یاد آن روز که در سینه سینای دلت 
طبق فرمان تو من شامل آیات شدم .

110 مشاهده10:19

باز هم دست منو قفل و دخیل و حرمت 
باز هم پشت درت صاحب حاجات شدم .

116 مشاهده10:21

‌

136 مشاهده18:32

- من‌ پر از شعر غمم ؛ میل دلت نیست نخوان !

132 مشاهده18:33

آنقدر ترسیدم از بی‌رحمی پاییز ك
ترس من را روز پایانی شھریور نداشت!

193 مشاهده18:35

چشمِ تریاکی تو کم بود؟ عینک هم زدی . .
شیشه ای کردی مرا تاخوب معتادت شوم !

231 مشاهده07:14

من [ارگ بمم] خشت به خشتم متلاشی . .
تو [نقش جهان] ، هر وجبت ترمه و کاشی !

251 مشاهده07:16

115 مشاهده07:18

- و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید !

103 مشاهده07:40

نوشتہ‌اَم ك بدانۍ عزیزِ خاطرِ مایی
وگرنه حوصلۂ شعر عاشقانہ ندارم !

171 مشاهده18:07

سرپوش بغضم با هربار گوش دادن بهت برداشته میشه . .
دلم میگیره . . دلم گریه اش میگیره 
دلم میخواد ك وال بشه و بیاد پیشت 
بیاد و فقط بغلت کنه!

1 مشاهده18:23

دلت طھرون؛چشات شیراز؛لبت ساوه؛هوات بندر
بم‌َم هرشب ، تنم تبریز ؛ سرم ساری ؛ چشام قمصر!

1 مشاهده07:19

مطالب بعدی