eitaa logo
ندای قرآن ونهج البلاغه جبهه حامیان ولایت
174 دنبال‌کننده
146 عکس
31 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✅نکته سوم بخل انواع گوناگون دارد؛ بخل در آبرو، مال، علم و یا موقعیت اجتماعی و … . مثلا در جایی که تعلیم شایسته است یا استفاده از آبرو و اعتبار به نفع دیگران ضروری است، اگر خودداری شود بخل به حساب می آید. اکثر مردم کلمه بخل را در مورد امساک های مالی به کار می برند؛ در حالی که معنای آن وسیع تر از امساک مالی است. از یک طرف انتظار کمک مالی و از طرف دیگر بی‏حاصل ماندن این انتظار و در آخر هم، متهم کردن یکدیگر به بخل باعث می‏شود که بخل تنها در امساک‏های مالی استعمال شود. اگرچه مردم تحت تأثیر تحولات فرهنگی جوامع گرفتار انحطاط شده اند و بخل در نظر آنها عار نیست این تصور باعث از بین رفتن زشتی صفت بخل نمی شود زیرا معیار و میزان سنجش ننگ بودن بخل، معیار حقیقت هاست نه واقعیت ها. ۴
✅نکته چهارم: جهات ننگ بودن بخل 1- تخلف بخیل از فرمان الهی، زیرا از طرف او تعالی مأمور به انفاق بود. 2- عمل کردن بر خلاف فطرت خود، بنابراین از جانب فطرت و وجدان اخلاقی تا مدتی گرفتار نهیب و سرزنش است. 3- بخیل در جامعه بی حرمت است. بخل سبب نفرت مردم از بخیل مى‏شود و افراد نزدیک و دور از او فاصله می‏گیرند. 4- بخل، موجب عذاب اخروی می شود. 5- بخل منشأ اختلافات طبقاتی است. سبب می‏شود که بسیارى از منابع اقتصادى از گردش تجارى سالم خارج شود و به صورت کنز و اندوخته در آید در حالى که گروه‏هایى در جامعه ممکن است به آن نیاز داشته باشند. 6- بخل، تشدید کنندۀ حرص در بخیل است. 7- بخل سبب سنگدلى و قساوت است، زیرا بخیل ناله مستمندان را مى‏شنود و چهره رقت‏بار آنها را مى‏بیند و در عین حال به آنها کمکى نمى‏کند و این مایه قساوت است. 8- افرادبخیل‏گاه به‏زن و فرزند خود نیز تنگ و سخت مى‏گیرند به اندازه‏اى که‏مرگ او را آرزو مى‏کنند و این‏ عار و ننگ‏ دیگرى‏است. 9- بخل سبب ضعف تفکر اجتماعی می شود. افراد بخیل به سبب دلبستگى‏ فوق‏العاده غیر منطقى به مال و ثروتشان از نظر تفکر اجتماعى بسیار ضعیف و ناتوانند و این هم ننگ و عار دیگرى است، امام (علیه السلام) در عهدنامه معروف مالک اشتر به اوتوصیه میکند که هرگز بخیل را در مشورت خود دخالت ندهد که او را به ترک حق دعوت میکند و از تهیدست و فقر میترساند. «لَا تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلًا یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَیَعِدُکَ الفقر. 10- امام(علیه السلام) در (حکمت ۳۷۸) سخن بسیار جامعى درباره بخل فرمود آنجا که میفرماید: «الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُیُوبِ وَ هُوَ زِمَامٌ یُقَادُ بِهِ إِلَى کُلِّ سُوءٍ؛ بخل تمام عیوب را در بر دارد و انسان را به سوى هر بدى و زشتى می‏کشاند». ۵
نکته پنجم: اهداف بیان صفت بخل در این جمله حضرت صفت بخل را تقبیح کرده است تا با این تقبیح، 1- توبیخ بخیل 2- تشویق به معالجۀ آن 3-تهدید مبتلایان بی تفاوت را از عواقبش 4-تنبیه بی خبران 5- سخاوتمندان را به طور ضمنی،ستایش فرموده باشد. ۶
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی وما رستگار اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم ان شاءالله دوستان بامطالعه حکمت سوم نظراتشون رو درباره این تفسیر ارائه فرمایند موفق وسربلند باشید التماس دعا قریش حسین پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صدای پای کاروان کربلا نزدیک است؛ امسال را کجا روضه خواهی رفت حاجی؟! کاش روضه‌خوان امسالت، عباس نباشد! کتیبه‌ها همه دم گرفته‌اند: «سقای حرم؛ میر و علمدار نیامد». بیچاره لشکر دل‌های ما که علمدارش ارباًاربا برگشت.😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏حسین جااان از ما نگیری جون مادرت، ما به دلمون صابون زدیم، ما کلی وعده میکنیم؛ ما اصلاً سالمون با ‎ تو، تحویل میشه...
💔اى دلم طاقت بياور آتش غم می ‌رسد 💔بر مشامم بوى اسپند محرم می ‌رسد ‏😭😭😭😭
بسم الله الرحمن الرحیم باسلام خدمت همه دوستان بزرگوار وقتتون بخیر با شرح حکمت چهارم نهج البلاغه با موضوع و شکیبایی در خدمت دوستان هستیم
⬅️وَ قَالَ (علیه السلام) الْعَجْزُ آفَةٌ، وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ، وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، وَ نِعْمَ الْقَرِينُ [الرِّضَا] الرِّضَى. ⬅️و فرمود (ع): و ناتوانى، آفت است و شكيبايى، دليرى است و زهد، توانگرى است و پارسايى، چونان سپر است. بهترين همنشين خشنودى است از خواست خداوند. 1
⬅️امام عليه السّلام فرموده است: 1- و عجز و واماندگى آفت و بيچارگى است (كه شخص را از پا در مى آورد) 2- و شكيبائى دلاورى است 3- و پارسائى دارائى است (زيرا پارسا مانند مال دار كه بكسى نيازمند نيست بدنيا و كالاى آن نيازمند نمى باشد) 4- و دورى از گناهان سپر است (از عذاب الهىّ، همانطور كه سپر شخص را از شمشير محافظت مى نمايد پرهيزكارى او را از سختيهاى دنيا و آخرت رهائى مى دهد) 5- رضا و خوشنود بودن بقضاء نيكو همنشينى است (همانطور كه همنشين شخص را در رفاه و آسايش دارد، خوشنود بآنچه خداوند خواسته در رفاه و آسايش مى باشد). 2