رادیو دل گویه ها.گوینده و مجری پادکست
این تصویر به وضوح پیامهای مختلفی را میتواند منتقل کند و تفسیر آن به زمینه و نگرش شما نسبت به این نمادها بستگی دارد. اما برخی از مفاهیم اصلی که میتوان از این صحنه برداشت کرد عبارتند از:
1. عادیسازی خشونت یا ظلم:
موشهایی که به جای واکنش نشان دادن یا اقدام برای نجات دوستشان، مشغول عکاسی از صحنه شدهاند، میتواند نمادی از عادیسازی خشونت یا بیتفاوتی به ظلم در جامعه باشد. این رفتار نشان میدهد که افراد، بهجای مداخله برای تغییر وضعیت، ترجیح میدهند این لحظه را ثبت کنند یا نقش تماشاگر منفعل داشته باشند.
2. مفهوم رسانه و بیتفاوتی اجتماعی:
در دنیای امروز، بسیاری از ما به جای آنکه در برابر مشکلات و فجایع اقدام کنیم، فقط آنها را به ثبت یا اشتراکگذاری در فضای مجازی محدود میکنیم. این تصویر ممکن است انتقادی به رفتار انسانهایی باشد که فقط «تماشا» و «ثبت» را انتخاب میکنند، بیآنکه وارد عمل شوند.
3. قدرت ظاهری در برابر جمعیت منفعل:
گربه (بهعنوان نماد شکارچی یا قدرت) که یک موش را شکار کرده، نماینده نیرویی قویتر است، درحالیکه موشهای دیگر (نماینده قربانیان یا انسانهای ضعیف) ترجیح میدهند تماشا کنند تا عمل کنند. این میتواند بازتاب عدم اتحاد یا ناتوانی گروههای ضعیف در برابر نیروهای سرکوبگر باشد.
4. طنز تلخ از رفتارهای انسانی در عصر تکنولوژی:
موشهای عکاس ممکن است نمادی از افراد در عصر مدرن باشند که به جای واکنشهای موثر، گرفتار نمایش و ثبت تصاویر برای دیده شدن در فضای مجازی هستند. این موضوع انتقادی از فرهنگ دیجیتالی معاصر است.
# برداشت کلی:
این تصویر تلاش دارد ما را به تفکر درباره بیتفاوتی، واکنشهای اجتماعی و نحوه ارتباط ما با خشونت و ظلم پیرامونمان وادار کند. بهطور خلاصه، پیام اصلی آن میتواند عدم همراهی، عادیسازی مشکلات، و انتقاد از رفتارهای منفعلانه باشد.
#فاطمه_هادیها
https://eitaa.com/h_d1011
#دوربین
#فاطمه_هادیها
# برداشت از تصویر
در یک مزرعه سرسبز و پر از زندگی، گروهی از موشها در کنار هم زندگی میکردند. این موشها همیشه با هم بودند و از زندگی ساده و شاد خود لذت میبردند.
در یک صبح آفتابی، گربهای بزرگ و ترسناک و سیاه به مزرعه آمد. او به دنبال شکار بود و به زودی یکی از موشها را در چنگال خود گرفت. موشهای دیگر که از ترس و وحشت به لرزه افتاده بودند، به جای اینکه به کمک دوستشان بشتابند، دوربینهای کوچک خود را بیرون آوردند و شروع به عکاسی از صحنه کردند.
گربه با نگاهی تمسخرآمیز به موشها گفت: «شما فقط تماشا میکنید؟ آیا نمیخواهید دوستتان را نجات دهید؟» اما موشها همچنان به عکاسی ادامه دادند، گویی که این لحظه را برای همیشه ثبت میکردند.
در همین حین، موش کوچکی به نام نینا که همیشه به شجاعت و هوش معروف بود، تصمیم گرفت که کاری کند. او به آرامی به سمت گربه رفت و با صدایی محکم گفت: «ما ممکن است کوچک باشیم، اما وقتی با هم باشیم، میتوانیم هر چیزی را تغییر دهیم.»
نینا با این حرف، توجه موشهای دیگر را جلب کرد. موش ا دوربینهایشان را به سمت نینا چرخاندند تا از او عکس و فیلم بگیرند و در فضای مجازی انتشار دهند و فالوور جذب کنند. نینا فریاد زد به خودتان بیایید من تصمیم دارم شما را نجات دهم به من کمک کنید دوربینهایتان را زمین بگذارید. آنها دوربینهای خود را کنار گذاشتند و به نینا پیوستند. با هم، نقشهای کشیدند تا دوستشان را نجات دهند. آنها با هم فریاد زدند و به سمت گربه دویدند، و با شجاعت و اتحاد، گربه را مجبور به رها کردن دوستشان کردند. نینا و دوستانش از دم گربه شروع کردند و حسابی او را گاز گرفتند. چند تا از موشها هم توی چشم و گوش گربه رفتند و او را وادار کردند تا برای همیشه دمش را روی کولش بگذارد و برود.
حالا موش کوچولو جانش را مدیون اتحاد موشها وهوش نینا بود . الان جا دارد همه با هم برای نینا و دوستانش یک دست مرتب بزنیم😊👏
گربه که از این اتحاد و شجاعت موشها شگفتزده شده بود، به آرامی از جنگل خارج شد و دیگر هرگز بازنگشت.
از آن روز به بعد، موشها یاد گرفتند که قدرت واقعی در اتحاد و شجاعت است، نه در تماشا و ثبت لحظات. آنها فهمیدند که هر چقدر هم کوچک باشند، وقتی با هم باشند، میتوانند هر چالشی را پشت سر بگذارند.
https://eitaa.com/h_d1011
رادیو دل گویه ها.گوینده و مجری پادکست
#دوربین #فاطمه_هادیها # برداشت از تصویر در یک مزرعه سرسبز و پر از زندگی، گروهی از موشها در کنار
داستان کودکانه به قلم فاطمه هادیها
برداشت داستان از تصویر
# برداشت
#فاطمه_هادیها
کوچه کاهگلی، نگینِ پاییزی،
با برگهای زرد و نارنجی، دلم را میبری.
چه سکوتی در تو نهفته، چه آرامشی در هوایت هست،انگار زمان در تو ایستاده، فارغ از هیاهوی دنیا.
برگهای خشک زیر پایم خشخش میکنند،و قصههای کهن را در گوشم زمزمه میکنند.
تو گویی دفتری هستی که تاریخ را ورق زدهای،
و در هر گوشهات، خاطرهای نهفته است.
هیچکس نیست که این زیبایی را ببیند؟،
من در سکوت تو، محو تماشا شدهام
خزان نشسته بر جان و دلم، چه دیدنی است.برگها رقصان، در هیاهوی باد میچرخند،
انگار سرود رفتن را، به گوش من میخوانند.
نوری کمرمق، از میان شاخهها سرک میکشد،
و سایههای بلند را، بر دیوارها میکشد.
سکوت کوچه، پر از نجواهای نهان است،
صدای پای خاطرهها، در گوش جان میپیچد.
اینجا، زمان و مکان از حرکت ایستاده،
و من، در این سکوت، به آرامش رسیدهام.
چه زیباست این تنهایی، در میان این همه رنگ، https://eitaa.com/h_d1011
کوچه کاهگلی، ای مامن دلتنگی و سکون.
انگار روح من، با تو هم آواز شده است.
دلنوشته در مورد شب جمعه کربلا و امام حسین (ع):
#فاطمه_هادیها
شب جمعه است و دلم پر میکشد، سوی کربلا،
به هوای صحن و سرایِ نورانیِ اباعبدالله.
بغضی سنگین، گلویم را میفشارد،
یادِ مظلومیتت، یا حسین، آتش به جانم میزند.
در این شبِ دعا و استغاثه، به دلها روانه شده،
وبه سوی حرمِ پاکت، ای شهیدِ سر جدا.میآیند
فرشتگان، به دورِ گنبدِ طلاییات پر میزنند،
و نوایِ غمبارِ «یا حسین»شان، فضا را پر میکند.
زائران، با چشمانی اشکبار، به سویت میآیند،
و از عمق جان، تو را صدا میزنند.
در این شبِ پر از معنویت، دلم میخواهد،
در کنارِ قبرِ ششگوشهات، زار زار بگریم.اربعین و عاشورا بخوانم توسل بگیریم از محضر نورانی شما
یا حسین، ای کشتیِ نجات، ای امیدِ ناامیدان،
نگاهی کن به این دلِ شکسته، به این روحِ بیقرار.
بگذار در این شبِ جمعه، دلم آرام گیرد،
در سایهی لطف و کرمِ تو، یا ثارالله.
https://eitaa.com/h_d1011
اللهم ارزقنا زیارة الحسین فی الدنیا و شفاعته فی الآخرة.
الهی آمین
در ارتباط با روز جمعه و انتظار امام زمان (عج)،
#فاطمه_هادیها
دلنوشته:
جمعه که میرسد، دلم هوای دیگری دارد.
هوای دلتنگی، هوای انتظار، هوای وصال.
خورشید، آرامتر از همیشه طلوع میکند،
گویی او هم میداند، امروز روز دیگری است.
در این روز، دلها به سوی یک نقطه روانه میشوند،
به سوی تو، ای غایب حاضر، ای پناه بیکسان.
هر جمعه، صدای دعای ندبه در فضا میپیچد،
و دلها را به امید دیدار تو، زنده میکند.
آه، چه جمعههایی که آمد و رفت،
و هنوز، چشمهایمان به جمال تو روشن نشده.
در این جمعه، دلها، دست به دعا برداشتهاند،
با بغضی که در گلو مانده، با اشکی که بر گونه میلغزد.
منتظران، هر هفته، نوای "یا صاحب الزمان" را سر میدهند،
و آرزوی ظهور تو را در دل میپرورانند.
در این روز، زمین و آسمان، چشم به راه آمدنت هستند،
ای منجی عالم، ای امید آخرین.
کاش میشد، این جمعه، آخرین جمعهی انتظار باشد،
کاش میشد، صدای قدمهای تو، زمین را به لرزه درآورد.
ای مولای مهربان، ای یوسف گم گشته،
بیا و دلهای منتظر را شاد کن.
اللهم عجل لولیک الفرج
جمعه و دل، هوای دیدن یار
منتظر ماندهام، به شوق دیدار
ندبهخوان دل، با آه و با سوز
میکند هر جمعه، آرزو بروز
ای سفر کرده، ای امید دلها
چشمها بر در، بیا ای تنها
بیا و پایان ده، این انتظار
بیا و روشن کن، شام تار
https://eitaa.com/h_d1011
اللهم عجل لولیک الفرج
برسان مهدی را، از غیبت درآر
https://eitaa.com/h_d1011
سلام و درود به کانال دل گویه ها تشریف بیاورید
اینجا جاییست برای پادکستها و دلنوشتههای من
پیشاپیش خوش آمدید
🌸🌸🌸🌸🙏🙏😊🌸🌸🌸🌸🌸
#امام_زمان_ع
تو بهتر از تمام جهانی برای من
در قلب خسته ام ضربانی برای من
هر جا نگاه می کنم از تو نشانه ایست
حس قشنگ وقت اذانی برای من
عطر تو است آنچه به گل می دهد صفا
بهتر از این نبوده نشانی برای من
از کودکی دلم به شما گرم بوده است
تا زنده ام همیشه همانی برای من
تنها تویی که حال مرا درک می کنی
مانند مادرم نگرانی برای من
یعنی دعا کنم که بیایی ببینمت ؟
تو کی مگر ز دیده نهانی برای من ؟
آقا ببخش ساده سخن گفتن مرا
اینگونه خواندمت که بمانی برای من
دست مرا بگیر که شرمنده تر شوم
دیگر نمانده است زمانی برای من
من سوی حشر دست تهی می روم ولی
مِهر تو است خط امانی برای من
#محمد_درّودی