eitaa logo
همنشینی با خوبان 🗨
35.1هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
31 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
✍مرحوم اسماعیل : 🌸صلوات خیلی کارها می کند ظرف انسان را بزرگ می کند صلوات به آدم قوت می دهد 👌هم در امر آخرت و هم در خوشی و ناخوشی به انسان قوت می دهد و بهجت می آورد و غم را زائل می کند صلوات در راه خدا به انسان خیلی کمک می کند . صلوات هم در بین دعاها برای رفع خستگی و باز شدن نطق و راه افتادن است. هر وقت با خدای خود صحبت می کنی ، اگر دیدی تعطیل شد و نتوانستی حرف بزنی صلوات بفرست ، دوباره نطقت باز می شود . ❁اللَّهمَّ صَلِّ عَلَى مُحمَّـدٍ وآل مُحَمَّد❁ 📚 🔹@h_khoban_ir
🌷 حجاب تو کوبنده‌تر از خون سرخ من است و خواهرم از شهادتم هیچ گونه ناراحتی از خود نشان ندهید، چون دشمنان اسلام از ناراحتی شما خوشحال می‌شوند، پس باشید که خدا صابران را دوست دارد و با استقامت خود مشت محکمی بر دهان دشمنان اسلام بزنید. از هموطنان و دوستان تقاضا دارم که دست را از سر مردم محروم و مظلوم ما کوتاه کنند.🌷 📚 🔹@h_khoban_ir
💠استاد ◽️در کلام امام صادق(ع) آمده است: کسی مثل پیامبر که دانای به ملک و ملکوت است به جبرئیل فرمودند: مرا موعظه کن. این درس مهمی است برای ما که روح نصیحت‌خواهی در وجود ما زنده باشد. 📚 🔹@h_khoban_ir
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتی از تشرف حاج قاسم به داخل ضریح امام رضا(ع) 😔😔😔😭😭🥀🥀🥀🥀🥀🥀 📚 🔹@h_khoban_ir
8.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 داستان دسته طُوَیرِج و علامه بحرالعلوم 🔰 استاد 📚 🔹@h_khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📩 | اطاعت خداوند 🔺️ حجت الاسلام 📚 🔹@h_khoban_ir
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مومنی به مسجد و کربلا نیستا،عروستو مثل دخترت بدون حجت الاسلام 📚 🔹@h_khoban_ir
🌷 خاطره‌ای از آیت‌الله شخصی که جهت تحصیل علوم دینی تازه وارد حوزه علمیه قم شده بود می‌گوید: خدمت آقا(آیت‌الله بهجت) رفتم و عرض کردم: برای تحصیل علوم دینی وارد حوزه شده‌ام، چه کار کنم که موفّقی باشم؟ آقا برای لحظه‌ای سرش را پایین انداخت و تامّلی کرد و سپس فرمودند: «طلبه یا غیر طلبه فرقی ندارد، مهم این است که نشود.» 📚 برگی از دفتر آفتاب ، ١٣۵ 📚 🔹@h_khoban_ir
🌷اخلاق متفاوت حاج‌احمدمتوسلیان ◻ به تهران که رسیدیم، توی اتوبوس تقسیم‌بندی کرد که هرشبی در خانه‌ی یکی از بچه‌ها باشیم. گفت: «فرداشب من خانه‌ی مجتبی عسگری هستم. شما هم فردا خانه‌ی او هستید. پس‌فرداشب خانه‌ی رضا سلطانی در قم» و بقیه را هم یکی‌یکی اعلام کرد. گفت کسی هم حق ندارد سفره‌ی تشریفاتی بیاندازد. به من تأکید کرد: «باید بار بگذاری.» پدرم گفت: «کنار آبگوشت، غذای دیگری هم بگذاریم.» گفتم: «نه بابا، احمد ناراحت می‌شود.» پدرم می‌خواست بگیرد. من به پدرم گفتم: «آخه آبگوشت با نوشابه نمی‌شود!» گفت: «نه، شاید کسی نخواست آبگوشت بخورد و خواست گوشت کوبیده بخورد. بگذار نوشابه کنارش باشد.» بعد احمد به من گفت: «تو چرا نوشابه گذاشتی؟ تو بیخود کردی نوشابه گذاشتی!» کلی با من دعوا کرد. با این کارها بود که عشق و ارادت ما به احمد زیاد می‌شد. 📚به روایت سردار برگرفته از کتاب بسیار جذاب و خواندنی ، صفحات ۱۸۴ و ۱۸۵. 📚 🔹@h_khoban_ir