eitaa logo
رفیق خوشبخت ما/ زرنقی
451 دنبال‌کننده
159 عکس
74 ویدیو
3 فایل
شاعرانه ها #حسن_زرنقی ارتباط با حسن زرنقی @h_zarnagh
مشاهده در ایتا
دانلود
دیگر نماند در پس شب آفتابمان خورشیدمان بر آمد و بشکست خوابمان باران گرفت دست زمین را و صاف شد با روزگار تیره حساب و کتابمان از بس که تشنه کام دویدیم دشت را دریا برآمد از دل سنگ سرابمان با هر نسیم از دل گل زخم های ما تا دوردست رفته شمیم گلابمان در آن سکوت مبهم تاریخ خوب شد با بک نگاه آینه حال خرابمان   حالا مباد فاصله دلسردمان کند از آن شکوه غیرت و آن انتخابمان این سفره را مباد که دیگر به هم زنیم یک وعده را کم آمد اگر نان و آبمان در مکتبی که درس وفا موج می زند از جنس همدلی ست سوال و جوابمان... می پرسی انقلاب چه کرده برای ما ؟! پس ما چه کرده ایم به این انقلابمان ؟! @h_zarnaghi
23.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🔺روایتی از شهید مصطفی صدرزاده* 🔹تصاویری کمتر دیده شده از شهیدی که رهبر انقلاب در سخنرانی امروز از او نام بردند و البته چند ماه پیش هم در سخنرانی دیگری اشاره کرده بودند شهیدی که در کتاب "اسم تو مصطفی ست"مفصل از زبان همسر شهید شخصیت والای ایشان و همچنین عشق وصف ناپذیر بین او و همسرش را می خوانیم مطالعه این کتاب عاشقی را به دوستان توصیه می کنم @h_zarnaghi
هدایت شده از خبرگزاری فارس
11.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 امیدبخش مثل مصطفی صدرزاده 🔹رهبر انقلاب امروز در حرم امام(ره): مجاهدان فداکار، مدافعان حرم، فعالان سخت‌کوش جهاد تبیین این‌ها همه جوان‌های این کشورند. گاهی اوقات شما می‌بینید از یک روستای اطراف شهریار یک جوان فداکار و نورانی مثل مصطفی صدرزاده به‌وجود می‌آید. ما از این مصطفی‌های صدرزاده در کشور بسیار داریم؛ این‌ها همه امیدبخش است. برای آشنایی با صدرزاده اینجا را بخوانید @Farsna
به ذوق اول به هم از مشکلات راه گفتیم پس راه افتادیم و یا فتاح گفتیم از خاک دشمن بوی الرحمن بلند است این را به نقل از موشکی آگاه گفتم آتشفشانی را که می‌بینند امروز بغضی است که ما سالها با چاه گفتیم گفتی که باید استقامت کرد، کردیم فرمان تبیین دادی از مصباح گفتیم ای کاش تهرانی مقدم درس مان بود این درد با استاد دانشگاه گفتیم ما حرفهامان سرعت صوتش زیاد است چیزی که باید گفت را کوتاه گفتیم @khadempoet
گوز آچمیشام  بو توپراق اولوبدور وطن منه ایراندی هم وطن منه هم جان و تن منه  ایران آنام! ، سنین قوجاقیندا بوی آتمیشام سن اولموسان عومور بویی لای لای دیه ن منه  ایرانلیام دیلیمدی ولی ترک آذری اورگدمیسن بو دیلده دانیشماقی سن منه ایرانلیام ماحال دی دانام بو حقیقتی بیر عمر اگر که طعنه وورا هر گلن منه فخریم  بودور کی سوگیلی قارداش چاغیرمیشام بو توپراق اوسته هر کیم اولوب هموطن منه # بیرگون اولار کی منده شهیدین اولام سنین؟! بیر گون اولارکی پرچمین اولسون کفن منه؟! @h_zarnaghi
ایمان من امید من ای آرزوی من بنشین شبیه آینه ای روبروی من گل می کند کنار تو لبخند می شود بغضی که سالهاست گرفته گلوی من   می یابمت درون خود ای حس گمشده وقتی به هر بهانه تویی جستجوی من ای باده ای که مستی عالم به نام توست خالی مباد از تو دمی را سبوی من تنها تویی که می شنوی خواهش مرا با توست لحظه های خطر گفت و گوی من خواهم گذشت با تو چنان سیل سر کشی کوه است اگر قدم به قدم پیش روی من بگذار با تو باشم و غوغا به پا کنم تا این سکوت بشکند از های و هوی من وقت نماز آخرم ای عشق اولین ! بگذار از آب تیغ تو باشد وضوی من @h_zarnaghi
چقدر خاطره از آن شکسته قافله داری گمان کنم که به پایت هنوز آبله داری اگر به هلهله سر برده اند از تو در آن دشت ولی هنوز صبوری هنوز حوصله داری تویی که کودکی ات را به پای نیزه دویدی تویی که تا سر نی یک نگاه فاصله داری پی که می رود آن دل ،دل شکسته و خونت به شوق کیست که دستی به دست سلسله داری ؟! هنوز تیر سه شعبه نرفته است ز یادت هنوز دلهره از خنده های حرمله داری به شور و شوق کشیدی بغل هر آنچه بلا را  که گفته است که از درد و داغ ها گله داری... @h_zarnaghi
برای حاجیان حجکم مقبول باد و سعیکم مشکور باد سینه ات از مشعل عشق خدا پر نور باد در طوافی یا که در کوی منا و مشعری هر کجا هستی بساط عشقت آنجا جور باد نغمه ی "لبیک اللهم لبیکت" مدام  تا ابد در هر مقام این حرم پرشور باد "عشق عین آب ماهی یا هوای آدم است" پس مبادا "دست عشق از دامن دل دور باد" ای که سر مست از شراب زمزمی این روزها از نگاه شیخ و زاهد مستی ات مستور باد تا که جاویدان شود این شور و عشق و مستی ات در نجف روزی نصیبت خوشه ی انگور باد @h_zarnaghi
من که در آرزوی جرعه ای از آب حیاتم دست بر دامن دریای دعای عرفاتم باز هم دیده گرفتار به گرداب بلایم باز هم در پی من آمده کشتی ی نجاتم بجز این اشک محبت که سرازیر غم توست کو چراغی که نجاتم دهد از این ظلماتم ای خوشا من که در این عشق از آن روز نخستین نقش چشمان تو بودست در آیینه ی ذاتم تویی آن نور که جاری به رگ صوم و صلاتی با تو هر شام و سحر غرق سلام و صلواتم پا به پای تو از این زمزم سیراب گذشتم تا نصیبم کنی از تشنگی آب فراتم تو همان شعر فصیحی و مرا کاش ببخشی پیش چشم تو کم آورده اگر این کلماتم  (ع) @h_zarnaghi