مقام مادر..
امام صادق (ع) : مردی به حضور رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله آمده و عرضه داشت: ای رسول خدا! به کدامیک از بستگانم نیکی کنم؟ فرمود: به مادرت. مرد پرسید: بعد از آن؟ فرمود: به مادرت. برای بار سوم پرسید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: مادرت. در نوبت چهارم حضرت فرمود: به پدرت نیکی کن!
@habibollah1
حق مادر..
از رسول خدا (ع) سؤال کردند حق مادر چیست؟ فرمود: هیهات! هیهات! اگر به عدد ریگهای بیابان و قطرههای باران در خدمت مادر بایستید، معادل یک روزی که در شکم او بودهاید نخواهد بود.
«مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص ۲۰۳»
@habibollah1
برای کودکان فلسطینی.
چه خشمهای فروخورده،
چه بغضهای نگشوده،
چه سوالهای نپرسیده،
چه نههای افسرده؛
برای کودکان فلسطینی..
@habibollah1
محبت، محبت، محبت..
در اواخر عمر علامه طباطبایی از ایشان پرسیدند اگر بخواهید اسلام را در یک کلمه خلاصه کنید، آن چیست؟
فرمودند: محبت، محبت، محبت..
گناهکار برتر از نمازشبخوان؟
همین زن زناکاری که عمرش را در عصیان پروردگار گذرانده ولی در وجود خودش شرمنده است و همیشه خود را مذمت میکند و میگوید: ما که گنهکار و کثیفیم، ما کجا و خوبان کجا؟! و هر وقت مؤمنی را میبیند افسوس میخورد؛ یعنی به خاطر گرفتاریها و مشکلاتی به این راه کشیده شده ولی همیشه بین خود و خدا احساس شرمندگی دارد که خدایا اشتباه کردم غلط کردم به این راه کشیده شدم؛ از کجا معلوم که آن نماز شبخوانی که هر شب در دل شب بیدار میشود و نماز میخواند ولی خود را بالاتر میبیند و میگوید ما چه و چه کردیم و بر خیلی از افراد فضیلت و برتری داریم؛ از آن زن بهتر باشد؟! نکند آن زن زانیهای که عمرش را در فساد گذرانده موفق به توبه شود و این شخصی که نماز شب او فوت نشده، مسیرش عوض شود و از هوی تبعیت کند و در امتحان شکست بخورد.
علامه طهرانی
@habibollah1
تکاثر علمی.
تکاثر اطلاق دارد؛ نه فقط نسبت به تکاثر در اموال و اولاد و بلکه تکاثر در خیرات، تکاثر در علم، در علم فقه، اصول، حدیث، سائر علوم و فنون، و به طور کلی هر تکاثری که انسان را از لقاء حق و وحدت حضرت عزّ جلال او محجوب کند، تمام اینها تکاثر است و موجب اشتغال انسان از خدا به آنها میشود. این کثرات انسان را از پیروی و پویائی برای پیدا کردن وحدت حق بازمیدارد.
انسان پیوسته دنبال علم میرود؛ قبل از آنکه خودش را بشناسد، دوست دارد غیر را بشناسد، عالم را بشناسد، جماعتها را بشناسد، زمین و زمان و آسمان و نجوم و کرات را بشناسد. این کتاب و آن کتاب را میخواند و سیر نمیشود؛ حَتّی زُرتُمُ المَقابِرَ.
و از نعیم غافل است که چه چیزهائی است در لقاء خدا! چه خبرها هست، و به واسطه حجاب کثرات چه سرمایهها را از دست داده است! و سپس از حقیقت تهی گشته و پیوسته به دنبال جمع مجاز میرود، از وحدت روی گردانیده و میل به کثرات میکند.
تا سر حدّی که بمیرد و وارد قبر شود و طومار حیات و زندگی درنوردیده گردد، این حسّ زیادهطلبی و زیادهبینی و زیادهدانی، در انسان هست.
علامه طهرانی، مهر تابان
@habibollah1