باران شدیدی در تهـران باریده بود؛
خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود...
چند پیرمرد میخواستند به سمت دیگر
خیابان بروند، مانده بودند چه کنند!!
همان موقع ابراهـیم از راه رسید،
پاچهی شلوار را بالا زد
با کول کردن پیرمردها،
آنها را به طرف دیگر خیابان برد...
ابراهـیم
از این کارها زیاد انجام میداد...
هدفی هم جز شکستن نفسِ خودش
نداشت!
مخصوصا" زمانی که خیلی بینِ بچهها مطرح بود...
شهید ابراهیم هادی
دین همین چیزهای کوچک است...
🔸حضرت آيت الله العظمی بهجت(ره)
صبح جمعه، وقتی مجلس روضه در خانه برگزار میشد،
همان جلوی در مینشست.
هرکس وارد میشد، جلوی پای او میایستاد و با خوشرویی از او استقبال میکرد؛
فرقی نداشت چه کسی باشد.
.یک روز جمعه، در بین روضه در باز شد،
آقا برخاست و دست بر سینه، احترام گذاشت.
نگاه که کردم کسی را ندیدم!
تعجب کردم!
.آقا که نشست، تازه متوجه شدم
کودکی ده ساله وارد شده است.
خانه مرجع تقلیدی که فروخته شد و قسمتی از آن خرج سیلزدگان شد
🔺حجتالاسلام ربانی به کمک آیتالله العظمی سبحانی برای سیلزدگان اشاره کرد و گفت: روز گذشته محضر حضرت آیتالله سبحانی بودیم. ایشان فرمودند من اگر میتوانستم خودم برای کمک به مردم به مناطق سیلزده میرفتم.
.
🔶ایشان یک برگ چکبانکی به من دادند و گفتند «من خانهای قدیمی داشتم، آن را فروختم, پولش را برای سیل زدگان خرج نمایید.
@Habiliyan