eitaa logo
رسانه مذهبی حبل المتین🕊📿
335 دنبال‌کننده
68 عکس
68 ویدیو
6 فایل
💠رسانه مذهبی#حبل_المتین 🔹️ 🎥ساخت آثار اهل بیت علیهم السلام 🔸️ ایتا | تلگرام | روبیکا | اینستاگرام | یوتیوب https://zil.ink/hablol_matinn 🗣 @Matin_mazloom
مشاهده در ایتا
دانلود
یک پارت تقدیم بهترین نگاه ها ☺️🌱
💚⃟ ‌🌱 السݪاٰم ؏َـلَیڪُمٖ 💠ان شاءالله طاعات و عباداتتون قبول باشه🤲 ✅️عزیزان ما یه کانال تولید محتوا درست کردیم که و رو تو مناسبت‌های مختلف مذهبی درست میکنه به اسم 👌 *┄┅✵❁••🍀⃟🌸⃟🍀••❁✵┅┄* 💠حتما عضو شید و از محتوا لذت ببرید و به ما تو نشر آثار و فضایل اهل بیت (ع) کمک کنید 🙏🌹 ╭━━━⊰❀•❀🔳❀•❀⊱━━━╮ @hablol_matinn ╰━━━⊰❀•❀🔳❀•❀⊱━━━╯ اجرتون با آقا امام زمان (عج)🤲 صفحات ما در : تلگرام | ایتا | اینستاگرام | روبیکا | یوتیوب @hablol_matinn
داستانی جدید ( ظاهر ساده جمعی از دوستان شهید ) در ایام ابتدای جنگ ابراهیم الگوی بسیاری از بچه‌های رزمنده شده بود خیلی‌ها به رفاقت با او افتخار می‌کردند اما او همیشه طوری رفتار می‌کرد تا کمتر مطرح شود مثلاً به لباس نظامی توجهی نداشت پیراهن بلند و شلوار کردی می‌پوشید تا هم به مردم محلی آنجا نزدیک‌تر شود هم جلوی نفس خود را گرفته باشد ساده و بی‌آلایش بود وقتی برای اولین بار او را دیدیم فکر کردیم که او خدمتکار و ...برای رزمندگان است اما مدتی که گذشت به شخصیت او پی بردیم ابراهیم به جای توجه به ظاهر و قیافه بیشتر به فکر باطن بود بچه‌ها هم از او تبعیت می‌کردند همیشه می‌گفت مهمتر از اینکه برای بچه‌ها لباس‌های هم شکل و ظاهر نظامی درست کنیم باید به فکر آموزش و معنویت نیروها باشیم تا می‌توانیم بیشتر با بچه‌ها رفیق باشیم نتیجه این تفکر در عملیات های گروه کاملا دیده می‌شد رچند برخی با تفکرات او مخالفت می‌کردند پارچه لباس پلنگی خریده بود به یکی از خیاط‌ها داد و گفت یک دست لباس کردی برایم بدوز روز بعد لباس را تحویل گرفت و پوشید بسیار زیبا شده بود از مقر گروه خارج شد ساعتی بعد برگشت با لباس سربازی! 🦋🕊
یک پارت تقدیم نگاه زیباتون 😊🌱
ادامه ظاهر ساده ( جمعی از دوستان شهید) پرسیدم: لباست کو!! گفت: یکی از بچه هاي کُرد از لباس من خوشش آمد من هم هدیه دادم به او! ساعتش را هم به یک شخص دیگر داده بود. آن شخص ساعت را پرسیده بود و ابراهيم ساعت را به او بخشیده بود! این کارهای ساده باعث شد بسیاری از کرُد های محلی مجذوب اخلاق ابراهيم شوند و به گروه اندرزگو ملحق شوند ابراهیم در عین سادگی ظاهر به مسائل سیاسی، کاملاً آگاه بود جریانات سیاسی را هم خوب تحلیل می‌کرد. مدتی پس از نصب تصاویر امام راحل و شهید بهشتی در مقر از طرف دفتر فرماندهی کل قوا در غرب کشور که زیر نظر بنی صدر اداره می‌شد. دستور تعطیلی و بستن آذوقه گروه صادر گردید اما فرمانده ارتش در آن منطقه اعلام کرد که حضور این گروه در منطقه لازم است. تمامی حملات ما توسط ین گروه طراحی و اجرا می‌شود بعد از مدتی با پیگیری‌های این فرمانده، جلوی این حرکت گرفته شد یک روز صبح اعلام کردند که بنی صدر قصد بازدید از کرمانشاه را دارد. ابراهیم و جواد و چند نفر از بچه‌ها به همراه حاج حسین عازم کرمانشاه شدند فرماندهان نظامی با ظاهری آراسته منتظر بنی صدر بودند ما قیافه بچه‌های اندرزگو جالب بود با همان شلوار کردی و ظاهر همیشگی به استقبال بنی صدر رفتند هرچند هدفشان چیز دیگری بود می‌گفتند: ما می‌خواهیم با این آدم صحبت کنیم و ببینیم با کدام بینش نظامی جنگ را اداره می‌کند! آن روز خیلی معطل شدیم در پایان هم اعلام کردند رئیس جمهور به علت آسیب دیدن هلیکوپتر به کرمانشاه نمی‌آید. مدتی بعد حضرت آیت الله خامنه‌ای (حفظ الله) به کرمانشاه آمدند. ایشان در آن زمان امام جمعه تهران بودند. ابراهیم تمام بچه‌ها را به همراه خود آورد آنها با همان ظاهر ساده و بی‌آلایش با حضرت آقا ملاقات کردند بعد هم یک یک ایشان را در آغوش گرفتند و روبوسی کردند. 🦋🕊
یک پارت تقدیم نگاه زیباتون 😊🌱
|جمعه های بی قراری 💬چه تکلیف سنگینی است بلا تکلیفی وقتی که نمیدانم منتظرت ماندم یا فقط خودم را به انتظار زده ام آقا .. @hablol_matinn
برای پست ساعت ۹ آمادید؟
| شهدا از فرج میگویند🌱 .|. The martyrssay about the appearance .|. .|. یــَــقُول الشـــُـــهَداء عـــَــن فــــَــرَج .|. @hablol_matinn
| بی کفایتی مسئولین... 💬صدها میلیارد دلار مالیات مردم آمریکا و خرج جنگ در افغانستان و سوریه و غزه شد در حالیکه مردم آمریکا باید در آتش بی کفایتی دولت بسوزند ... @hablol_matinn
داستانی جدید از ( چم امام حسن عليه السلام حسین الله کرم ) برای اولین عملیات‌های نفوذی در عمق مواضع دشمن آماده شدیم. ابراهیم، جواد افراسیابی، رضا دستواره و رضا چراغی و چهار نفر دیگر انتخاب شدند. بعد دو نفر از کردهای محلی که راه‌ها را خوب می‌شناختند به ما اضافه شدند به اندازه یک هفته آذوقه که بیشتر نان و خرما بود برداشتیم. سلاح و مواد منفجره و مین ضد خودرو به تعداد کافی در کوله پشتی‌ها بسته‌بندی کردیم و راه افتادیم. از ارتفاعات و بد هم از رودخانه امام حسن عبور کردیم. به منطقه چم ¹ امام حسن عليه السلام وارد شدیم. آنجا محل استقرار یک تیپ ارتش عراق بود میان شیارها و لابه لای تپه‌ها مخفی شدیم. دشمن فکر نمی‌کرد که نیروهای ایرانی بتوانند از این ارتفاعات عبور کنند. برای همین به راحتی مشغول تهیه نقشه شدیم. سه روز در آن منطقه بودیم، هر چند بارندگی های شدید کمی جلوی کار نا را گرفت، اما با تلاش بچه ها نقشه های خوبی از منطقه تهیه گردید. پس از اتمام کارشناسایی و تهیه نقشه، به سراغ جاده نظامی رفتيم چندین مین ضد خودرو در آن کار گذاشتیم. بعد هم سریع به سمت مواضع نیروهای خودی برگشتيم. هنوز زیاد دور نشده بودیم که صدای چندین انفجار آمد. خودروها و نفربرهای دشمن را دیدیم که در آتش می سوخت. 🦋🕊