1_3160506986_۲۷۱.mp3
1.31M
🔴 مهمترین خواسته امام زمان عجل الله از زنان و دختران چیست ؟
🎙 #ابراهیم_افشاری
🆔 eitaa.com/emam_asr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 نماهنگی دیدنی از پرواز جنگنده های نیروی هوایی ارتش - زنده باد ایران، زنده باد ارتش مقتدر
▫️۲۹ فروردین ماه، روز ارتش را گرامی میداریم
🔖 #روز_ارتش
🔖 #ارتش_مردم
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
▪️صدام برای تحقیر خلبانان ارتش ایران در تلوزیون عراق گفت به هر جوجه کلاغ ایرانی که بتونه به ۵۰مایلی نیروگاه بصره نزدیک بشه حقوق یکسال نیروی هوایی عراق را جایزه میدم فقط ۱۵۰دقیقه بعد شهید عباس دوران، شهید علیرضا یاسینی مرحوم کیومرث حیدریان نیروگاه بصره را شخم زدن :)
روحمان با یادشان شاد...
۲۹ فروردین روز ارتش جمهوری اسلامی و نیروی زمینی گرامی باد
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
یک روز خانواده مهدی، منزل ما مهمان بودند. با پدر، مادر، خواهر و برادر مهدی همه با هم سر سفره نشسته بودیم. من بلند شدم و رفتم از آشپزخانه چیزی بیارم. وقتی آمدم، دیدم همه نصف غذاشان را خورده اند ولی مهدی دست به غذایش نزده تا من برگردم.
به نقل از همسر شهید 🌱
#شهید #مهدی_زین_الدین
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خانمی بدون روسری به حضور امام خمینی میرسد و میگوید:
"اینکه مرا بدون حجاب پذیرفتید، نشان میدهد نهضت شما عقب مانده نیست."
🔰 جواب یک دقیقهای امام راحل را بشنوید!
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
4_5839122688769000159.mp3
9.31M
💎 روزهای پایانی ماه رمضان و محاسبۀ نفس
▪️در این ماه به این بزرگی و عظمت که عطای خاصّ خدا به امّت پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله و سلّم است چه کردیم؟ چقدر از اهداف این ماه محقّق شد؟
۸۵/۰۷/۲۷
#ماه_رمضان
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
🚫دنیای_پوچ
🍃آیت الله بهجت ره : دنیا پرستان را بنگرید که به چه دل بسته اند و بر سر چه با هم نزاع (دعوا) دارند ، به دنیایی از کاغذ و مقوّا و خانه عنکبوت !
📚جرعه یوصال ، ص ۹۶
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
رهبر انقلاب: حتما کتابهای شرح حال شهدا را بخوانید
🔹در دوران دفاع مقدس دو فرصت تعالی و عروج بهصورت مشترک در کنار هم قرار گرفتند. جوانهایی که وارد میدان جنگ شدند حرکتشان و اوجگیریشان جوری بود که فردی مثل امام راحل که سالهای متمادی سلوک و عرفان را تجربه کرده بود به حال آنها غبطه میخورد.
🔹من نمیدانم شماها شرح حال این شهدا را میخوانید یا نه؟ من میخوانم و اشک میریزم و استفاده میکنم؛ برای من حقیقتاً استفاده دارد. من خیال میکنم شما یکی از کارهایی که میکنید حتماً همین باشد شرح حال این شهدای عزیز را بخصوص بعضیهایشان را که خیلی معنویت دارند بخوانید.
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
📨 #قسمت_سی_ام
يعني به راحتي ميتوانستم كساني را كه قبل از من فوت كرده اند ببينم، يا كساني را كه بعد از من قرار بود بيايند! يا اگر كسي را ميديدم،
لازم به صحبت نبود، به راحتي ميفهميدم كه چه مشكلي دارد. يكباره و در يك لحظه ميشد تمام اين موارد را فهميد.
من چقدر افرادي را ديدم كه با اختلاس و دزدي از بيت المال به آن طرف آمده بودند و حالا بايد از تمام مردم اين كشور، حتي آنها كه بعدها به دنيا مي آيند، حلاليت ميطلبيدند!
اما در يكي از صفحات اين كتاب قطور، يك مطلبي براي من نوشته بود كه خيلي وحشت كردم! يادم افتاد كه يكي از سربازان، در زمان پايان خدمت، چند جلد كتاب خاطرات شهدا به واحد ما آورد و گذاشت روي طاقچه و گفت: اينها اينجا بماندتا سربازهايي كه بعداً
مي آيند، در ساعات بيكاري استفاده كنند.
كتابهاي خوبي بود. يك سال روي طاقچه بود و سربازهايي كه شيفت شب بودند، يا ساعات بيكاري داشتند استفاده ميكردند.
بعد از مدتي، من از آن واحد به مكان ديگري منتقل شدم. همراه با وسايل شخصي كه ميبردم، كتابها را هم بردم.
يك ماه از حضور من در آن واحد گذشت، احساس كردم كه اين كتابها استفاده نميشود.
شرايط مكان جديد با واحد قبلي فرق داشت و سربازها و پرسنل، كمتر اوقات بيكاري داشتند. لذا كتابها را به همان مكان قبلي منتقل كردم و گفتم: اينجا بماند بهتر استفاده ميشود.
جوان پشت ميز اشاره اي به اين ماجراي كتابها كرد و گفت: اين كتابها جزو بيت المال و براي آن مكان بود، شما بدون اجازه، آنها
را به مكان ديگري بردي، اگر آنها را نگه ميداشتي و به مكان اول نمي آوردي، بايد از تمام پرسنل و سربازاني كه در آينده هم به واحد
شما مي آمدند، حلاليت مي طلبيدي!
ادامه دارد ....
@hadi_soleymani313
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
📨 #قسمت_سی_ویکم
واقعاً ترسيدم. با خودم گفتم: من تازه نيت خير داشتم. من از كتابها استفاده شخصي نكردم. به منزل نبرده بودم، بلكه به واحد ديگري بردم
كه بيشتر استفاده شود، خدا به داد كساني برسد كه بيت المال را ملك شخصي خود كرده اند!
در همان زمان، يكي از دوستان همكارم را ديدم. ايشان از بچه هاي
بااخلاص و مؤمن در مجموعه دوستان ما بود.
او مبلغي را از فرمانده خودش به عنوان تنخواه گرفته بود تا برخي
از اقلام را براي واحد خودشان خريداري كند. اما اين مبلغ را به جاي
ُ قرار دادن در كمد اداره، در جيب خودش گذاشت!
او روز بعد، در اثر سانحه رانندگي درگذشت. حالا وقتي مرا در آن وادي ديد، به سراغم آمد و گفت: »خانواده فكر كردند كه اين پول براي من است و آن را هزينه كرده اند. تو رو خدا برو و به آنها
بگو اين پول را به مسئول مربوطه برسانند. من اينجا گرفتارم. تو رو خدا
براي من كاري بكن.«
تازه فهميدم كه چرا برخي بزرگان اينقدر در مورد بيت المال حساس هستند. راست ميگويند كه مرگ خبر نميكند.
ادامه دارد ....
@hadi_soleymani313
🀄️ کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
📨 #قسمت_سی_ودوم
صدقه
در ميان روزهايي كه بررسي اعمال آنها انجام شد، يكي از روزها براي من خاطره ساز شد. چون در آن وضعيت، ما به باطن اعمال آگاه ميشديم.
يعني ماهيت اتفاقات و علت برخي وقايع را ميفهميديم. چيزي كه امروزه به اسم شانس بيان مي شود، اصلا آنجا مورد تأييد نبود، بلكه
تمام اتفاقات زندگي به واسطه برخي علت ها رخ ميداد.
روزي در دوران جواني با اعضاي سپاه به اردوي آموزشي رفتيم.
كلاسهاي روزانه تمام شد و برنامه اردو به شب رسيد، نميدانيد كه چقدر بچه هاي هم دوره را اذيت كردم. بيشتر نيروها خسته بودند و داخل چادرها خوابيده بودند، من و يكي از رفقا ميرفتيم و با اذيت كردن، آنها را از خواب بيدار ميكرديم!
براي همين يك چادر كوچك، به من و رفيقم دادند و ما را از بقيه جدا كردند.
شب دوم اردو بود كه باز هم بقيه را اذيت كرديم و سريع برگشتيم چادر خودمان كه بخوابيم. البته بگذريم از اينكه هرچه ثواب و اعمال
خير داشتم، به خاطر اين كارها از دست دادم!
وقتي در اواخر شب به چادر خودمان برگشتيم، ديدم يك نفر سر جاي من خوابيده!
ادامه دارد ....
@hadi_soleymani313
🀄️ کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
📨 #قسمت_سی_وسوم
من يك بالش مخصوص براي خودم آورده بودم و با دو عدد پتو، براي خودم يك رختخواب قشنگ درست كرده بودم.
چادر ما چراغ نداشت و متوجه نشدم چه كسي جاي من خوابيده، فكر كردم يكي از بچه ها ميخواهد من را اذيت كند، لذا همينطور
كه پوتين پايم بود، جلو آمدم و يك لگد به شخص خواب زدم!
يكباره ديدم حاج آقا... كه امام جماعت اردوگاه بود از جا پريد و قلبش را گرفته و داد ميزد: كي بود؟ چي شد؟
وحشت كردم. سريع از چادر آمدم بيرون. بعدها فهميدم كه حاج آقا جاي خواب نداشته و بچه ها براي اينكه مرا اذيت كنند، به حاج آقا گفتند كه اين جاي حاضر و آماده براي شماست!
اما لگد خيلي بدي زده بودم. بنده خدا يك دستش به قلبش بود و يك دستش به پشتش!
حاج آقا آمد از چادر بيرون و باعصبانيت گفت: الهي پات بشكنه، مگه من چيكار كردم كه اينجوري لگد زدي؟
جلو رفتم و گفتم: حاج آقا غلط كردم. ببخشيد. من با كسي ديگه شما را اشتباه گرفتم. اصلا حواسم نبود كه پوتين پايم كردم و ممكن
است ضربه شديد شود.
خلاصه اون شب خيلي معذرت خواهي كردم. بعد به حاج آقا گفتم: شرمنده، شما برويد بخوابيد، من تو ماشين ميخوابم، فقط با اجازه بالش خودم رو برميدارم.
چراغ برداشتم و رفتم توي چادر، همين كه بالش رو برداشتم، ديدم
يك عقرب به بزرگي كف دست زير بالش من قرار دارد!
حاج آقا هم داخل شد و هر طوري بود عقرب رو كشتيم. حاجي نگاهي به من كرد و گفت: جان مرا نجات دادي، اما بد لگدي زدي، هنوز درد دارم. من هم رفتم داخل ماشين خوابيدم. روز بعد اردو تمام شد و برگشتيم.
ادامه دارد ....
@hadi_soleymani313
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
📨 #قسمت_سی_وچهارم
روز بعد، من در حين تمرين در باشگاه ورزشهاي رزمي، پايم
شكست. اما نكته جالب توجه اين بود كه ماجراي آن روز در نامه عمل من، كامل و با شرح جزئيات نوشته شده بود.
جوان پشت ميز به من گفت: آن عقرب مأمور بود كه تو را بكشد، اما صدقه اي كه آن روز دادي، مرگ تو را به عقب انداخت!
همان لحظه فيلم مربوط به آن صدقه را ديدم. يادم افتاد عصر همان روز، خانم من زنگ زد و گفت: فلاني كه همسايه ماست، خيلي مشكل مالي دارد. هيچي براي خوردن ندارند. اجازه دارم از پولهايي
كه كنار گذاشتي مبلغي به آنها بدهم؟ گفتم: آخه اين پولها براي خريد موتور است. اما عيب نداره. هر چقدر ميخواهي به آنها بده.
جوان گفت: صدقه مرگ تو را عقب انداخت. اما آن روحاني كه لگد خورد؛ ايشان در آن روز كاري كرده بود كه بايد اين ضربه را ميخورد. ولي به نفرين ايشان، پاي تو هم شكست.
بعد به اهميت صدقه دادن و خيرخواهي براي مردم اشاره كرد.
ادامه دارد ....
@hadi_soleymani313
#قسمت_سی_وپنجم
گره گشايی
بيشترمردم ازکنار موضوع مهم »حل مشکلات مردم« به سادگي عبور ميکنند.اگرانسان بتواند حتي قدمي کوچک در حل گرفتاري بندگان خدا بردارد، اثر آن را در اين جهان و در آنسوي هستي به طور کامل خواهد ديد. در بررسي اعمال خود، مواردي را ديدم که برايمً بسيار عجيب بود. مثال شخصي از من آدرس ميخواست.من او راکامل راهنمايي کردم. او هم دعا کرد و رفت. من نتيجة دعاي او را در نامه عملم مشاهده کردم! يا اينکه وقتي کاري براي رضاي خدا وحل مشکل مردم انجام ميدادم، اثر آن درزندگي روزمره ام مشاهده ميشد.اينکه ما در طي روز،حوادثي را از سرميگذرانيم و ميگوييم خوب شد اينطور نشد.يا ميگوييم:خدا را شکر که از اين بدتر نشد،به خاطر دعاي خير افرادي است که مشکلي ازآنها برطرف کرديم.هر روز براي رسيدن به محل کار،مسيري را در اتوبان طي ميکنم.هميشه ببينم کسي منتظر است، حتماً او را سوار ميکنم.
يک روز درهوا باراني پيرزني با ساک پر از وسايل زير باران مانده بود.با اينکه خطرناک بود اما ايستادم و او را سوار کردم.
ساک وسايل او گلي شده و صندلي را کثيف کرد، اما چيزي نگفتم. پيرزن تا به مقصد برسد مرتب براي اموات من دعا کرد و
ادامه دارد ....
@hadi_soleymani313
🀄️ کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
📨 #قسمت_سی_وششم
صلوات فرستاد. بعد هم خواست کرايه بدهد که نگرفتم وگفتم:
هرچه ميخواهي پول بدهي براي اموات ما صلوات بفرست.
من در آنسوي هستي، بستگان و اموات خودم را ديدم. آنها از
من به خاطر دعاهاي آن پيرزن و صلوات هايي که برايشان فرستاد، حسابي تشکر کردند. اين را هم بگويم که صلوات، واقعاً ذکر و دعای معجزه گري است. آنقدر خيرات و برکات در اين دعا نهفته است که تا از اين جهان خارج نشويم قادر به درکش نيستيم.
٭٭٭
پيامبر اکرم(ص) فرمودند: »گرهگشايي از کار مؤمن از هفتاد بار حج خانه خداوند بالاتر است.« ثمرات اين گرهگشايي آنجا بسيار
ملموس بود. بيشتر اين ثمرات در زندگي دنيايي اتفاق ميافتد. يعني وقتي انسان در اين دنيا، خودش را به خاطر ديگران به سختي بياندازد،
اثرش را بيشتر در همين دنيا مشاهده خواهد کرد.
يادم مي آيد که در دوران دبيرستان، بيشتر شبها در مسجد و بسيج بودم. جلسات قرآن و هيئت که تمام ميشد، در واحد بسيج بودم و حتي برخي شبها تا صبح مي ماندم و صبح به مدرسه ميرفتم.
يک نوجوان دبيرستاني در بسيج ثبت نام کرده بود. او چهره اي زيبا داشت و بسيار پسر ساده اي بود.
يک شب، پس از اتمام فعاليت بسيج، ساعتم را نگاه کردم. يک ساعت به اذان صبح بود. بقيه دوستان به منزل رفتند. من هم به اتاق دارالقران بسيج رفتم و مشغول نماز شب شدم.
همان نوجوان يکباره وارد اتاق شد و سريع در کنارم نشست!
وقتي نمازم تمام شد باتعجب گفتم: چيزي شده؟
با رنگ پريده گفت: هيچي، شما الان چه نمازي ميخواندي؟
گفتم: نمازشب. قبل اذان صبح مستحب است که اين نماز را بخوانيم. خيلي ثواب دارد. گفت: به من هم ياد ميدهي؟
ادامه دارد ....
@hadi_soleymani313
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
📨 #قسمت_سی_وهفتم
به او ياد دادم و در کنارم مشغول نماز شد. اما ميدانستم او از چيزي
ترسيده و نگران است. بعد از نماز صبح با هم از مسجد بيرون آمديم.
گفتم: اگر مشکلي هست بگو، من مثل برادرت هستم.
گفت: روبروي مسجد يک جوان هرزه منتظر من بود. او با تهديد ميخواست من را به خانه اش ببرد. حتي تا نيمه شب منتظرم مانده بود.
من فرار کردم و پيش شما آمدم.
روز بعد يک برخورد جدي با آن جوان هرزه کردم وحسابي او را تهديد کردم. آن جوان هرزه ديگر سمت بچه هاي مسجد نيامد. اين نوجوان هم با ما رفيق و مسجدي شد. البته خيلي براي هدايت او وقت گذاشتم. خدا را شکر الان هم از جوانان مؤمن محل ماست.
مدتي بعد، دوستان من که به دنبال استخدام در سپاه بودند، شش ماه يا بيشتر درگير مسائل گزينش شدند. اما کل زمان پيگيري استخدام
بنده يک هفته بيشتر طول نکشيد! تمام رفقاي من فکر ميکردند که من پارتي داشتم اما... آنجا به من گفتند: زحمتي که براي رضاي خدا
براي آن نوجوان کشيدي، باعث شد که در کار استخدام کمتر اذيت شوي و کار شما زودتر هماهنگ شود. البته اين پاداش دنيايي اش بود.
پاداش آخرتي اش در نامه عمل شما محفوظ است.
حتي به من گفتند: اينکه ازدواج شما به آساني صورت گرفت و زندگي خوبي داري، نتيجه کارهاي خيري است که براي هدايت ديگران انجام دادي.
من شنيدم که مأمور بررسي اعمال گفت: کوچکترين کاري که براي رضاي خدا و در راه کمک به بندگان خدا کشيده باشيد، آنقدر در پيشگاه خدا ارزش پيدا ميکند که انسان، حسرت کارهاي نکرده را ميخورد.
يك روز همسرم به من گفت: دختري را در مدرسه ديده ام كه از لحاظ جسمي خيلي ضعيف است. چندين بار از حال رفته و...
ادامه دارد ....
@hadi_soleymani313
دعای هرشب #ماه_رمضان که باعث آمرزش گناهان چهل ساله می شود.
@hadi_soleymani313
دعای فرج ب نیابت ازشهید ابراهیم هادی
تعجیل در فرج #امام_زمان صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_وعجل_فرجهم
التماس دعا