امام زمان 002.mp3
2.96M
✍️چرا دلمان برای #امام_زمان تنگ نمیشود؟
چرا داشتنش، آرزوی حقیقی ما نیست؟
❣️رسیدن به دلتنگی و انتظار؛
مسیری است،
که باید آنرا با...؟؟...پیمود
هدایت شده از استاد مهدوی ارفع
104.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من و امیرحسین
و
سردخانه
بنشین بر لب جوی. گذر عمر ببین
کاین اشارت هان گذران ما را بس
.
15.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 کلیپی که صبح امروز در حضور رهبر انقلاب به نمایش گذاشته شد
👆 ایفای نقش زنان در عرصههای گوناگون اجتماعی به خصوص پویش #ایران_همدل با اهدای زیورآلات خود
🔹 پویش ایران همدل ادامه دارد و مردم از طریق زیر میتوانند به مردم مظلوم فلسطین و لبنان کمک کنند:
شماره کارت: 6037998200000007
شماره شبا: Ir320210000001000160000526
کد دستوری: #14*
پرداخت مستقیم در KHAMENEI.IR
🔸 برای اهدای طلا و جواهرات ارسال عدد ٢ به 3000222
💻 irane-hamdel.khamenei.ir
یک شب در نجف پشت سر شهید مدنی نماز خواندیم. وقتی مسجد خلوت شد؛ ایشان شروع کردند به گـریه کـردن! علت را جـویا شـدم.
ایشـان گـفتند: یـک نفـر (کـه بعـدهـا فهـمیدم خودشان هستند) بعد از نماز، امام زمان (عج) را دیده است؛ حضـرت به او گلـه کـرده اند کـه:
«می بینی شیعیـانم را؟!
همه وقتی نمـازشان تمـام شد
بلافاصله پی کارهای خـود رفتند
وهیچ کدام برای فـرج مـن دعـا نکردند».
#اللهُمَّ_صَلِّ_عَلَی_مُحَمَّدوآلِ_مُحَمَّدٍ_وَعَجِّلْ_فَرَجَهُمْ
🔴 روایت برادر شهید تهرانی مقدم / ماجرای موشکی که جلوی چشم رهبری از آب بیرون آمد
▪️حدود چهار سال پیش مقام معظم رهبری آیتالله خامنه ای بدون اطلاع قبلی برای عیادت از مادرم تشریف آوردند. خیلی خوشحال شدیم. این عکس هم که میبینید از حضور مقام معظم رهبری است.
▪️در همین دیدار رهبری فرمودند: «میخواهم خاطرهای از شهید طهرانی مقدم بگویم که تا حالا نگفتهام: یکبار حاج حسن دست ما را گرفت و به بندرعباس برد. آنجا سوار قایق شدیم و به وسط آب رفتیم. بعد دیدیم ناگهان موشک از وسط آب بیرون آمد.
▪️با تعجب به حاج حسن گفتم قضیه این موشک چیست؟ گفتند مگر شما نگفتید اگر روزی لازم شد ناوهای متجاوز را بزنید».
▪️برادر شهید در ادامه میگوید: آن روز حاج حسن با اشاره به اینکه برخی کشورهای حوزه خلیج فارس، دست دوستی به دشمنان عدل و انصاف و بشریت دادهاند، گفته بود: این موشکها تیر غیب هستند که معلوم نیست از کجا میآیند ولی آنجایی که باید، اصابت میکند.
شهید رئیسی چگونه توانست ناترازی شدید به ارث رسیده از دولت های قبل در حوزه برق و گاز را مدیریت کند؟
سپهر خلجی، رئیس شورای اطلاع رسانی دولت سیزدهم:
🔹شهید رئیسی چند اقدام برای مدیریت ناترازی «برق در تابستان» و «گاز در زمستان» داشت تا نه برق در تابستان که اوج مصرف را داریم قطع شود نه گاز در زمستان.
۱- ساخت انواع نیروگاهها اعم از گازی و خورشیدی و بادی و ... را هم توسط دولت هم بخش خصوصی در اولویت قرار داد به نحوی که در دو سال و نیم دوره مدیریت ایشان رکورد ساخت نیروگاه در کشور شکسته شد و مجموعا حدود ۹ هزار مگاوات به ظرفیت تولید برق کشور اضافه شد.
۲- صنایع را الزام کرد که برای تامین برق خودشان نیروگاه بسازند و در همین راستا چند نیروگاه هم در دوره ایشان ساخته شد و افتتاح گردید از جمله نیروگاه بوتیا در کرمان و نیروگاه فولاد مبارکه اصفهان و ... .
۳- زمان توزیع برق بین صنایع را مدیریت کرد. مثلا با هماهنگی برخی صنایع، شیفت کاری خطوط تولیدی آنها بعضا به روزهای تعطیل و ... جابجا شد.
۴- اصلاح الگوی مصرف برق خانگی را هم با سیاستهای تشویقی در دستور کار قرار داد.
🔹 بطور همزمان از همان روزهای اول که دولت را هنوز تحویل نگرفته بود، از ناترازی گاز مطلع شد و همکاران متخصص خود در این زمینه را مأمور کرد برای حل بحران احتمالی گاز در زمستان چاره جویی کنند در این زمینه هم چند اقدام انجام شد:
۱- از فرصت شهریور تا آبان ماه که زمان طلایی ذخیره سوخت مایع برای نیروگاه هاست را کاملا استفاده کردند و توانستند در همان سال اول ذخایر را از حدود یک میلیارد مترمکعب در اوایل شهریور به حدود دو ونیم میلیارد متر مکعب در آبان ماه برسانند.
۲- نسبت به تامین سوخت مایع برای نیروگاههای استانهای شمالی، شمال شرق و شمال غرب کشور با اولویت اقدام کردند.
۳- هماهنگی دو وزارت خانه نفت و نیرو برای عدم ایجاد چالش را شخصا مدیریت کرد.
۴- در همان تابستان نسبت به حل چالش فی مابین با ترکمنستان بابت بدهی و جریمه قرارداد گازی با ترکمنستان اقدام کرد و بدهی حدود ۳ میلیارد دلاری را قسط بندی و پرداخت کرد و در پاییز ۱۴۰۰ قرارداد سه جانبه سوآپ گازی بین ایران و ترکمنستان و آذربایجان امضا شد که در رفع ناترازی استانهای شمالی بسیار موثر است.
🔹شاه بیت همه این اقدامات مدیریت مدبرانه و فرابخشی شخص رئیس جمهور در هماهنگی های بین وزارت خانه ای و مطالبه و پیگیری حل مسأله و البته مدیریت جهادی وزرای مربوطه بود که اجازه بحران را نمیداد. مثلا در زمستان سال ۱۴۰۲ که یک روز در تربت جام افت فشار اتفاق افتاد تمام وزارت نفت و سایر دستگاهها را بسیج کرد برای حل مشکل آنجا با انواع روش های مکمل.
🔹همه میدانستند رییس جمهور شهید شخصا هم تلفنی هم بعضا با حضور در اتاق کنترل وزارتخانه ها پیگیری میکرد و همین موضوع برای حل مسأله، انرژی و انگیزه مضاعف در بدنه مدیریتی کشور تولید میکرد و آنها را هوشیار میکرد تا به موقع اقدامات لازم را بعمل آوردند و مثلا در زمستان غافلگیر نشوند.
🔹 لازم به ذکر است که میزان ذخایر سوخت مایع تحویلی در نیروگاهها در مرداد ماه ۱۴۰۳ بیشتر از میزان ذخایر سوخت مایع در مرداد ماه سال های ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ بوده ولذا با مدیریت صحیح میبینیم که در زمستان های آن سال ها قطعی برق و گاز نداشته ایم.
🔹 در حالیکه اگر تدابیر درست مدیریتی در آن سالها نبود، در نتیجه ی «هم افزایی ناترازی برق و گاز» همین اتفاقی که الان رخ داده است میفتاد یعنی قطعی همزمان برق و گاز در زمستان!
خداوند به همشان خیر دهد
خدا رحمت کند شهید رئیسی و شهدای خدمت را
💐روحت شاد
قدر تو را ندانستیم
هدایت شده از کانال تخصصی مهدویت " مسلم کامیاب"
مباحث سفیانی.۱.mp3
903.1K
نشانه های ظهور (سفیانی ۱)
دور نمایی از بحث
#تدریس_مهدویت
•••••✾•🌿🌺🌿•✾••••
🇮🇷@moslemkamyab
حدیث شریف کساء
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده مهربان
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ عَلَیْهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ
از فاطمه زهرا سلام اللّه علیها دختر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله،
قالَ سَمِعْتُ فاطِمَةَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى بَعْضِ الاَیّامِ
(جابر) گوید شنیدم از فاطمه زهرا كه فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در یکى از روزها
فَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا فاطِمَةُ فَقُلْتُ عَلَیْكَ السَّلامُ
و فرمود: سلام بر تو اى فاطمه در پاسخش گفتم: بر تو باد سلام
قالَ: اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُكَ بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ
فرمود: من در بدنم سستى و ضعفى درك مى كنم، گفتم: پناه مى دهم تو را به خدا اى پدرجان از سستى و ضعف
فَقَالَ یا فاطِمَةُ إیتینى بِالْكِساءِ الْیَمانى فَغَطّینى بِهِ، فَاَتَیْتُهُ بِالْكِساءِ الْیَمانى فَغَطَّیْتُهُ بِهِ
فرمود: اى فاطمه بیاور برایم كساء یمانى را و مرا بدان بپوشان من كساء یمانى را برایش آوردم و او را بدان پوشاندم
وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیْهِ وَاِذا وَجْهُهُ یَتَلَالَؤُ كَاَنَّهُ الْبَدْرُ فى لَیْلَةِ تَمامِهِ وَكَمالِهِ
و هم چنان بدو مى نگریستم و در آن حال چهره اش مى درخشید همانند ماه شب چهارده
فَما كانَتْ اِلّا ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا اُمّاهُ
پس ساعتى نگذشت كه دیدم فرزندم حسن وارد شد و گفت سلام بر تو اى مادر
فَقُلْتُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا قُرَّةَ عَیْنى وَثَمَرَةَ فُؤادى
گفتم: بر تو باد سلام اى نور دیده ام و میوه دلم گفت: مادرجان
فَقالَ یا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَیِّبَةً كَاَنَّها رائِحَةُ جَدّى رَسُولِ اللّهِ
من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى كنم گویا بوى جدم رسول خدا است
فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّكَ تَحْتَ الْكِساءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ نَحْوَ الْكِساءِ
گفتم: آرى همانا جد تو در زیر كساء است پس حسن بطرف كساء رفت
وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا جَدّاهُ یا رَسُولَ اللّهِ
و گفت: سلام بر تو اى جد بزرگوار اى رسول خدا
اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَكَ تَحْتَ الْكِساءِ
آیا به من اذن مى دهى كه وارد شوم با تو در زیر كساء؟
فَقالَ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا صاحِبَ حَوْضى
فرمود: بر تو باد سلام اى فرزندم و اى صاحب حوض من
قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْكِساءِ
اذنت دادم، پس حسن با آن جناب بزیر كساء رفت
فَما كانَتْ اِلاّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحُسَیْنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا اُمّاهُ
ساعتى نگذشت كه فرزندم حسین وارد شد و گفت: سلام بر تو اى مادر
فَقُلْتُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا قُرَّةَ عَیْنى وَثَمَرَةَ فُؤادى
گفتم: بر تو باد سلام اى فرزند من و اى نور دیده ام و میوه دلم
فَقالَ لى یا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَیِّبَةً كَاَنَّها رائِحَةُ جَدّى رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ
فرمود: مادر جان من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى كنم گویا بوى جدم رسول خدا (ص) است
فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّكَ وَاَخاكَ تَحْتَ الْكِساءِ
گفتم آرى همانا جد تو و برادرت در زیر كساء هستند
فَدَنَى الْحُسَیْنُ نَحْوَ الْكِساءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا جَدّاهُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ
حسین نزدیك كساء رفته گفت: سلام بر تو اى جد بزرگوار، سلام بر تو اى كسى كه خدا او را برگزید
اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُما تَحْتَ الْكِساءِ
آیا به من اذن مى دهى كه داخل شوم با شما در زیر كساء
فَقالَ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا شافِعَ اُمَّتى
فرمود: و بر تو باد سلام اى فرزندم و اى شفاعت كننده امتم
قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ مَعَهُما تَحْتَ الْكِساءِ
به تو اذن دادم پس او نیز با آن دو در زیر كساء وارد شد
فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِكَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ
در این هنگام ابوالحسن على بن ابی طالب وارد شد و فرمود سلام بر تو اى دختر رسول خدا
فَقُلْتُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا اَبَا الْحَسَنِ وَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ
گفتم: و بر تو باد سلام اى ابا الحسن و اى امیر مؤمنان
فَقالَ یا فاطِمَةُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَیِّبَةً كَاَنَّها رائِحَةُ اَخى وَابْنِ عَمّى رَسُولِ اللّهِ
فرمود: اى فاطمه من بوى خوشى نزد تو استشمام مى كنم گویا بوى برادرم و پسر عمویم رسول خدا است
فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ وَلَدَیْكَ تَحْتَ الْكِساءِ
گفتم: آرى این او است كه با دو فرزندت در زیر كساء هستند
فَاَقْبَلَ عَلِىُّ نَحْوَ الْكِساءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا رَسُولَ اللّهِ
پس على نیز بطرف كساء رفت و گفت سلام بر تو اى رسول خدا
اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساءِ
آیا اذن مى دهى كه من نیز با شما در زیر كساء باشم؟
قالَ لَهُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا اَخى یا وَصِیّى وَخَلیفَتى وَصاحِبَ لِوائى
رسول خدا به او فرمود: و بر تو باد سلام اى برادر من و اى وصى و خلیفه و پرچمدار
قَدْ اَذِنْتُ لَكَ، فَدَخَلَ عَلِىٌّ تَحْتَ الْكِساءِ
من به تو اذن دادم، پس على نیز وارد در زیر كساء شد
ثُمَّ اَتَیْتُ نَحْوَ الْكِساءِ وَقُلْتُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللّهِ
در این هنگام من نیز بطرف كساء رفتم و عرض كردم سلام بر تو اى پدرجان اى رسول خدا
اَتَاْذَنُ لى اَن اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساءِ
آیا به من هم اذن مى دهى كه با شما در زیر كساء باشم؟
قالَ وَعَلَیْكِ السَّلامُ یا بِنْتى وَیا بَضْعَتى قَدْ اَذِنْتُ لَكِ فَدَخَلْتُ تَحْتَ الْكِساءِ
فرمود: و بر تو باد سلام اى دخترم و اى پاره تنم به تو هم اذن دادم، پس من نیز به زیر كساء رفتم
فَلَمَّا اكْتَمَلْنا جَمیعاً تَحْتَ الْكِساءِ اَخَذَ اَبى رَسُولُ اللّهِ بِطَرَفَىِ الْكِساءِ
و چون همگى در زیر كساء جمع شدیم پدرم رسول خدا دو طرف كساء را گرفت
وَ اَوْمَئَ بِیَدِهِ الْیُمْنى اِلَى السَّماءِ وَقالَ
و با دست راست بسوى آسمان اشاره كرد و فرمود:
اَللّهُمَّ اِنَّ هؤُلاءِ اَهْلُ بَیْتى وَخَاصَّتى وَحَامَّتى لَحْمُهُمْ لَحْمى وَ دَمُهُمْ دَمى
خدایا اینانند خاندان من و خواص و نزدیكانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است
یُؤْلِمُنى ما یُؤْلِمُهُمْ وَیَحْزُنُنى ما یَحْزُنُهُمْ
مى آزارد مرا هرچه ایشان را بیازارد و به اندوه مى اندازد مرا هرچه ایشان را به اندوه در آورد
اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ
من در جنگم با هر كه با ایشان بجنگد و در صلحم با هر كه با ایشان درصلح است
وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُمْ وَمُحِبٌّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ
و دشمنم با هركس كه با ایشان دشمنى كند و دوستم با هر كس كه ایشان را دوست دارد
اِنَّهُمْ مِنّى وَأنَا مِنْهُمْ فَاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَبَرَکاتِكَ وَرَحْمَتَكَ وَغُفْرانَكَ وَرِضْوانَكَ عَلَىَّ وَعَلَیْهِمْ
اینان از منند و من از ایشانم پس بفرست درودهاى خود و بركتهایت و مهرت و آمرزشت و خوشنودیت را بر من و بر ایشان
وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهیراً
و دور كن از ایشان پلیدى را و پاكیزه شان كن بخوبى
فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا مَلائِكَتى وَ یا سُكّانَ سَماواتى
پس خداى عزوجل فرمود: اى فرشتگان من و اى ساكنان آسمانهایم
اِنّى ما خَلَقْتُ سَماءً مَبْنِیَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّةً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیئَةً
براستى كه من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان
وَلا فَلَكاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْكاً یَسْرى اِلاّ فى مَحَبَّةِ هؤُلاءِ الْخَمْسَةِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْكِساءِ
و نه فلك چرخان و نه دریاى روان و نه كشتى در جریان را مگر بخاطر دوستى این پنج تن، اینان كه در زیر كسایند
فَقالَ الاَمینُ جِبْرائیلُ یا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الْكِساءِ
پس جبرئیل امین عرض كرد: پروردگارا كیانند در زیر كساء؟
فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ، هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها
خداى عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و كان رسالتند. آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش
فَقالَ جِبْرائیلُ یا رَبِّ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَهْبِطَ اِلَى الاَرْضِ لِاَكُونَ مَعَهُمْ سادِساً
جبرئیل عرض كرد: پروردگارا آیا به من هم اذن مى دهى كه به زمین فرود آیم تا ششمین آنها باشم
فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَهَبَطَ الأمینُ جِبْرائیلُ
خدا فرمود: آرى به تو اذن دادم، پس جبرئیل امین به زمین آمد
وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا رَسُولَ اللَّهِ الْعَلِىُّ الأعْلى یُقْرِئُكَ السَّلامَ وَیَخُصُّكَ بِالتَّحِیَّةِ وَالاِكْرامِ
و گفت: سلام بر تو اى رسول خدا، (پروردگار) علىّ اعلى سلامت مى رساند و تو را به تحیت و اكرام مخصوص داشته
وَیَقُولُ لَكَ وَعِزَّتى وَجَلالى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماءً مَبْنِیَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّةً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضیئَةً
و مى فرماید: به عزت و جلالم سوگند كه من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان
وَلا فَلَكاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْكاً یَسْرى اِلّا لِاَجْلِكُمْ وَمَحَبَّتِكُمْ