🔸 شهادت ۳ مرزبان در درگیری با تروریستها
🔹 عناصر مسلح ضد انقلاب در حوزه گروهان مرزی «تکور» در استان آذربایجانغربی دیروز با تعدادی از عوامل مرزبانی به صورت مسلحانه درگیر شدند.
🔹 با حضور عوامل کمکی و با مقاومت کمنظیر نیروهای جان برکف مرزبانی ضمن دفع حمله تروریستها، از نفوذ آنان به خاک مقدس کشور جلوگیری به عمل آمد.
🔹 در این درگیری ۳ نفر از نیروهای مرزبانی به درجه رفیع شهادت نائل و ۲ نفر مجروح شدند.
🔹 با توجه به تبادل آتش پرحجم نیروهای خودی شواهد حاکی از وارد شدن تلفات سنگین و مهلکی به عناصر مسلح ضد انقلاب است.
🌷🌷🌷🌷🌷
🔴دردناکتر از این که خیلیا نمیدونن امنیتشون رو مدیون خون چه جوونای رعنای گمنامی هستن، اینه که وقتی عوامل شهادتشون دستگیر میشن براشون مظلومنمایی میشه و هشتک آزادی راه میفته و همون خیلیا هم باور میکنن!
#امنیت_اتفاقی_نیست
#گروگانگيران_معيشت
@hadi_soleymani313
وزیر بهداشت به شایعه استعفایش پایان داد
🔹نمکی: گرچه ممکن است جاهایی بر مواضعم بایستم و برای موضوعی چانه بزنم اما اهل ترک کردن صحنهای به ضرر مردم نیستم.
🔸امروز برخی مدعی شده بودند که وزیر بهداشت تهدید کرده اگر تعطیلی از سوی دولت اعلام نشود استعفا خواهد داد.
@hadi_soleymani313
🖤غم انگیزترین تصویر از ویروس #کرونا/ معلم گرمهای روی تخت بیمارستان درس داد و پر کشید...
🔹مریم اربابی از معلمان متعهد شهرستان گرمه پس از روزها درگیری و مبارزه با ویروس منحوس #کرونا، روی تخت بیمارستان با دانش آموزان وداع کرد.
🔹این معلم دلسوز گرمهای که حتی از روی تخت بیمارستان هم درس دادن و شوق تربیت و تحصیل دانش آموزانش را داشت، پس از ۲۲ سال خاک تخته خوردن، اسیر ویروس کرونا شد و غریبانه از کنار ما رفت.
🔹تصویر به جا مانده از این معلم دلسوز که از روی تخت بیمارستان به درس دادن دانش آموزان مشغول است، این روزها به تصویر شماره یک فضای مجازی کشور تبدیل شده و بار دیگر عشق بازی این خدمتگزار را به رخ همه کشید.
🔹مریم اربابی، آموزگار دبستان شاهد ریحانه شهرستان گرمه بود. این معلم عزیز علیرغم بیماری و حضور در بخش مراقبتهای ویژه و شرایط حاد تنفسی، حتی در واپسین لحظات عمر خویش دست از تدریس به دانش آموزان برنداشت.
@hadi_soleymani313
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨ گاو مولانا ✨
در این روزها، مدام یاد حکایت گاوی میافتم که مولانا در دفتر پنجم مثنوی میآورد.
گاوی که تنها روی جزیرهای زندگی میکند و صبح تا شب، میچرد و خود را فربه میکند؛ اما شب تا صبح دلنگران است که مبادا فردا که از خواب بیدار میشوم، چیزی برای خوردن پیدا نکنم.
فردا صبح با هراس فراوان میخورد و حسابی فربه میشود، اما دوباره، شب تا صبح از اضطراب و احساس بیثباتی، لاغر و رنجور میشود.
این دور باطل خوردن، چاق شدن و نگران بودن و لاغر شدن سالهای سال زندگی گاو بیچاره را تباه میکند.
مولانا میگوید اگر گاو به "گذشته" نگاه میکرد، به خاطر میآورد که سالهای سال زندگی کرده و کم نیاورده
آنگاه میتوانست "حال"اش را با آسودگی و لذت بیشتر و درد کمتری بگذراند. اما گاو تنها رو به سوی آینده دارد و نگرانی.
گاو نمیتواند به روند طبیعت اعتماد کند و با آن کنار بیاید، پس جان خود را میفرساید و عمر را میبازد.
شاید اگر مولانا این روزهای پرتشویش ما را میدید که یک روز نگران ویروس قدیمی هستیم و روزی دیگر از ترس ویروس جدید، چنان میلرزیم که حتی خود بیماری هم نمیتواند تا این حد ما را بلرزاند، اگر مولانا این روزهای ما را میدید، داستانی شبیه قصه گاوی تنها در جزیرهای خرم برایمان میخواند
شاید به جای گاو از تشبیهی مودبانهتر استفاده میکرد و شاید هم همان مولانای بیتعارف و بیملاحظه میماند
اما به هرحال به یادمان میآورد که قرنهاست داستان زندگی ما پر بوده از بیماری و غصه و فقدان و...با این حال ما تاب آوردهایم و حالا ، به احتمال زیاد در امنترین نقطه از نظر پزشکی و صلح و آسایش ایستادهایم و در عین حال، (بازهم احتمالا) در متزلرلترین نقطه به لحاظ روحی روانی
ما بسی بیش از گذشتگان میلرزیم، چون تصوری صحیحی از ذات زندگی نداریم.
گاو قصه ی مولانا از اضطراب اینکه "فردا چی بخورم؟" جان خود را میفرساید و ما از اضطراب اینکه "فردا چی می شه؟!"
بیآنکه منکر لزوم توجه و دقت برای ارتقای کیفیت زندگی باشم، تصور میکنم اندازه نگرانی ما،در تناسب با خطراتی که ما را تهدید میکند، نیست.
گاهی لازم است نگاهی به "گذشته" بیندازیم تا در "حال"، آرام بگیریم.
"یک جزیره هست اندر این جهان
اندرو گاوی ست تنها، خوش دهان
جمله صحرا را چرد او تا به شب
تا شود زفت و عظیم و منتجب
شب ز اندیشه که فردا چه خورم؟
گردد او چون تار مو لاغر ز غم
چون برآید صبح ،گردد سبز دشت
تا میان رسته قصیل سبز و کشت
هیچ نندیشد که چندین سال من
میخورم زین سبزه زار و زین چمن
هیچ روزی کم نیامد روزیام
چیست این ترس و غم و دلسوزیام؟
باز چون شب می شود آن گاو زفت
می شود لاغر که آوه رزق رفت!"
#کرونا
@hadi_soleymani313
#احسن_القصص
🌹مورچه و سليمان نبی(ع)🌹
✍روزي حضرت سليمان(ع) در كنار دريا نشسته بود، نگاهش به مورچه اي افتاد كه دانه گندمي را با خود به طرف دريا حمل مي كرد. سليمان همچنان به او نگاه مي كرد كه ديد او نزديك آب رسيد. در همان لحظه قورباغه اي سرش را ازآب بيرون آورد و دهانش را گشود. مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه درون آب رفت. سليمان مدتي در اين مورد به فكر فرو رفت و شگفت زده فكر مي كرد. ناگاه ديد آن قورباغه سرش را از آب بيرون آورد و دهانش را گشود. آن مورچه از دهان او بيرون آمد ولي دانه گندم را همراه خود نداشت.
سليمان(ع) آن مورچه را طلبيد و سرگذشت او را پرسيد. مورچه گفت: «اي پيامبر خدا! در قعر اين دريا سنگي تو خالي وجود دارد و كرمي درون آن زندگي مي كند. خداوند آن را در آنجا آفريد. او نمي تواند از آنجا خارج شود و من روزي او را حمل مي كنم. خداوند اين قورباغه را مأمور كرده مرا درون آب دريا به سوي آن كرم حمل كرده و ببرد. اين قورباغه مرا به كنار سوراخي كه در آن سنگ است، مي برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ مي گذارد. من از دهان او بيرون آمده و خود را به آن كرم مي رسانم و دانه گندم را نزد او مي گذارم و سپس باز مي گردم و به دهان همان قورباغه كه در انتظار من است وارد مي شوم. او در ميان آب شنا كرده مرا به بيرون آب دريا مي آورد و دهانش را باز مي كند و من از دهان او خارج مي شوم.
سليمان به مورچه گفت: وقتي كه دانه گندم را براي آن كرم مي بري آيا سخني از او شنيده اي؟ مورچه گفت: آري. او مي گويد:
اي خدايي كه رزق و روزي مرا درون اين سنگ در قعر اين دريا فراموش نمي كني، رحمتت را نسبت به بندگان با ايمانت فراموش نكن.(1) « و چون انسان را نعمت بخشيم روي برتابد و خود را كنار كشد و چون آسيبي بدو رسد دست به دعاي فراوان بردارد.»(2)
📚(1)- داستان انبیاء
📚(2)-سوره فصلت - آيه۵۱
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@hadi_soleymani313
هدایت شده از شهیدابراهیم هادی وشهیدقاسم سلیمانی
کاش که این فاصله را کم کنی...
🌹بخوان دعای فرج را که دست غیب خدا
🌹حجاب غیبت از آن روی ماه بردارد...
🌼شبی دیگر از شبهای عشق وانتظار...با مولا هستیم ان شاءالله تا ظهور حضرتش...🌟
به رسم هرشب:الهی عظم البلا⚡️
@hadi_soleymani313
🥀☘🥀☘
ختم قرآن کریم هدیه به شهید ابراهیم هادی و شهید حاج قاسم سلیمانی
☘🥀صفحه دویست و نود و شش
☘🥀#سوره_مبارکه_اسراء
🥀☘🥀☘
🌸❣🌸❣🌸
🌸❣🌸
🌸❣
💠 سیرهی ابراهیم 💠
🌸ابراهیم به خواندن دعاهای كميل و ندبه و توسل مقيد بود. دعاها و زيارتهاي هر روز را بعد از نماز صبح ميخواند. هر روز يا زيارت عاشورا يا سلام آخر آن را ميخواند.
ا🌸❣
ا🌸❣🌸
ا🌸❣🌸❣🌸