.
به کجا چنین شتابان؟
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
همه آرزویم اما ، چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا، سرایم
سفرت به خیر
اما تو و دوستی ، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفهها، به باران
برسان سلام ما را ....
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل 🍁
من عاقبت از اینجا خواهم رفت
پروانهای که با شب میرفت
این فال را برای دلم دید
دیریست مثل ستارهها چمدانم را
از شوق ماهیان و تنهایی خودم
پُر کردهام، ولی
مهلت نمیدهند که مثل کبوتری
در شرم صبح پَر بگشایم
با یک سبد ترانه و لبخند
خود را به کاروان برسانم
امّا، من عاقبت از اینجا خواهم رفت
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لبخند سپیده در بهاران داری
پویایی جویبار و باران داری
نرمای نسیم و گل خنده ی صبح
داری همه را و بی شماران داری
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل🍁
شب بود و نسیم بود و باغ و مهتاب
من بودم و جویبار و بیداری آب
وین جمله مرا به خامشی می گفتند:
کاین لحظه ی ناب زندگی را دریاب
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل 🍁
"تو" گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شِنُفتن نتوانم
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل 🍁
اي مهربانتر از برگ، در بوسههاي باران!
بيداري ستاره، در چشم جويباران!
آيينة نگاهت، پيوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت، صبح ستارهباران
بازآ كه در هوايت، خاموشي جنونم،
فريادها برانگيخت از سنگ كوهساران
اي جويبار جاري! زين سايه برگ مگريز
كاينگونه فرصت از كف، دادند بيشماران
گفتي: « به روزگاران مهري نشسته...» گفتم:
بيرون نميتوان كرد حتي به روزگاران
بيگانگي زحد رفت، اي آشنا مپرهيز
زين عاشق پشيمان، سر خيل شرمساران
پيش از من و تو بسيار، بودند و نقش بستند
ديوار زندگي را زينگونه يادگاران
وين نغمه محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقيست آواز باد و باران
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل 🍁
10.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیینه نگاهت پیوندِ صبح و ساحل
لبخند گاهگاهت صبحِ ستاره باران
این نغمه محبت، بعد از من و تو مانَد
تا در زمانه باقیست آواز باد و باران
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل 🍁
آخرین روزهای اسفند است
از سرِ شاخِ این برهنه چنار
مرغکی با ترنمی بیدار
میزند نغمه،
نیست معلومم
آخرین شکوه از زمستان است
یا نخستین ترانههای بهار
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل 🍁
9.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اونجا که #شفیعی_کدکنی میگه:
در یاد مَنی
حاجت باغ و چمنم نیست...
جایی که تو باشی
خبر از خویشتنم نیست.
#حدیث_دل 🍁
تویی
آن دعای خورشید
که مستجاب گشتی
نگهی به خویشتن کن
که خود
آفتاب گشتی!
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل 🍁
࿐
دست به دست مدّعی، شانه به شانه میروی
آه... که با رقیب من، جانب خانه میروی!
بیخبر از کنار من، ای نفَسِ سپیدهدم
گرمتر از شرارهی آهِ شبانه میروی
من به زبانِ اشک خود، میدهمت سلام و تو
بر سرِ آتشِ دلم، همچو زبانه میروی
در نگهِ نیازِ من، موجِ امیدها تویی
وه که چه مست و بیخبر سوی کرانه میروی!
گردشِ جامِ چشم تو، هیچ به کام ما نشد
تا به مرادِ مدّعی، همچو زمانه میروی
حال که داستان من، بهر تو شد فسانهای
بازبگو به خوابِ خوش، با چه فسانه میروی...؟
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در مشام جان به دشتِ یادها
بادِ صبح و بوی بارانی هنوز
در تموزِ تشنه کامی های من
برفِ پاکِ کوهسارانی هنوز
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل 🌸🍃🌸🍃🌸🍃