eitaa logo
حدیث اشک
7.4هزار دنبال‌کننده
53 عکس
99 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
جنون که روح مرا در حد کفاف گرفت قلم به روی ورق از من اعتراف گرفت نوشت رب تعالی بخواندمش حیدر علی تمام خدا در تو انصراف گرفت در این که خالق ارض و سماست شکی نیست قمر به خاطر ابرویش انعطاف گرفت ادب نبود معطل شود کناره ی در جناب کعبه بدین سان دلش شکاف گرفت خدا چو وقت وداع یا علی به خاتم گفت نبی مراد خدا را به لحظه صاف گرفت @hadithashk
خاكم ولي به دست گدا آسمان بده دل مرده ام كمي به من مرده جان بده داغ تو اعظم است چرا جان نميدهم قلب مرا براي غم خود تكان بده زخم تنت زيادتر از گريه هاي ماست ما را براي گريه بر اين غم زمان بده گر چه هميشه زحمت ما را كشيده اي ما را به زير سايه ي پرچم امان بده با گفتن حسين زبان باز كرده ام در تنگي لحد به غلامت زبان بده داري هزار و نهصد و پنجاه زخم در بدن خود را به زير تيغ به خواهر نشان بده از روي تل به قتلگهت ميكند نگاه دارد ز دست ميرود او را توان بده هنگام رفتن است ولي بي برادرش پشت سرش ز حنجره ي خود اذان بده... @hadithashk
آقایِ زمین و ماه و خورشید بیا در این شبِ عید، نورِ اُمیّد بیا ما مُنتظرِ عیدِ حضورت هستیم ای صبحِ ظهورِ برترین عید بیا @hadithashk
سفره آخر جمع شد ، سائل ولی در خانه ماند جای لبهای من میخواره بر پیمانه ماند دست و پا کردی برای باده نوشان کاری و در دل من آرزوی خدمت میخانه ماند دانه خوردند و پریدند از کنار سفره ات یک کبوتر از کبوترهای تو بی دانه ماند نان مشهد خورده ام ، جز این نمی سازد به من این کبوتر جلد دستان تو شد در لانه ماند نان خورت هستم ، زکاتم را تقبل کن خودت این گدا چشمش به حاتم بخشی سالانه ماند پایم از باب الجوادت رد نشد ، اذنم بده چون گداهای سر کویت سرم بر شانه ماند نوکرت تا پشت در با پای عقلش راه رفت در حرم با پای دل زائر شد و دیوانه ماند گنبدت خورشید را گرم طواف خویش کرد هر کسی پیش نگاهت شمع شد پروانه ماند @hadithashk
مثنوی بخش_اول آسمان صحنۀ نورانی تابیدن شد ماه نو پرده برانداخت، جهان روشن شد عطر عید از نفس سبز گلستان آمد فصل مهمانی عشاق به پایان آمد چه سحرهای خوشی بود که بیدار گذشت چه سحرهای خوشی بود که با یار گذشت با دعا ساحت اندیشه پُر از باور شد افتتاحی که به فتح دل ما منجر شد سی شب از زمزمۀ عشق، مرتب گفتیم بِکَ یا رب بِکَ یا رب بِکَ یا رب گفتیم یا رحیم! از در رحمت چه محبت‌ها کرد یا عظیم! از عظمت اشک مرا دریا کرد روح ما با پَرِ ادعیه به افلاک پرید بال در بالِ ابوحمزه به معراج رسید آه! آشفته‌ام... اَبْكی لِخُروُجِ نَفْسی بارها گفته‌ام... اَبْكی لِخُروُجِ نَفْسی پای عُصیان مرا در دل بُن‌بست بکش وَاَعْوذُ بِکَ مِمّا... به سرم دست بکش درد بودم که به درمان بدلم کرد خدا هارِبٌ مِنْكَ إِلَيْكَ... بغلم کرد خدا لفظِ یکتایی‌اش از خویش جدا کرد مرا یا مجیر از قَفَسِ نفس رها کرد مرا دل من با بِعَلیًّ به شعف می‌آمد زیر قرآن خدا عطر نجف می‌آمد نام ما را دم ایوان طلایش خواندند چارده نور به آئینۀ ما تاباندند کشور ما حرم و کوچه به کوچه صحن است سفرۀ سادۀ افطاری مردم پهن است همگی ریزه‌خور سفرۀ مولا هستیم و دخیل کرم چادر زهرا هستیم نوجوانان وطن در پی طاعت هستند با خداوند به دنبال رفاقت هستند روزه‌دارند در این ماهِ خدا، اولی‌اند نسل در نسل همه عاشق مولا علی‌اند نَفَس اهل دعا در دل شب می‌پیچید صوت قرآن خدا در دل شب می‌پیچید روح قرآن به تن خستۀ ما جان می‌داد به دل اهل یقین باز هم ایمان می‌داد باغ ما از گُل نورانی ایمان پُر شد اشک ما در صدف مُصحفِ قرآن دُر شد ای خدا! غیر تو را از دل خود می‌رانیم صبح عید است و همه ذکر تو را می‌خوانیم به بیابان بچشان طعم خوش باران را یا الهی! برسان منجی مظلومان را کیست مظلوم‌تر از اهل فلسطین امروز نیست چون غربتشان، غصه و داغی جان‌سوز تا قیامت همه بر عهد نخستین هستیم و قسم بر شهدا، یاد فلسطین هستیم آه از غزه و آن غربت بی‌پایانش کودکان، مرد شده یک شبه در میدانش کوچه کوچه همۀ شهر پر از فریاد است هر کجا می‌نگری جسم شهید افتاد‌ه‌ست آه ای امت اسلام، برادرهایت... آسمان سرخ شد از خون کبوترهایت تو که مظلوم‌ترین مسئلۀ دنیایی ای فلسطین نکند فکر کنی تنهایی! قسمت این است که بیدار کنی دنیا را بشکنی هیبت پوشالی آمریکا را رمز پیروزی ما یکدلی و وحدت ماست فاتح قطعی این جنگ فقط امت ماست می‌شود شاهد بیداری دنیا باشیم عید بعدی همه در مسجدالاقصی باشیم نسل در نسل که همسایۀ طوفان هستیم همگی منتقم خون شهیدان هستیم مَرزَم عشق است که با اهل یقین هم‌وطنم راهپیمایی قدس است گواه سخنم این شب تار - به خون شهدا - می‌گذرد راه قدس از سفر کرببلا می‌گذرد نوبت ضربۀ خیبرشکنِ سجّیل است ذکر طوفانی ما مرگ بر اسرائیل است خشم آیینه کجا، بُزدلی سنگ کجا؟ قومِ کودک‌کُش ترسو! تو کجا، جنگ کجا؟ اهل اسلام که از خشم همه لبریزند تیغ‌های یمنی خون تو را می‌ریزند در دل مسجدالاقصی که علم می‌کوبیم روی پیشانی تو مُهر عدم می‌کوبیم
حدیث اشک
مثنوی #عید_فطر بخش_اول آسمان صحنۀ نورانی تابیدن شد ماه نو پرده برانداخت، جهان روشن شد عطر عید ا
مثنوی بخش_دوم مژده، ای بیت مقدس! که سحر نزدیک است خون پاک شهدایت به ثمر نزدیک است از شهیدان سفرکرده سخن‌ها باقی‌ست شرح دلسوختگان است، تب مشتاقی‌ست شک ندارم که شهیدان پسر فاطمه‌اند و قیامت همگی دور و بر فاطمه‌اند راه سردار شدن چیست؟ به بی‌سر شدن است وَ معطر شدن لاله به پرپر شدن است خون او تا به ابد مرثیۀ غیرت ماست به خداوند قسم ضامن امنیت ماست او شهید است، شهیدان وطن زنده‌ترند و شهیدان وطن از همه پاینده‌ترند در بزنگاه دلش را به دل طوفان داد شک ندارم که در آغوش امامش جان داد «زاهدی» بود که شد جلوۀ حق‌خواهی قدس آن سفرکرده ز خود آن که شده راهی قدس همدل و هم‌نفسِ کاظمی و خرّازی رفت آن‌گونه که شد دوست هم از او راضی بی‌گمان اجر چهل سال رشادت این بود در دعای شب قدرش، اثر آمین بود چه دعایی که اجابت شد و شد راز سفر مژدۀ صبح شهادت شد و آغاز سفر در دل معرکه یک لحظه هم از پا ننشست وقت هنگامه به تحلیل و تماشا ننشست باید این‌گونه به میدانِ عمل رو کردن ترک غوغا و جدل، ترک هیاهو کردن نام این مملکت ایرانِ حسین بن علی‌ست ملتی که همه دم گوش به فرمان ولی‌ست مردمی اهل بصیرت، همگی اهل حضور مرد میدان عمل، هم‌قدم راه ظهور دلشان صاف و زلال است، پر از امّید است همدلی راه شکوفا شدن تولید است همدلی رمز سرافرازی ایرانی‌هاست صبح فردای وطن صبح گل‌افشانی‌هاست کاش لب‌های همه گرم تبسم باشد باید امّید سر سفرۀ مردم باشد پس به هر وعده عمل می‌شود ان‌شاءالله مشکلات همه حل می‌شود ان‌شاءالله نور ایمان و امید است که در دل زنده‌ست این چراغی‌ست که روشنگر هر آینده‌ست همه جا سینه‌سپر در دل میدان هستیم پای جمهوری اسلامی ایران هستیم گفت: جمهوری اسلامی ایران حرم است حرمتش در دل هر اهل حرم محترم است بیرق عزت ما عطر خمینی دارد ملت ما به دلش شور حسینی دارد نه محرم نه صفر، بلکه همه سال، حسین اَحسَن‌ُالحال حسين، اَفضل‌ُالاعمال حسین اشک چشم از دل بی‌تاب حکایت دارد روز عید است و دلم شوق زیارت دارد در شب قدر خدایا به دلم افتاده... اربعین، شوق حرم، پای پیاده، جاده... کی شود تشنه‌لبی باز به دریا برسد رود بی‌تاب به پابوسی سقا برسد دم مغرب به لبم بود دمادم... یک ماه: به فدای لب عطشان اباعبدالله شاعران: @hadithashk
ای انبیا به درگه شاهانه ات مقیم من سائل سرای شما هستم از قدیم ما یک هزاره بی رخ ماه تو روزه ایم عید سعید فطر منی «ایُّهاالکریم» @hadithashk
خلوت افلاکیان جلوهٔ جنت به چشم خاکیان دارد بقیع یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است الفتی با مهر و ماه آسمان دارد بقیع گرچه محصولش به‌ ظاهر یک نیستان ناله است یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع گرچه می‌تابد بر او خورشید سوزان حجاز از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع می‌توان گفت از گلاب گریهٔ اهل نظر بی‌نهایت چشمهٔ اشک روان دارد بقیع این مبارک بقعه را حاجت به نور ماه نیست در دل هر ذره خورشیدی نهان دارد بقیع اینکه ریزد از در و دیوار او گرد ملال هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع در پناه مجتبی، در ظلّ زین‌العابدین ارتباط معنوی با قدسیان دارد بقیع باقر علم نبی و صادق آل رسول خفته‌اند آنجا که عمر جاودان دارد بقیع قرن‌ها بگذشته از آن ماجرا اما هنوز داغ هجده‌ساله زهرای جوان دارد بقیع آخر اینجا قصه‌گوی رنج بی‌پایان توست غصه و غم، کاروان در کاروان دارد بقیع حوریان گیسوپریشان‌اند در این آستان شاید از انسیۀ حورا، نشان دارد بقیع تربت زهرای اطهر بی‌نشان است ای دریغ تا به کی مُهر خموشی بر دهان دارد بقیع؟ شب که تنها می‌شود با خلوت روحانی‌اش ای مدینه! انتظار میهمان دارد بقیع شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته‌اند زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع  محمد جواد غفورزاد لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
باران غم باران غم می بارد از چشم تر من خون می چکد از چشمه های کوثر من هر شب سر سجاده `آه” آشنایی رد می شود از کوچه های حنجر من بوی بقیع و بوی خاک و بوی غربت پیچیده بین برگ های دفتر من از غربت آئینه ها آتش گرفتم حتی نمانده چیزی از خاکستر من ای کاش زائر،نه،کبوتر بودم امروز تا لااقل یک سایبان می شد،پر من حتی مجال گریه ی کوتاه هم نیست از بس نگهبان ریخته دور و بر من هُل داد پیش چشم هایم مادرم را آوار شد انگار دنیا بر سر من یک لحظه داغ کوچه را احساس کردم روی زمین افتاد وقتی مادر من  بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقای من گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست مثل جدش شده در کنیه اباعبدالله در بقیع است ولی کرببلا هم با اوست شیعه را کرببلا گرچه علمداری کرد جعفری مذهبمان کرده و پرچم با اوست من اگر مورم اگر هیچ ولی می دانم (( او سلیمان جهان است که خاتم با اوست)) زندگی نامه ی او سطر به سطرش روضه است که مصیبات همه عالم و آدم با اوست در غمش اشک ، اگر ریخت اگر جاری شد بانی روضه ی سقاست و زمزم با اوست لفظی از کوچه در این مرثیه محزون تر نیست وارث محنت زهراست اگر غم با اوست محسن ناصحی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بسم رب البقیع بسم رب البقیع ، به نام بقیع می نویسم من از مقام بقیع آسمان جلوه ای زِ عرش حق و.. عرش حق وسعت تمام بقیع جنّت از شوق بوسه بَر خاکش خم شده ، کرده احترام بقیع می زند جام غصه و غم را جبرئيل از غمش به کام بقیع می دهد خاتم النبیین از مرقدش صبح و شب سلام بقیع خوش به حال کبوتر عشقی که شده عاشقانه رام بقیع عاشقم عاشقِ سرا پا عشق عاشقِ عشقِ چار امام بقیع من غلامم ، غلام آل علی من غلامم ، همان غلام بقیع زخمی ام ، زخمی قبور بقیع زخمی ام ، خواهم التیام بقیع مست جام سینجلی هستم مست جام علی الدوام بقیع دست خالی نمی رَوَد زِ بَرش هرکسی شد گدای جام بقیع کی براند مرا زِ درگه خود اینچنین نیست ، در مرام بقیع شیعه ی مرتضی علی همه دم می نهد سر به زیر گام بقیع باید اصلاً به گور خود ببرد دشمنش فکر انهدام بقیع می رسد روزی از همین روزها یک نفر از پس قیام بقیع می رسد منتقم که با غضبش گیرد از دستِ کین ، زمام بقیع می کِشد ذوالفقار حیدر را قصد حمله ، چو از نیام بقیع گیرد او انتقام زهرا را بعد از آن گیرد انتقام بقیع هم و غمّش ولایت است و،اوست در پی حفظ انسجام بقیع کمر همتش که بسته شود می شود غرق اهتمام بقیع می کند او حرم بنا و سپس گنبدی را به روی بام بقیع چار حرم می شود بنا آنجا آن حرم های با دوام بقیع مسجدی در بقیع شود برپا نام آن مسجدالحرام بقیع ای خدا در ظهور منتقمش قسمتم کن شبی مقام بقیع قسمتم کن مَهِ صفر یاکه ده شبی از مَهِ صیام بقیع مثل مشهد که آرزو دارم خواهم از نذریِ طعام بقیع حاجتم خادمی صحنینش خادم زائران عام بقيع متخلص به «ملتمس» هستم شاعری مانده در کلام بقیع مجتبی دسترنج لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹