🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸اگر میخواهی طلبه بشوی، اینها را ببین؛ نه دستبوسیها را !🔸
هر وقت به ذهنتان میآید که آخوند شوید، #دستبوسی_ها_را_نبینید. تکریمها و تجلیلها را نبینید. این ها شیطانی است.
آقا شیخ فضل الله نوری را بر بالای دار ببینید. بگویید من #این_را_دیدم که آمدم آخوند بشوم. اگر برای آقا شیخ فضل الله شدن آمدی، آخوند شدی. بعد اگر فحش به تو بدهند برایت مهم نیست. آن که فحش خوریاش محکم نباشد، این نقطه ضعف است.
@haerishirazi
🔸سفارش تبعیض آمیز!🔸
📝#خاطرۀ_شیرین دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
🔹بالأخره بعد از کش و قوس های فراوان، در آبان ماه 88، من هم سرباز شدم. پادگان آیت الله خاتمی یزد. بماند که چه ها کشیدم! هر چه بود گذشت.
هر روز، نزدیکی های اذان صبح مجالی دست می داد تا چند دقیقه ای تلفنی صحبت کنم. دفتردار پدر که بازنشسته سپاه بود را هر روز خواب آلود به پای تلفن می کشیدم: که مرد حسابی پدرم درآمد، چاره ای کن، ناسلامتی تو سرهنگ سپاهی، من زن و زندگی دارم، مادر بیمار دارم، راهی، رایزنی ای، چیزی. چند روز مرخصی جور کن و ....
این درددل های دردمندانه تقریباً هر روز ادامه داشت تا اینکه یک روز صبح، جناب دفتردار خودش گوشی تلفن را برداشت و گفت: علی مژده بده.
بی صبرانه گفتم: برایم مرخصی گرفتی؟
گفت: بالاتر!
خواب به کلی از سرم پرید، ضربان قلبم بالا رفت، گفتم: بگو ببینم چه کردی؟
گفت: «حاج آقا از مشهد به سمت شیراز می آیند و این بار از راه یزد. در شهر یزد چند سخنرانی دارند؛ از جمله در پادگان شما! وقتی آمد پادگان شما، می توانی همراهشون بیایی شیراز! »
یکه خوردم. هم خوشحال شدم و هم متعجب. چه خواهد شد؟
🔹 آن روز را با لحظه شماری گذراندم. تا ظهر منتظر بودم؛ خبری نشد. هنگام نماز ظهر، در مسجد پادگان اعلام کردند که ساعت پنج سخنرانی ویژه داریم و کلاس ها زودتر تمام می شود؛ حضور همه الزامیست. فرمانده گروهان ها همه را بسیج کنند.
چشمانم برق زد، قلبم به تپش افتاد که پدر می آید و من شب را پس از قریب یکی دو ماه، در شیراز خواهم گذراند. ساعت پنج شد. فرمانده گروهان، ما را به خط کرد و به مسجد بزرگ پادگان برد. قریب دو هزار سرباز، مسجد را پر کرده بودند.
🔹 بالأخره پدر آمد. تا او را دیدم، بعض امانم را برید. حدود چهل دقیقه ای صحبت کردند. یادم نیست چه گفتند، فقط آخرین جمله شان این بود که پسر من هم ما بین شماست، چند دقیقه ای او را ببینم و بروم!
همه به هم نگاه کردند. فرماندهان و سربازان، همه یکه خورده بودند. دل تو دلم نبود، احساس می کردم کل وجودم همراه ضربان قلبم بالا و پایین می شود.
همه ما را به خط کرده به صرف شام بردند. شام یک تخم مرغ آب پز به همراه یک خیار شور لپری قاش نشده و یه کف دست نان بود. شام را گرفتم و نخورده به آسایشگاه آمدم. همچنان منتظر بودم. هیچکدام از هم خدمتی ها و فرمانده ها مرا نمی شناختند. بالأخره فرمانده ی دسته آمد: «14/103 بیا بیرون». آمدم بیرون. گفت: «بازیگوش! فامیلت چیه؟»
گفتم: حائری.
لبخندی زد و گفت سر و وضعت را مرتب کن و برو دفتر فرمانده پادگان. کارت دارند.
🔹وقتی وارد سالن شدم، میز کنفرانس بزرگی آنجا بود که همه فرماندهان دور میز نشسته بودند. پدر هم همراه سردار میرحسینی فرمانده پادگان نشسته بود.
من که لاغر، کچل و سیاه تر شده بودم، با لبخند پدر اشکم درآمد.
پدر گفت: علی بابا! چهره ات مردانه شده، بیا پیش من.
شام آنها، چلو جوجه بود که به غایت زیبا، سفره آرایی شده بود.
پدر به مزاح گفت: خوب بهت می رسندها! از این چیزها که تو خانه هم گیرت نمیاد.
با خنده گفتم: شام ما از شام شما چند دوره قبلتر بود!
گفتند: یعنی چه؟
گفتم: ما تخمش را خوردیم، شما جوجه اش را می خورید.
همه خندیدند الا فرمانده گردان.
گوشی موبایل پدر را گرفتم و رفتم که به اهل منزل و مادر زنگی بزنم. همچنان فرمانده گردان مرا با چشمانش با نگاهی خشک و سرد دنبال می کرد تا اینکه شام تمام شد.
🔹 پدر، میکروفن جلوی خود را روشن کرد. زیر چشمی نگاهی به من کرد و بعد چشمانش را بست. گویی می خواهد چیزی بگوید که باب میل من نبود.
گفت: من از عزیزان و فرماندهان تشکر می کنم که این فرصت را فراهم کردند که من چند ساعتی را در این پادگان بگذرانم. بعد دستی به سرش کشید و گفت: «اینکه پسرم در اختیار شماست، فرصتیست برای ما که به همگان اثبات کنیم در جمهوری اسلامی تبعیض ور افتاده! هر کاری که سخت تر از بقیه امور است را به او بسپارید، هرکاری که دون شأن است را از او مطالبه کنید؛ مثلا وظیفه نظافت تمام دستشویی ها پادگان را به عهده او بگذارید، به او کمتر از سایرین مرخصی بدهید و .... »
همه خندیدند و فرمانده گردان هم بلندتر از بقیه! من خشکم زده بود! تمام سلول های بدنم مور مور می شد. متعجب نگاه پدر کردم و در دل گفتم میدانی داری با من چه میکنی ؟!!
🔹 پدر روی موکت نشسته بود و داشت عمامه اش را روی زانویش دوباره می بست. گفت: «علی جان! از من دلگیر نشی ها»
هنوز من گیج و منگ بودم.
عمامه اش را بر سر گذاشت و آغوشش را گشود و ...
دستش را بوسیدم. سرم را که به سینه اش فشرده بود بوسید و رفت.
🔹من ماندم و پست نیمه شب برجک 11 (برجک تنبیهی سربازان) و نظافت دستشویی ها در هر سحرگاه ... !!
منبع: (http://telegram.me/dralihaeri)
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸قدرشناسی از حق بزرگ آموزگاران🔸
آموزگاران حق بزرگی به گردن ما دارند. به همۀ عزیزان سفارش می کنم، اگر معلم کلاس اولتان در حیات است، در حالی که دارید دستش را می بوسید، یک نفر از شما عکس بگیرد و این عکس را قاب بگیرید و بگذارید بالای طاقچۀ اتاقتان. عکس آموزگارتان را در خانه نصب کنید.
[یا اینکه قاب عکس] یکی از آموزگاران دوره طفولیت خودتان که حق زیادی گردنتان دارد و با نصیحت و ارشاد و تربیت او، خدا را و راه زندگی را شناختید، مثل عکس امام و رهبر که در خانۀ خود نصب کنید. این یک نوع حقشناسی و نمکشناسی است.
#روز_معلم
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸قدرت معلم🔸
بعد از شهادت امام حسین (ع) ظاهراً به معاویةبن یزید پیشنهاد خلافت کردند و قبول نکرد. گفت: «تا علی بنالحسین هست، من سزاوار این کار نیستم؛ حق با آنها است». ناراحت شدند و تحقیق کردند که چرا اینطور گفت و آبروی ما را برد؟ چرا این فردی که ما گذاشتم سخنرانی کند چنین گفت؟ به اینجا رسیدند که معلم مکتبدار او، عمر القصوص، یک شیعه بوده و او از همان طفولیت برای معاویهبن یزید همهچیز را گفته و جریانات را به اطلاعش رسانده است.
عمر القصوص را گرفتند. گودالی کندند و زنده زنده او را خاک کردند، که چرا فرزند یزید را اینطوری تغییر دادهای. زنده بهگور کردن او چه نتیجهای داد؟ قبل از آنکه عمر القصوص را زنده بهگور کنند او بنیامیه را زنده به گور کرده بود.
قدرت معلم این است که برخلاف جریان محیط میتواند شنا کند و حتی فرزند را برخلاف خواست پدر و مادر میتواند جهت دهد. من به آن معلمی که شاگردان او فرزندان خانوادههایی هستند که اهل انقلاب نیستند میگویم که: شما #مأیوس_نباشید که از این فرزندان، جوانانی انقلابی و قاطع بسازید. #شما_میتوانید مثل عمر القصوص تعلیم بدهید و شاگردانتان را متعهد و انقلابی بار بیاورید.
#روز_معلم
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸اگر فرزندت میخواهد طلبه شود، #سجدۀ_شکر کن🔸
به بچههایتان سفارش کنید که طلبه بشوند؛ این عزت شماست. طلبه شدن، #خدمت_بسیار_بزرگی است. خود من تا وقتی که دیپلم گرفتم، بنای آخوند شدن نداشتم. وقتی که کنکور دانشکده فنی دادم، به دلایل سیاسی من را محروم کردند. به ذهنم آمد که جایی بروم که دولت نتواند جلوی من را بگیرد و دیدم هیچ جا جز آخوندی نیست. من فقط برای این آخوند شدم و حالا میگویم: اگر اینجا نبودم، کجا بودم؟ فرض کنید من در دانشگاه بودم؛ همکلاسیهای ما حالا چه کار میکنند؟ چه نقشی در جامعه دارند که ما نداریم؟ چه خدمتی میتوانند بکنند که ما نمیتوانیم بکنیم؟ طلبه، بهترین خدمتها را میتواند بکند. اگر بچهتان طلبه شده، به او روحیه بدهید و اگر به این کار علاقه دارد، او را تشوق و ترغیب کنید.
اگر فرزندت دلش میخواهد طلبه شود، #سجدۀ_شکر کن؛ او میخواهد #سهم_خدا شود.
———————
♨️ #ثبتنام_حوزههای_علمیه آغاز شده و رو به #اتمام است. لینک ثبت نام جهت پذیرش حوزههای علمیه 👈 https://b2n.ir/m44978
#وارث_انبیا
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸هر کاری، به دست هرکسی صورت نمی گیرد🔸
با خودتان فکر نکنید که ما مثلاً کوچک هستیم، چطور می توانیم این کارهایی که بزرگان کردند را بکنیم؟ این حرف را نزنید. اگر مخلص باشید، خدا کار را می دهد #به_دست_شما.
چرا ما می گوییم وقتی که #حجرالاسود بعد از سیل از جایش کنده شده بود و می خواستند سر جایش بگذارند، هرکس حجر را می گذاشت می افتاد تا اینکه پیغمبرمان توانست آن را سر جایش بگذارد؟ این معنایش چیست؟ معنایش اینست که هر کاری، #به_دست_هرکسی صورت نمی گیرد. برای هر کاری، #اهلی ساخته اند. طلبه اگر روح پیدا کند، این مثل این است که می تواند حجرالاسود را سر جایش بگذارد و حجر هم بایستد.
@haerishirazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️کلیپ تصویری♨️
🎥 ببینید | زیبایی شگفتانگیز قرآن (قالی ابریشمی و پشمی! )
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸اول خانُمَت!🔸
توصیه میکنم اینطور نباشد که مرد برود #استخر و خانم نرود! او #واجبتر از شما است. بسیاری را من دیدهام که خودشان [تفریح و استخر و ...] میروند اما برای خانوادهشان فکر نمیکنند!! اول مال آنها را درست کنید. چرا؟ مگر این #روایت را نداریم که وقتی چیزی می آوردید در خانه اول به خانمها و خواهرها بدهید؟
پسر داری، دختر داری، اول به دختر بده. یعنی اگر خواستی استخر بروی، اول آنها را بفرست بعد اگر خودت خواستی برو.
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸تولید خانگی و اقتصاد مقاومتی🔸
🦆 من در خانه، پرنده (مرغ و خروس و مرغابی و ...) پرورش میدهم. بستگان من میآیند مثلاً 5 تا مرغابی سر میبُرند و پولش را هم به من میدهند! این اقتصاد مقاومتی است. اینکه کسی بگوید من مدرک دارم پس دیگر کار نمیکنم، این با اقتصاد مقاومتی نمیسازد. خانمهای ما، الی ما شاء الله مدرک میگیرند و دیگر در خانه نه کار بافندگی میکنند نه ...
👕 🧦🧤 من با این وضعیت علمی و شُهرتم، عارَم نمیشود در خانهام کار کنم و چیزی تولید کنم؛ اما بسیاری از خانمها به دلیل اینکه مدرک دارند اقدام به هیچ تولید خانگی نمیکنند! در حالیکه در گذشته گلیم میبافتند، قالی میبافتند، جوراب میبافتند.
@haerishirazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️کلیپ تصویری♨️
🎥 ببینید | منزلت #اشک!
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸لزوم توجه ویژۀ شوهر به کیفیت لباس همسر🔸
یکی از مصیبتهایی که برای حضرت زینب (سلام الله علیها) میگوییم این است که: «دخلت زینب علی ابن زیاد و علیها ارذل ثیابها و هی متنکرة» یعنی بر «ابن زیاد» وارد شد در حالیکه کهنهترین لباس، بر تن ایشان بود. اینکه مرد مندرسترین لباس را بپوشد مسئلهای نیست؛ اما زن لباس کهنه بپوشد خوب نیست.
@haerishirazi
در شب و روز جمعه، #صلوات و #فاتحه ای قرائت کنیم و روح مطهرِ
حضرت امام خمینی(ره)،
آیت الله حائری شیرازی،
آیت الله مصباح یزدی،
آیت الله سید حسین یعقوبی،
شهدای انقلاب اسلامی،
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
و همهٔ مؤمنین و مؤمنات را در ثواب آن شریک نماییم.
—————————
* تصویر آیت الله حائری شیرازی در حال خدمترسانی به زوار حضرت معصومه (سلام الله علیها) در کفشداری حرم.
@haerishirazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️کلیپ تصویری♨️
🎥 ببینید | خانهسازی در بستر رودخانه!
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸راهش را نزنید!🔸
من به عزیزان عرض میکنم بچهتان وقتی میخواهد طلبه شود #راهش_را_نزنید. به مادرها توصیه میکنم این راه را حفظ کنید.
———————
♨️ #ثبتنام_حوزههای_علمیه آغاز شده و رو به #اتمام است. لینک ثبت نام جهت پذیرش حوزههای علمیه 👈 https://hawzahnews.com/xcPz9
#وارث_انبیا
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸حرفها را از دو طرف، لبهگذاری کنید | درآمد سالانۀ حضرت علی (ع) چقدر بود؟🔸
من در یک جلسهای برای ائمۀ جمعۀ استان بوشهر صحبت میکردم. عرض کردم وقتی برای مردم صحبت میکنید در حرفهایتان دو طرف را لبهگذاری کنید. این طرفش را بگویید، آن طرفش را هم بگویید.
اگر میگویید علی (علیه السلام) لباسش دو سه درهمی بود، و غذایش هم همین نان خالی بود، راست است؛ اما آن طرفش را هم بگویید که ایشان گفت که من امروز اگر فقط زکات اموالم را به همۀ بنیهاشم بدهم، همهشان غنی میشوند! زکات مالش چهل هزار دینار بود! یعنی چهل تا بیست و پنج میلیون تومان که حداقل مبلغ هست که برای دیه گذاشتهاند. دیۀ یک انسان، هزار دینار است. یعنی زکات حضرت میشود یک میلیارد! (*). زکات هم، یک بیستمِ مال است! یعنی درآمدش هم آنطور بوده است!! اما [ایشان این پول کلان را] در خانه نبرده. اسلام این است.
حالا علی (علیه السلام) که صد هزار نخل میکاشت، اگر آن زمان، ادارۀ منابع طبیعی وجود داشت، به ایشان اجازه میداد؟ نمیگفت تخریب منابع طبیعی است؟!!!
------------------
* دیۀ سال 1402 بر مبنای محاسبۀ حداقلی، 900 میلیون تومان تعیین شده است. لذا طبق این نرخ دیه، زکات حضرت حدود 40 میلیارد تومان خواهد شد و درآمد سالانۀ ایشان نیز حدود 800 میلیارد تومان بوده است. البته بر اساس محاسبۀ نرخ گوسفند و فرضِ برابری آن با یک دینار، معادل امروزی زکات حضرت، حدود 200 میلیارد تومان و درآمد سالانۀ ایشان، رقمی در حدود 4 هزار میلیارد تومان بوده است! (ادمین)
@haerishirazi