هدایت شده از امید صادق
🔆 انقلاب اسلامی میتواند در "صنعت" در جهان حرفِ اول را بزند.
✅ استاد سید منیرالدین حسینیِ الهاشمی:
🌀 «باورِ اینکه آلمانها قوم برترند، صنعت آنها را آنقدر بالا برد که نصف دنیا را گرفتند!
اگر شما هم "آن تلاشی که در جبهه شهید میداد" را نظاممند کنید تا برای صنعت هم ایثار کند، در صنعت هم حرف اول را خواهید زد!
من آرمانگراییِ اسلامی را در همه ابعاد قطعاً بسیار شدیدتر از آرمانگرایی آلمان میدانم. در مقنّن کردنِ نظامِ فلسفی حتماً قویتر میدانم. در فلسفه حرکت، حرف اسلام بیشک بالاتر از حرف هگل است. نظام مناسکِ پرورشی اسلام هم از مناسک پرورشی آلمان قطعاً قویتر است. در ارتباط با حقایق عالم هم حرف و فعل آنها به عُجْبِ ملی، یعنی به شیطان و انانیتِ نفس، بازمیگردد. انانیت انسان، قدرتش کمتر از حقایقی است که به دستِ ائمه طاهرین (علیهمالسلام) است.
اگر شدتِ اینها پشتسرِ تولید، نظاممند شود، تولید ناخالص ملی قطعاً تولید ناخالص رشدآور میشود.»
🌀 «همانگونه که غیرتِ آلمانی توانست اختراع بزرگ تحویل دهد، متقابلاً ما انگیزش اسلامی و انقلابی را برای اختراع مادی، اساس قرار میدهیم. [در این صورت] حتماً در ارتباطات و کلیه وسایل، از آنها پیشرفتهتر خواهیم شد.
شما باید کارآمدیِ برتر تحویل دهید. اگر کارآمدیِ برتر را تحویل دادید دیگر اسمش را هواپیما بگذارید یا چیز دیگر فرقی ندارد. باید سرعتِ حمل و نقل شما از آنها بالاتر باشد.» (۱۳۷۸)
هدایت شده از توییتر مدیا
🔴فقط همین جمله برای تقدیر از این تیم کافی است
🕊 @media_Twitter | توییتر مدیا
هدایت شده از اساتید انقلابی و نخبگان علمی
6.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⬅️ سید حسن نصرالله : همین که رهبری بگوید " نظر من این است" کار تمام است ، و نیازی به دستور نیست !
ما اگر احتمال بدهیم نظر رهبری فلان موضوع است، همان را انجام می دهیم
👈 آیت الله مصباح در جواب فرمودند، این همان ولایتمداری حقیقی است!
⁉️ آیا ما هم واقعا اینگونه هستیم یا هر وقت نظرمان با رهبری فرق داشت دنبال توجیه نظر خودمان هستیم ⁉️
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی
@asatid_enghelabi ایتا و سروش
هدایت شده از دکتر سعید جلیلی
14.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ در نشست مجازی ایرانیان خارج از کشور با دکتر جلیلی چه کسانی صحبت کردند؟
🔹در این نشست افراد زیر سخنان خود را ارائه دادند:
➖احمد جادری، دانشجوی دکتری سنتژوزف، رشته مهندسی کامپیوتر و مؤسس مؤسسه «انوار بیننا»
➖پارسا باقرزاده، پستداک دانشگاه مکیل در رشته کاربرد هوش مصنوعی در سرطان
➖هلیا دوطاقی، استاد دانشگاه ییل
➖سارا لاریجانی، دانشجوی دکتری جغرافیای انسانی دانشگاه تریگر آلمان
➖طاها زینلی، دکتری اقتصاد سیاسی دانشگاه کاسل آلمان
➖آزاده صفرچی، فوقدکتری میکروبیولوژی از سیدنی
➖لیلی کلهر، کارشناس ارشد مدیریت خدمات
➖سید حسینی، فعال رسانهای ایرانی در آمریکا
➖عسل اخوان، کارشناسی ارشد انسانشناسیِ رسانه از آلمان و فعال حوزه فلسطین
➖محسن فیروزی، دکتری علوم شناخت سیستمی از دانشگاه مونیخ آلمان
➖معصومه اسدی، فوقدکترای استاد آزمایشگاههای بایولوژی کالج نُوای آمریکا
➖رضا مُشرِف، وکیل ایرانی از برلین آلمان
✅ پایگاه اطلاعرسانی دکتر سعید جلیلی
@saeedjalily
هدایت شده از کانال حسین دارابی
از چندین استاد شنیدم که زنها خیلی استعدادشون تو رشد در معنویات بیشتر از مردهاست. تو قضیه کربلا خیلی این نمود داره. برخی از زنها تاثیر زیادی در یاری رساندن شوهراشون به امام حسین، داشتن. چندتاشو مثال بزنم
1⃣ اموهب همسر عبداللهبنعمیرکلبی دائم باهمسرش درباره یاری امام صحبت میکرد ولی عبدالله بدلایلی جنگ رو به صلاح مسلمین نمیدونست تا اینکه سرانجام عبدالله به یاری امام آمد و شهید شد، و اموهب بالای سر همسرش رفت و شهادتش را تبریک گفت، که درهمان لحظه شمر دستور داد و همسرعبدالله رو شهید کردند که تنها زن شهید کربلا شد.
2⃣ نامه امام به زهیربنقین رسید، و زهیر از یاری امام اکراه داشت که همسرش به او گفت:《سبحان الله! فرزند رسول خدا از تو دعوت ميكند كه به يارياش بشتابي، اما تو در قبول دعوت او ترديد به دل راه ميدهي! چه طور ميشود كه سخنش را بشنوي و هرچه زودتر خود را به او برساني》، بعد از آن زهیر برای یاری امام مصمم شد.
🔻 مثال سوم رو حاج آقامجتبیتهرانی خیلی زیبا در روضه حبیب بیان کردند:
نامه امام به حبیببنمظاهر رسید که گفته بود اگر میخواهی مارا یاری کن سریع بیا، همسرش پرسید میروی یا نه؟ حبیب گفت نه، من نمیتوانم بروم! من پیر شدهام و کر و فری ندارم؛ چه طور با او راه بیفتم؟ میدانی اگر من بروم آن وقت عبیدالله خانه مرا خراب می کند و تو را به اسارت میگیرد و میبرد.
همسرش گفت تو برو، بگذار خانه را خراب کند، بگذار مرا به اسارت بگیرد. حبیب باز هم گفت نه، من نمی روم. اینجا بود که همسرش بلند شد، روسری خودش را انداخت روی سر حبیب و به حبیب گفت نمیروی؟! پس مثل خانمها در خانه بنشین! بعد گفت خدایا، کاش من مَرد بودم و می توانستم بروم کربلا تا حسین را یاری کنم! حبیب گفت نه، این حرف هایی که زدم، برای این بود که میخواستم ببینم تو چه می گویی. من آن چنان هجرتی کنم که تا قیامِ قیامت نامم در تاریخ ثبت شود.
خلاصه خانمها باید خیلی قدر خودشونو بدونن....
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
هدایت شده از آقای تحلیلگر 🇮🇷✌️
#توییت آقای تحلیلگر
✍️ این تصویری از غزه است
عکس نیاز به شرح بیشتر ندارد
🔗 دریافت توییت
@mrtahlilgar1
هدایت شده از آقای تحلیلگر 🇮🇷✌️
9.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 سردار بی سپاه ، ما دوست داریم ما را با تو بشناسند
و چه زیباست اهتزاز پرچم تو در انتهای افق
فیلمی از رزمندگان مقاومت لبنان
قهرمان هایی که این روزها لرزه بر تن پر مدعا ترین ارتش دنیا انداخته و بیزور بودنش را اثبات کرده اند
درود خدا بر فرزندان مقاومت
پرچم بالاست 🇮🇷✌️
@mrtahlilgar
📸 آیتالله میرباقری: مؤمن باید اول صبح که بر میخیزد همّت و فکرش این باشد که کجای اردوگاه ولی خدا خالی است، خودش را در آنجا حاضر کند.
🔹 اگر این آمادگی و حالت انتظار وجود داشت انسان به نصرت ولی خدا موفق میشود، همینکه حضرت پرچم برداشت چنین شخصی آماده است؛ چون همه کارهایش را انجام داده است؛ نه اینکه وقتی جنگ شروع شد تازه به فکر نماز و روزههای قضا و به فکر قرضهایش باشد!
🔹حالا که سیدالشّهدا علیهالسلام به میدان آمده، وقت نماز قضا خواندن نیست؛ اینها را باید قبلاً میخواندی.
🕊 @media_Twitter | توییتر مدیا
📸 آیتالله میرباقری: مؤمن باید اول صبح که بر میخیزد همّت و فکرش این باشد که کجای اردوگاه ولی خدا خالی است، خودش را در آنجا حاضر کند.
🔹 اگر این آمادگی و حالت انتظار وجود داشت انسان به نصرت ولی خدا موفق میشود، همینکه حضرت پرچم برداشت چنین شخصی آماده است؛ چون همه کارهایش را انجام داده است؛ نه اینکه وقتی جنگ شروع شد تازه به فکر نماز و روزههای قضا و به فکر قرضهایش باشد!
🔹حالا که سیدالشّهدا علیهالسلام به میدان آمده، وقت نماز قضا خواندن نیست؛ اینها را باید قبلاً میخواندی.
🕊 @media_Twitter | توییتر مدیا
هدایت شده از اساتید انقلابی و نخبگان علمی
🔴روایت کمتر دیدهشده از شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده عملیات مرصاد از روز عملیات/ بهمناسبت پنجم مرداد؛ سالروز عملیات مرصاد
♦️منافقین میخواستند به طرف کرمانشاه بیایند اما مردم از اسلامآباد تا کرمانشاه با هر وسیلهای که داشتند -از تراکتور و ماشین- آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند. اولین کسی که جلوی اینها را گرفت، خود مردم بودند.
♦️ساعت ۵ صبح رفتیم. همهی خلبانها در پناهگاه آماده بودند. توجیهشان کردم که اوضاع در چه مرحلهای هست. دو تا هلیکوپتر کبری و یک هلیکوپتر ۲۱۴ آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلیکوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم. گفتم: همینجور سرپائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همینطور از روی جاده میرفتیم، نگاه میکردیم، مردم سرگردان را میدیدیم. ۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنهی «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشتهاند «گردنهی مرصاد».
♦️یکدفعه نگاه کردم، مقابل آنور خاکریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همینجور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار میآورند تا از این خاکریز رد بشوند. به خلبانها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را میزنند. به اینها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود ۳ تا ۴ کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. میتوانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم: اینها را میبینید؟ اینها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبانهای دو تا کبریها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دویشان برگشتند. من یکدفعه دادوبیدادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم اینها هم خودیاند. چیچی بزنیم اینها رو؟!
♦️خوب اینها ایرانی بودند، دیگر مشخص بود که ظاهراً مثل خودیها بودند و من هرچه سعی داشتم به آنها بفهمانم که بابا! اینها منافقند. گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشستهایم و ما هم پیاده شدیم و من هم بهخاطر اینکه درجههایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلیکوپتر. عصبانی بودم، ناراحت که چهجوری به اینها بفهمانم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجهام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه. گفت: به خدا من میترسم؛ من اگر بزنم، اینها خودیاند، ما را میبرند دادگاه انقلاب.
♦️حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل اینکه متوجه بودند که ما داریم بحث میکنیم راجع به اینکه میخواهیم بزنیم آنها را، منافقین سر لولهی توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. اینها مثل اینکه وارد هم نبودند، زدند. گلوله، ۵۰ متری ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که اینها خودی نیستند. گفتم: دیدی خودیها را؟ اینها بچهی کرمانشاه بودند، با لهجهی کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الان حسابش را میرسیم. سوار هلیکوپتر شدند و رفتند.
♦️اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهماتشان، خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلولهها که داخل بود، مثل آتشفشان میرفت بالا. بعد هم اینها را هرچه میزدند، از این طرف، جایشان سبز میشدند، باز میآمدند.
بعد از ۲۴ ساعت با لطف خداوند، اینان چه عذابی دیدند.
♦️بعضی از آنها فراری میشدند توی این شیارهای ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار میکشیدیم، نمیآمدند. میرفتیم دنبال آنها، میدیدیم مردهاند. اینها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توی اینها، دخترها مثلاً فرماندهی میکردند. از بیسیمها شنیده میشد: زری، زری! من بهگوشم. التماس، درخواست، چه بکنند؟ اوضاع برای آنها خراب بود.
♦️بههرحال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیهی شریفه، عمل کرد که خداوند در آیهی شریفه میفرماید: «با اینها بجنگید، من اینها را به دست شما عذاب میکنم و دلهای مؤمن را شفا میدهم و به شما پیروزی میدهم.» و نقطهی آخر جنگ با پیروزی تمام شد که کثیفترین و خبیثترین دشمنان ما (منافقین) در اینجا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.»
📚رمز عبور، ۱، صفحهی ۱۱۳
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی
@asatid_enghelabi ایتا و سروش