eitaa logo
راهنمای حفظ آسان قرآن کریم
989 دنبال‌کننده
830 عکس
465 ویدیو
40 فایل
در این کانل با استادان مجرب کشوری و بین‌المللی با شما همراهیم تا حفظ کل قرآن کریم #حفظ_آسان_قرآن_کریم #مؤسسه‌_معهد_القرآن_الکریم
مشاهده در ایتا
دانلود
اسماء و اوصاف خدای متعال ب) مهمترین_اوصاف_ذات ۲. وَلَقَد خَلَقنَا ٱلإِنسَٰنَ وَنَعلَمُ مَا تُوَسوِسُ بِهِۦ نَفسُهُۥۖ وَنَحنُ أَقرَبُ إِلَيه مِن حَبلِ ٱلوَرِيدِ همانا انسان را آفريديم و همواره آنچه را كه باطنش [نسبت به معاد و ديگر حقايق] به او وسوسه مى كند، مى دانيم، و ما به او از رگ گردن نزديك تريم إِذ يَتَلَقَّى ٱلمُتَلَقِّيَانِ عَنِ ٱليَمِينِ وَعَنِ ٱلشِّمَالِ قَعِيد [ياد كن] دو فرشته اى را كه همواره از ناحيه خير و از ناحيه شر، ملازم انسان هستند و همۀ اعمالش را دريافت كرده و ضبط مى كنند. مَّا يَلفِظُ مِن قَولٍ إِلَّا لَدَيه رَقِيبٌ عَتِيد هيچ سخنى را به زبان نمى گويد جز اينكه نزد آن [براى نوشتن و حفظش] نگهبانى آماده است؛ تفسير: در ادامه ببینید. @aqquran
ادامه تفسير: كمترين سخنان شما را هم مى‌نويسند! در اين آيات بخش ديگرى از مسائل مربوط به معاد مطرح مى‌شود و آن مساله ثبت و ضبط اعمال انسانها براى روز حساب است. نخست از علم بى پايان خدا و احاطه علمى او به انسانها سخن گفته، مى‌فرمايد: "ما انسان را آفريديم و وسوسه‌هاى نفس او را مى‌دانيم"( وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ‌ وَ نَعْلَمُ مٰا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ‌ )." توسوس "از ماده" وسوسه "به گفته راغب در مفردات به معنى افكار نامطلوبى است كه از دل انسان مى‌گذرد، و اصل آن از كلمه" وسواس "گرفته شده كه به معنى صداى زينت آلات و همچنين پيام و صداى مخفى است. منظور در اينجا اين است كه وقتى خداوند از خطورات قلبى آنها و وسوسه‌هاى زودگذرى كه از فكر آنها مى‌گذرد آگاه است مسلما از تمام عقائد و اعمال و گفتار آنها با خبر مى‌باشد، و حساب همه را براى روز حساب نگه مى‌دارد. جمله" و لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ‌ " ممكن است اشاره به اين نكته باشد كه خالق بشر محال است از جزئيات وجود او بيخبر بماند، آنهم خلقتى كه دائم و مستمر است، زيرا لحظه به لحظه فيض وجود از ناحيه خداوند به ممكنات مى‌رسد كه اگر يك دم رابطه ما با او قطع شود همه نابود مى‌شويم، همانگونه كه نور آفتاب لحظه به لحظه از اين منبع فيض بخش يعنى كره خورشيد جدا مى‌شود و در فضا پخش مى‌گردد (بلكه چنان كه خواهيم گفت ارتباط ما با ذات مقدس او از اينهم بالاتر است). آرى او خالق است، و خلقتش دائم و مستمر، و ما در جميع حالات وابسته به وجود او هستيم، با اين حال چگونه ممكن است او از ظاهر و باطن ما بيخبر باشد؟! و در ذيل آيه براى روشنتر ساختن مطلب مى‌افزايد: "و ما به او از رگ قلبش نيز نزديكتريم" ( وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ اَلْوَرِيدِ ). چه تعبير جالب و تكان دهنده‌اى، حيات جسمانى ما وابسته به رگى است كه خون را به طور مرتب از يك سو وارد قلب و از يك سو خارج كرده به تمام اعضا مى‌رساند كه اگر يك لحظه در عمل آن وقفه رخ دهد فورا مرگ به سراغ انسان مى‌آيد. خداوند از رگ قلب ما نيز به ما نزديكتر است. با اين احاطه علمى خداوند، و بودن ما در قبضه قدرت او، تكليف ما روشن است، نه افعال و گفتار ما از او پنهان است، و نه انديشه‌ها و نيات، و حتى وسوسه‌هايى كه از قلب ما مى‌گذرد. توجه به اين واقعيت انسان را بيدار مى‌كند، و به مسئوليت سنگين و پرونده دقيق او در دادگاه عدل الهى آشنا مى‌سازد، و از انسان بيخبر و بى تفاوت، موجودى هوشيار و سر به راه و متعهد و با تقوا به وجود مى‌آورد. در حديثى آمده است كه روزى" ابو حنيفه "خدمت امام صادق ع عرض كرد من فرزندت" موسى "را ديدم كه نماز مى‌خواند، و مردم از جلوى او عبور مى‌كردند و آنها را نهى نمى‌كرد، در حالى كه اينكار مطلوب نيست! امام صادق ع فرمود فرزندم موسى را صدا زنيد، حضرت را صدا كردند، امام صادق ع سخن ابو حنيفه را براى فرزندش موسى ابن جعفر ع تكرار فرمود، در جواب عرض كرد اى پدر! ان الذى كنت اصلى له كان اقرب الى منهم، يقول اللّٰه عز و جل وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ اَلْوَرِيدِ !: " كسى كه من براى او نماز مى‌خواندم از آنها به من نزديكتر بود، چنان كه خداوند متعال مى‌فرمايد: ما به انسان از رگ قلب او نزديكتريم. امام صادق ع او را در آغوش گرفت، و فرمود: بابى انت و امى يا مستودع الاسرار: " پدر و مادرم به فدايت باد، اى كسى كه اسرار الهى در قلبت به وديعت نهاده شده". در آيه بعد مى‌افزايد:" به خاطر بياوريد هنگامى را كه دو فرشته سمت راست و چپ انسان كه مراقب و ملازم او هستند اعمال او را گرفته و ضبط مى‌كنند( إِذْ يَتَلَقَّى اَلْمُتَلَقِّيٰانِ عَنِ اَلْيَمِينِ وَ عَنِ اَلشِّمٰالِ قَعِيدٌ). يعنى علاوه بر احاطه علمى خداوند به ظاهر و باطن انسان، دو فرشته نيز مامور حفظ و نگاهدارى حساب اعمال اويند كه از طرف راست و چپ از او مراقبت مى‌كنند، پيوسته با او هستند و لحظه‌اى جدا نمى‌شوند، تا از اين طريق اتمام حجت بيشترى شود، و تاكيدى باشد بر مساله نگاهدارى حساب اعمال. " آخرين آيه مورد بحث باز روى مساله فرشتگان ثبت اعمال تكيه كرده، مى‌گويد: "هيچ سخنى را انسان تلفظ نمى‌كند مگر اينكه نزد آن فرشته‌اى مراقب و آماده براى انجام ماموريت است"(مٰا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاّٰ لَدَيْهِ رَقِيبٌ‌ عَتِيدٌ ). در آيه گذشته سخن از ثبت تمامى اعمال آدمى بود، و در اين آيه روى خصوص الفاظ و سخنان او تكيه مى‌كند، و اين به خاطر اهميت فوق العاده و نقش مؤثرى است كه گفتار در زندگى انسانها دارد، تا آنجا كه گاهى يك جمله مسير اجتماعى را به سوى خير يا شر تغيير مى‌دهد. و هم به خاطر اينكه بسيارى از مردم سخنان خود را جزء اعمال خويش نمى‌دانند، و خود را در سخن گفتن آزاد مى‌بينند، در حالى كه مؤثرترين و خطرناكترين اعمال آدمى همان سخنان او است.
اسماء و اوصاف خدای متعال ب) مهم‌ترین_اوصاف_ذات ۲. هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامࣲ ثُمَّ ٱستَوَىٰ عَلَى ٱلعَرشِۖ يَعلَمُ مَا يَلِجُ فِي ٱلأَرۡضِ وَمَا يَخرُجُ مِنهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ وَمَا يَعرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُم أَينَ مَا كُنتُم وَٱللَّهُ بِمَا تَعمَلُونَ بَصِير اوست كه آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد، سپس بر تخت فرمانروايى و تدبير امور آفرينش چيره و مسلط شد آنچه در زمين فرو مى رود و آنچه از آن بيرون مى آيد و آنچه از آسمان نازل مى شود، و آنچه را در آن بالا مى رود مى داند و او با شماست هرجا كه باشيد، و خدا به آنچه انجام مى دهيد، بيناست. تفسير: در ادامه ببینید. @aqquran لینک مستقیم https://eitaa.com/aqquran/788
مى‌فرمايد: "او با شماست هر جا كه باشيد" ( وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مٰا كُنْتُمْ‌ ). "و چون چنين است او به آنچه انجام مى‌دهيد بصير و بينا است" ( وَ اَللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ). چگونه او با ما نباشد در حالى كه ما نه تنها در وجود كه در بقاء خود لحظه به لحظه به او متكى هستيم و از وى مدد مى‌گيريم، او روح عالم هستى است، او جان جهان است، بلكه او برتر از اين و آن است! از زمانى كه به صورت ذره خاكى در گوشه‌اى افتاده بوديم، و از آن لحظه‌اى كه به صورت جنين در شكم مادر قرار داشتيم او با ما بود، و در تمام عمر، و در عالم و برزخ نيز همه جا با ما است، آيا با اين حال ممكن است از ما بيخبر باشد؟! راستى اين احساس كه او همه جا با ما است از يك سو به انسان عظمت و شكوه مى‌بخشد و از سوى ديگر اطمينان و اعتماد به نفس مى‌دهد و شجاعت و شهامت در او مى‌آفريند، و از سوى سوم احساس مسئوليت شديد مى‌بخشد، چرا كه او همه جا حاضر و ناظر و مراقب است، و اين بزرگترين درس تربيت است، آرى اين اعتقاد ريشه اصلى تقوى و پاكى و درستكارى انسان است و هم رمز عظمت و بزرگى او. اين يك واقعيت است كه او هميشه و همه جا با ما است، نه يك كنايه و مجاز، حقيقتى كه از يك سو دلپذير و دل‌انگيز و روحپرور است، و از سوى ديگر رعب‌انگيز و مسئوليت آفرين! لذا در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام ص نقل شده است كه فرمود: ان من افضل ايمان المرء ان يعلم ان اللّٰه تعالى معه حيث كان: " برترين مرحله ايمان انسان اين است كه بداند هر جا باشد خدا با او است" . در حديث ديگرى مى‌خوانيم كه موسى عرض كرد: اين اجدك يا رب‌؟. " كجا تو را بيابم اى پروردگار"؟! قال: يا موسى اذا قصدت الى فقد وصلت الى!:" خطاب آمد كه اى موسى هر زمان اراده من كنى به من رسيده‌اى"! . اصولا اين "معيت" (همراه بودن خدا با بندگان) به قدرى ظريف و دقيق است كه هر انسان متفكر و مؤمنى به مقدار انديشه و ايمانش آن را درك مى‌كند و از عمق آن با خبر مى‌گردد. @aqquran
اسماء و اوصاف خدای متعال ب) مهم‌ترین_اوصاف_ذات ۲. أَلَم يَعلَم بِأَنَّ ٱللَّهَ يَرَىٰ (١٤) مگر ندانسته كه قطعاً خدا [همۀ كارهايش را] مى بيند؟ تفسير: " آيا او نمى‌داند كه خداوند همه اعمال او را مى‌بيند" و همه را براى حساب و جزا ثبت و ضبط مى‌كند؟! ( أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اَللّٰهَ يَرىٰ‌ ). تعبير به قضيه شرطيه در آيات فوق اشاره به اين است كه اين [کافر] طغيانگر مغرور لا اقل اين احتمال را بايد بدهد كه پيامبر اسلام ص بر طريق هدايت است، و دعوتش دعوت به سوى تقوى است، همين احتمال براى اينكه جلو طغيان او را بگيرد كافى است. بنا بر اين مفهوم اين آيات ترديد در هدايت و دعوت پيامبر ص به سوى تقوى نمى‌باشد، بلكه اشاره به نكته ظريف بالاست. ... نكته: عالم هستى محضر خدا است توجه به اين واقعيت كه هر كارى را انسان انجام مى‌دهد در پيشگاه خدا است، و اصولا "تمام عالم هستى محضر خدا است" ،و چيزى از اعمال و حتى نيات آدمى از او پنهان نيست، مى‌تواند روى برنامه زندگى انسان اثر زياد بگذارد، و او را از خلافكاريها باز دارد، مشروط بر اينكه ايمان به اين مطلب واقعا در دل او جاى گيرد و به صورت يك باور قطعى در آيد. در حديثى مى‌خوانيم: اعبد اللّٰه كانك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك: "خدا را آن چنان عبادت كن كه گويى او را مى‌بينى و اگر تو او را نمى‌بينى او تو را به خوبى مى‌بيند". نقل مى‌كنند بيدار دلى بعد از گناهى توبه كرده بود، و پيوسته مى‌گريست، گفتند: چرا اينقدر گريه مى‌كنى‌؟ مگر نمى‌دانى خداوند متعال غفور است‌؟ گفت: آرى، ممكن است او عفو كند، ولى اين خجلت و شرمسارى كه او مرا ديده چگونه از خود دور سازم‌؟! گيرم كه تو از سر گنه درگذرى زان شرم كه ديدى كه چه كردم چكنم‌؟! @aqquran لینک مستقیم مطلب https://eitaa.com/aqquran/810 ‌╭━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╮ https://eitaa.com/hafezun ╰━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╯
اسماء و اوصاف خدای متعال ج) مهم‌ترین_اوصاف_فعل ۱. وَٱكتُب لَنَا فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلأٓخِرَةِ إِنَّا هُدنَآ إِلَيكَۚ قَالَ عَذَابِيٓ أُصِيبُ بِهِۦ مَنۡ أَشَآءُۖ وَرَحمَتِي وَسِعَت كُلَّ شَيءٖۚ فَسَأَكتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلَّذِينَ هُم بِـَٔايَٰتِنَا يُؤمِنُونَ (١٥٦) و براى ما در اين دنيا و آخرت، نيكى مقرّر كن كه ما به سوى تو بازگشته ايم خدا فرمود: عذابم را به هر كس بخواهم مى رسانم و رحمتم همه چيز را فرا گرفته است، پس به زودى آن را براى كسانى كه [از شرك، كفر، بت پرستى و ارتداد] مى پرهيزند و زكات مى پردازند و به آياتم ايمان مى آورند، مقرّر و لازم مى دارم. ... سرانجام خداوند دعاى موسى ع را به اجابت مى‌رساند و توبه او را مى‌پذيرد، ولى نه بدون قيد و شرط، بلكه با شرائطى كه در ذيل آيه آمده است، ... براى اينكه كسانى خيال نكنند، پذيرش توبه و يا وسعت رحمت پروردگار و عموميت آن، بى‌قيد و شرط و بدون حساب و كتاب است، در پايان آيه اضافه مى‌كند "من بزودى رحمتم را براى كسانى كه سه كار را انجام مى دهند مى‌نويسم، آنها كه تقوا پيشه مى‌كنند، و آنها كه زكات مى‌پردازند، و آنها كه به آيات ما ايمان مى‌آورند" (فَسَأَكْتُبُهٰا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ اَلزَّكٰاةَ‌ وَ اَلَّذِينَ هُمْ بِآيٰاتِنٰا يُؤْمِنُونَ‌) "تقوا" اشاره به پرهيز از هر گونه گناه و آلودگى است. و زكات به معنى وسيع كلمه و طبق حديث معروف لكل شىء زكاة :" براى همه نعمتها و مواهب الهى، زكاتى هست "تمام اعمال نيك را شامل مى‌شود. و جمله و الذين هم بآياتنا يؤمنون، ايمان به مقدسات را فرا مى‌گيرد. و به اين ترتيب آيه مشتمل بر يك برنامه كامل و جامع است. ... @aqquran ‌╭━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╮ https://eitaa.com/hafezun ╰━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╯
اسماء و اوصاف خدای متعال ج) مهم‌ترین_اوصاف_فعل ۲. وَمَا مِن دَآبَّة فِي ٱلأَرضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزقُهَا وَيَعلَمُ مُستَقَرَّهَا وَمُستَودَعَهَا كُلࣱّ فِي كِتَٰب مُّبِين و هيچ جنبده‌اى در زمين نيست مگر اينكه روزىِ او بر خداست، و [او] قرارگاه واقعى و جايگاه موقت آنان را مى داند؛ همه در كتابى روشن ثبت است. @aqquran
اسماء و اوصاف خدای متعال ج) مهم‌ترین_اوصاف_فعل ۳. بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم هَل أَتَىٰ عَلَى ٱلإِنسَٰنِ حِين مِّنَ ٱلدَّهرِ لَم يَكُن شَيـࣰٔا مَّذكُورًا آيا بر انسان زمانى از روزگار گذشت كه چيزى در خور ذكر نبود؟ إِنَّا خَلَقنَا ٱلإِنسَٰنَ مِن نُّطفَةٍ أَمشَاجࣲ نَّبتَلِيهِ فَجَعَلنَٰهُ سَمِيعَۢا بَصِيرًا ما انسان را از نطفۀ آميخته و مختلطى [از مواد و عناصر] آفريديم و او را از حالتى به حالتى و شكلى به شكلى [از نطفه به علقه، از علقه به مضغه، از مضغه به استخوان تا طفلى كامل] درآورديم، پس او را شنوا و بينا قرار داديم. إِنَّا هَدَينَٰهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرا وَإِمَّا كَفُورًا ما راه را به او نشان داديم يا سپاس گزار خواهد بود يا ناسپاس. سوره انسان آیات ۱ تا ۳ تفسیر در پیام بعد👇 @aqquran
معرفت و شناخت خداوند ۱. بی مانند بودن خداوند سوره شوری آيه ۱۱ ... لَيسَ كَمِثلِهِۦ شَيءٞ... ... هيچ چيزى مانند او نيست... توصيف سومى كه در اين آيه ذكر شده مى‌فرمايد: "هيچ چيزى همانند او نيست" ( لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‌ءٌ‌ ). اين جمله در حقيقت پايه اصلى شناخت تمام صفات خدا است كه بدون توجه به آن به هيچيك از اوصاف پروردگار نمى‌توان پى برد، زيرا خطرناكترين پرتگاهى كه بر سر راه پويندگان طريق "معرفة اللّٰه" قرار دارد همان پرتگاه . تشبيه "است كه خدا را در وصفى از اوصاف شبيه مخلوقاتش بدانند، اين امر سبب مى‌شود كه به" دره شرك "سقوط كنند. به تعبير ديگر او وجودى است بى‌پايان و نامحدود از هر نظر و هر چه غير او است محدود و متناهى است از هر نظر، از نظر عمر، قدرت، علم، حيات، اراده، فعل، و خلاصه همه چيز، و اين همان خط" تنزيه "و پاك شمردن خداوند از نقائص ممكنات است. به همين دليل بسيارى از مفاهيمى كه در مورد غير خداوند ثابت است در مورد ذات پاك او اصلا معنى ندارد، فى المثل بعضى از كارها براى ما" آسان" است و بعضى" سخت "،بعضى از اشياء از ما" دور "است و بعضى" نزديك "بعضى از حوادث در" گذشته "واقع شده و بعضى در" حال "يا" آينده "واقع مى‌شود، همچنين بعضى" كوچك "است و بعضى" بزرگ "چرا كه وجود ما محدود است و با مقايسه موجودات ديگر با آن اين مفاهيم پيدا مى‌شود، اما براى وجودى كه از هر نظر بى‌نهايت است و ازل و ابد را همه در بر گرفته، اين معانى تصور نمى‌شود، دور و نزديكى در باره او نيست، همه نزديكند، مشكل و آسانى وجود ندارد، همه آسان است، آينده و گذشته‌اى نيست، همه براى او" حال "است، و قابل توجه اينكه درك اين معانى نياز به دقت و خالى كردن ذهن از آنچه به آن خو گرفته است مى‌باشد. به همين دليل مى‌گوئيم: شناخت اصل وجود خدا آسان است، اما شناخت صفات او مشكل! امير مؤمنان على ع در نهج البلاغه مى‌فرمايد: و ما الجليل و اللطيف و الثقيل و الخفيف و القوى و الضعيف فى خلقه الا سواء " موجودات بزرگ و كوچك، سنگين و سبك، قوى و ضعيف، همه در خلقتش يكسانند، و در برابر قدرت او بى‌تفاوت" ...(تفسیر نمونه) @aqquran https://eitaa.com/aqquran/1059
معرفت و شناخت خداوند ۱. بی مانند بودن خداوند سوره شوری آيه ۱۱ ... لَيسَ كَمِثلِهِۦ شَيءٞ... ... هيچ چيزى مانند او نيست... توصيف سومى كه در اين آيه ذكر شده مى‌فرمايد: "هيچ چيزى همانند او نيست" ( لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‌ءٌ‌ ). اين جمله در حقيقت پايه اصلى شناخت تمام صفات خدا است كه بدون توجه به آن به هيچيك از اوصاف پروردگار نمى‌توان پى برد، زيرا خطرناكترين پرتگاهى كه بر سر راه پويندگان طريق "معرفة اللّٰه" قرار دارد همان پرتگاه . تشبيه "است كه خدا را در وصفى از اوصاف شبيه مخلوقاتش بدانند، اين امر سبب مى‌شود كه به" دره شرك "سقوط كنند. به تعبير ديگر او وجودى است بى‌پايان و نامحدود از هر نظر و هر چه غير او است محدود و متناهى است از هر نظر، از نظر عمر، قدرت، علم، حيات، اراده، فعل، و خلاصه همه چيز، و اين همان خط" تنزيه "و پاك شمردن خداوند از نقائص ممكنات است. به همين دليل بسيارى از مفاهيمى كه در مورد غير خداوند ثابت است در مورد ذات پاك او اصلا معنى ندارد، فى المثل بعضى از كارها براى ما" آسان" است و بعضى" سخت "،بعضى از اشياء از ما" دور "است و بعضى" نزديك "بعضى از حوادث در" گذشته "واقع شده و بعضى در" حال "يا" آينده "واقع مى‌شود، همچنين بعضى" كوچك "است و بعضى" بزرگ "چرا كه وجود ما محدود است و با مقايسه موجودات ديگر با آن اين مفاهيم پيدا مى‌شود، اما براى وجودى كه از هر نظر بى‌نهايت است و ازل و ابد را همه در بر گرفته، اين معانى تصور نمى‌شود، دور و نزديكى در باره او نيست، همه نزديكند، مشكل و آسانى وجود ندارد، همه آسان است، آينده و گذشته‌اى نيست، همه براى او" حال "است، و قابل توجه اينكه درك اين معانى نياز به دقت و خالى كردن ذهن از آنچه به آن خو گرفته است مى‌باشد. به همين دليل مى‌گوئيم: شناخت اصل وجود خدا آسان است، اما شناخت صفات او مشكل! امير مؤمنان على ع در نهج البلاغه مى‌فرمايد: و ما الجليل و اللطيف و الثقيل و الخفيف و القوى و الضعيف فى خلقه الا سواء " موجودات بزرگ و كوچك، سنگين و سبك، قوى و ضعيف، همه در خلقتش يكسانند، و در برابر قدرت او بى‌تفاوت" ...(تفسیر نمونه) @aqquran https://eitaa.com/aqquran/1059
معرفت و شناخت خداوند ۲. نفی رؤیت پروردگار سوره انعام آيه ۱۰۳ لَّا تُدرِكُهُ ٱلأَبصَٰرُ وَهُوَ يُدرِكُ ٱلأَبصَٰرَۖ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلخَبِيرُ چشم ها او را در نمى يابند، ولى او چشم‌ها را درمى يابد، و او لطيف و آگاه است. در آخرين آيه مورد بحث براى اثبات حاكميت و نگاهبانى او نسبت به همه چيز و همچنين براى اثبات تفاوت او با همه موجودات مى‌گويد:" چشمها او را نمى‌بينند، اما او همه چشمها را ادراك مى‌كند و او بخشنده انواع نعمتها و با خبر از تمام ريزه‌كاريها و آگاه از همه چيز است "مصالح بندگان را مى‌داند و از نيازهاى آنها با خبر است و به مقتضاى لطفش با آنها رفتار مى‌كند ( لاٰ تُدْرِكُهُ‌ اَلْأَبْصٰارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ اَلْأَبْصٰارَ وَ هُوَ اَللَّطِيفُ اَلْخَبِيرُ ). در حقيقت كسى كه مى‌خواهد حافظ و مربى و پناهگاه همه چيز باشد بايد اين صفات را دارا باشد. به علاوه اين جمله دليل بر آن است كه او با همه موجودات جهان تفاوت دارد، زيرا پاره‌اى از آنها هم مى‌بينند و هم ديده مى‌شوند مانند انسانها، پاره‌اى نه مى‌بينند و نه ديده مى‌شوند، مانند صفات درونى ما، بعضى ديگر ديده ميشوند اما كسى را نمى‌بينند مانند جمادات، تنها كسى كه ديده نمى‌شود اما همه چيز و همه كس را مى‌بيند ذات پاك او است.*** در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد. ۱ - چشمها، خدا را نمى‌بيند. دلائل عقلى گواهى مى‌دهد كه خداوند هرگز با چشم ديده نخواهد شد، زيرا چشم تنها اجسام يا صحيحتر بعضى از كيفيات آنها را مى‌بيند و چيزى كه جسم نيست و كيفيت جسم هم نمى‌باشد، هرگز با چشم مشاهده نخواهد شد و به تعبير ديگر، اگر چيزى با چشم ديده شود، حتما بايد داراى مكان و جهت و ماده باشد، در حالى كه او برتر از همه اينها است، او وجودى است نامحدود و به همين دليل بالاتر از جهان ماده است، زيرا در جهان ماده همه چيز محدود است. در بسيارى از آيات قرآن از جمله آياتى كه در مورد بنى اسرائيل و تقاضاى رؤيت خداوند سخن مى‌گويد با صراحت كامل، نفى امكان رؤيت از خداوند شده است (به طورى كه شرح آن در تفسير آيه ۱۴۳ سوره اعراف بخواست خدا خواهد آمد). عجيب اين است كه بسيارى از اهل تسنن معتقدند كه خداوند اگر در اين جهان ديده نشود در عالم قيامت ديده مى‌شود! و به گفته نويسنده تفسير المنار هذا مذاهب اهل السنة و العلم بالحديث:" اين عقيده اهل سنت و دانشمندان حديث است " و عجيبتر اينكه حتى محققان معاصر و به اصطلاح روشنفكران آنها نيز تمايل به اين موضوع نشان مى‌دهند و حتى گاهى سرسختانه روى آن ايستادگى مى‌كنند! در حالى كه بطلان اين عقيده به حدى روشن است كه نياز به بحث ندارد، زيرا دنيا و آخرت (با توجه به معاد جسمانى) هيچ تفاوتى در اين مساله نخواهد داشت، آيا خداوند كه وجودى ما فوق ماده است در قيامت تبديل به يك وجود مادى مى‌شود و از آن مقام نامحدودى به محدودى خواهد گرائيد، آيا او در آن روز تبديل به جسم و يا عوارض جسم مى‌شود؟ و آيا دلائل عقلى بر عدم امكان رؤيت خدا هيچگونه تفاوتى ميان دنيا و آخرت مى‌گذارد؟ با اينكه داورى عقل در اين زمينه تغييرناپذير است. و اين عذر كه بعضى از آنها براى خود آورده‌اند كه ممكن است در جهان ديگر انسان درك و ديد ديگرى پيدا كند، عذرى است كاملا غير موجه، زيرا اگر منظور از اين درك و ديد، درك و ديد فكرى و عقلانى است كه در اين جهان نيز وجود دارد، و ما با چشم دل و نيروى عقل جمال خدا را مشاهده مى‌كنيم و اگر منظور، چيزى است كه با آن جسم را مى‌توان ديد، چنين چيزى در مورد خداوند محال است خواه در اين دنيا باشد، خواه در جهانى ديگر، بنا بر اين گفتار مزبور كه انسان در اين جهان خدا را نمى‌بيند ولى مؤمنان در قيامت خدا را مى‌بينند، يك سخن غير منطقى و غير قابل قبول است. تنها چيزى كه سبب شده آنها غالبا از اين عقيده، دفاع كنند اين است كه در پاره‌اى از احاديث كه در كتب معروف آنها نقل شده امكان رؤيت خداوند در قيامت آمده است، ولى آيا بهتر اين نيست كه باطل بودن اين موضوع را به حكم عقل دليل بر مجعول بودن آن روايات و بى اعتبار بودن كتابهايى كه اين گونه روايات در آنها آمده است، بدانيم مگر اينكه اين روايات را به معنى مشاهده با چشم دل تفسير كنيم.؟ آيا صحيح است از حكم خرد و عقل به خاطر چنين احاديثى وداع كنيم و اگر در بعضى از آيات قرآن تعبيراتى وجود دارد كه در ابتداى نظر مساله رؤيت خداوند را مى‌رساند مانند ( وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نٰاضِرَةٌ إِلىٰ رَبِّهٰا نٰاظِرَةٌ‌ ) : "صورتهايى در آن روز پرطراوت است و به سوى پروردگارش مى‌نگرد" اين تعبيرات مانند يَدُ اَللّٰهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ‌ :" دست خدا بالاى دست آنها است " مى‌باشد كه جنبه كنايه دارد زيرا مى‌دانيم هيچگاه آيه‌اى از قرآن بر خلاف حكم و فرمان خرد نخواهد بود.
معرفت و شناخت خداوند ۳. نفی شریک، فرزند و یاور از خدای متعال نفی شریک، فرزند و یاور از خدای متعال وَقُلِ ٱلحَمدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي لَم يَتَّخِذ وَلَدا وَلَم يَكُن لَّهُۥ شَرِيك فِي ٱلمُلكِ وَلَم يَكُن لَّهُۥ وَلِيࣱّ مِّنَ ٱلذُّلِّ وَكَبِّرهُ تَكبِيرَۢا و بگو: همۀ ستايش ها ويژۀ خداست كه نه فرزندى گرفته و نه در فرمانروايى شريكى دارد و نه او را به سبب ناتوانى و ذلت يار و ياورى است و او را بسيار بزرگ شمار https://eitaa.com/aqquran