هدایت شده از استیکر و عکس پروفایل ثامن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔞🎥ارمغان آمریکایی ها برای مردم عراق...
#ببینید
قتل عام ۱۷۰۰ دانشجوی افسری نوجوان عراقی در پایگاه نظامی
🔴 اخطار فیلم حاوی تصاویر به شدت دلخراشی می باشد
#بیشتر_بخوانید 👇 👇 👇
🆔 @saeer_ir
🎥 واکنش محکم و صریح جواد خیابانی به صحبتهای عجیب و غریب کارلوس کیروش
🔻حرف حسابت چیه آقای کیروش؟
🔻حتی پولتان را هم تا سنت آخر گرفتهاید.
🔻شما کی هستید که بخواهید به مردم ایران توهین کنید.
🔻مردم ایران شرافت دارند.
🔻شما فقط معلم بازیکنان تیم ملی ما هستید بهتر نیست فکری به حال تاکتیک تیمتان کنید.
👇👇👇
📢 #بیدار_باش 📌
تصویر پسرحبیب الله نژادی ⁉️
تصویری از پسر حبیب الله نژادی
دبیر #شورای_ترویج_مذاهب‼️ با معشوقه اش در ژستروگ سوئد!!
چه دینی برای ما ساختند...!
*به چند نکته دقت کنید:*
1. آیا برای این خبر منبعی اعلام شد؟
2. این عکس متعلق به آرون رمزی بازیکن تیم فوتبال آرسنال و همسرش است.
3. تمام اسمها تخیلی بوده و ما اصلا سازمانی به نام ترویج مذاهب نداریم و جالبتر کشور سوئد شهری به نام ژستروگ ندارد...❌
در خبر سازی، هرچقدر دروغ را با جزییات ریزتر مطرح کنید، جامعه راحتتر باور میکند حتی اگر سازمان ترویج مذاهبی وجود نداشته باشد،دیگر اثری ندارد چون #شایعه بر ذهن افراد نشسته است.
به همین سادگی خبر سازی میکنند دقیقا مانند(آمد نیوزها)... فریب نخوریم؛ منبع خبر یکی از بهترین راه پیشگیری از فریب است.
@hafezyounesi61
فاطمیه ماه خون ماه غم است
فاطمیه یک محرم ماتم است
فاطمیه چشم گل پر شبنم است
فاطمیه عمر گلها هم کم است
فاطمیه دیده مهدی تراست
اشک ریزان در عزای مادرست
#فرا_رسیدن_ایام_فاطمیه_تسلیت
🌺"ما می رویم تا تو چادرت را حفظ کنی"🌺
🌀 سال 62 ، بعد از ازدواج راهی آبادان شدم تا در اونجا زندگی خودمو آغاز کنم. شوهرم پاسدار بود و بیشتر وقتشو تو جبهه سپری می کرد. منم به همراه دوستانی که پیدا کرده بودم تو همه کارها وارد می شدیم. از شستن لباس ها تا پرستاری در بیمارستان. گاهی هم به بیمارستان های صحرایی می رفتیم.
💢 یه روز که فکر کنم بعد از عملیات رمضان بود در بیمارستان مشغول بودم. بیمارستان پر از مجروح بود. حال یکی شون خیلی بد بود... رگ هاش پاره پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت. وقتی دکتر این مجروح رو دید به من گفت که بیارمش داخل اتاق عمل. من اون موقع چادر سرم بود، دکتر اشاره کرد که چادرمو در بیارم راحت تر بتونم مجروح رو جا به جا کنم...
💠 مجروح که دائماً از هوش می رفت و نای تکان خوردن و حتی حرف زدن هم نداشت به من نگاه کرد؛ کمی ازش فاصله گرفتم تا چادرمو از سرم در آرم. احساس کردم که چادرم به جایی گیر کرده. فکر کردم چادرم احتمالاً به گوشه تخت گیر کرده باشه. برگشتم تا چادرم رو آزاد کنم که دیدم چادرم در مشت اون مجروحه. به سختی گوشه چادرمو گرفته بود. انگار می خواست چیزی بمن بگه. اول فکر کردم مثلاً ازم می خواد تا تشنگی شو برطرف کنم چون خون زیادی ازش رفته بود یا شاید می خواد وصیت کنه. سرمو نزدیک لباش بردم. به سختی و بریده بریده گفت:
🌹" من دارم میرم تا تو چادرتو در نیاری. ما برای این چادر داریم می ریم."🌹
♨️ خشکم زده بود. توی چند ثانیه انگار چند سال گذشت. مات و مبهوت بهش نگاه می کردم که دکتر گفت: دیگه لازم نیست کاری کنی. تموم شد.
🌀 نگاهش که کردم هنوز چادرم در مشتش بود که شهید شد. از اون به بعد در بدترین و سخت ترین شرایطم چادرمو کنار نگذاشتم.
✍ "آفرین بر پرستارانی که هم به نیروهای انقلاب کمک می کنند و هم به آرمان ها و ارزش های انقلاب." 🌹
@hafezyounesi61