💠 افسانه ی سه برادر تنکابنی ...( شهیدان علیرضا ، محمدرضا و غلامعلی رودسر ابراهیمی ...)
.
💠انشاله در مطالب بعدی کانال بیشتر از شهیدان رودسر ابراهیمی خواهیم گفت .... #هفت_تپه_ی_گمنام
♦️سردار شهید علیرضا رودسر ابراهیمی
♦️سردار شهید صمد اسودی ...
#هفت_تپه_ی_گمنام
🔸سردار شهید علیرضا رودسر ابراهیمی (( تنکابن )) :
.
▪️مدام جبهه بود. فرق نمی کرد جنوب باشد یا غرب. مأموریت های پشت هم داشت. از سال 60 تا پایان سال 65 که عمر مبارکش به پایان رسید، به عنوان فرمانده عملیات، فرمانده تیپ، فرمانده سپاه یاوه، جانشین و فرمانده گردان امام حسین ...خدمت صادقانه داشت. و در عملیات های چون بدر، خیبر، والفجر 8 و.. هنرمایی کرد.
.
▪️هر چه به سال 65 نزدیک تر می شد، خواب هایش کم تر می شد و فعالیت هایش بیشتر. بچه های تنکابن با هم گردان انصارالخمین را تشکیل داده بودند و او به عنوان فرمانده این گردان انتخاب نشده بود.
.
▪️جراحت های عمیقی هم داشت، ولی هیچ وقت دوست نداشت مادروهمسرش از این قضایا مطلع شوند. در عملیات والفجر 8 بخاطر اصابت خمپاره شصت به قایق اش، پشت اش پر از ترکش شده بود. با این حال می خواست که بماند ولی به دستور فرماندهی لشکر مجبور شد به عقبه برگردد.
#هفت_تپه_ی_گمنام
🔸 آن شب علی رضا با رشادت تمام با آرپی جی، تیربارو ... خط را نگه داشت. فردا صبح با بی سیم به شهید نوبخت اطلاع داد که باید خط را تخلیه کنیم و به عقب برگردیم. سپس اعلام کرد کارتهای شناسایی و پلاک هایمان راجایی زیر خاک دفن کنیم تا اگر اسیر شدیم، هویتمان مشخص نشود. شهید نوبخت خود را به خط رساند و به علی رضا گفت: (( سریع نیرویت را جمع کن وبرو به منطقه ای که اشاره کرده بود. )) این در حالی بود که عراق نفوذ کرده بود وما کاملأ تانک هایشان را می دیدیم؛ حتی نفرات پیاده شان را. علی رضا به شهید نوبخت گفت: (( من نیرو ندارم همه یا مجروح اند یا شهید. اگر می خواهید شما بروید ولی من برمی گردم. )) اصلا نمی توانستیم قبول کنیم در آن شرایط جلو برویم تا اینکه شهید نوبخت گفت: (( من به عنوان فرمانده به شما دستور میدهم، برگردیدو به مکانی که گفتم بروید. )) در کمال ناراحتی برگشتیم. یادم نمی رود، علیرضا بادگیری به تن داشت و پوتین هایش را هم درآورده بود. به دستور شهید نوبخت به سمت دشمن حرکت کرد. یک سری کمک هم برایش رسیده بود. دیگر از او خبری نداشتیم تا اینکه خبر شهادتش را در آن منطقه به ما دادند. ))
فراق وشهادت علی رضا، غمی بزرگ به جان گردان تازه نفس انصار الحسین و لشکر بود. به ویژه که مفقود هم شده بود. بعد از 13 سال انتظار، در سال 1378 پیکر پاکش را در گلزار شهدای تنکابن به خاک سپردند.
#سردار_شهید_علیرضا_رودسر_ابراهیمی
#هفت_تپه_ی_گمنام
💠 هفت تپه ، کجایند یاران باوفایت....
.
🔸هفت تپه_رزمندگان گردان مسلم بن عقیل لشکر ویژه ۲۵ کربلا_سال ۱۳۶۴_از سمت راست به چپ : شهید عباس فلاح_شهید مجید بهاری_جانباز سعید ستارزاده #هفت_تپه_ی_گمنام
.
💠 @hafttapeh
🔸شهید محمد مهدی دهقان_شهادت ۶ فروردین ۱۳۶۷ خاک عراق :
.
🔸مادر شهید : او فرزند بزرگم بود و یادم می آید روزی به منزل خواهرم که خاله اش می شد، رفتیم. خاله به او گفت: الهی که دامادی تو را ببینم. ایشان گفت من داماد نمی شوم. خواهرم چند دفعه تکرار کرد و او جوابش همان بود که داماد نمی شوم. طوری شد که آن ها به هم قول دادند که اگر محمدمهدی داماد شد، ایشان 50 تومان پول به خاله اش بدهد. مدتی از این ماجرا گذشت در این مدت هر وقت همدیگر را می دیدند به هم می گفتند، سر قول خود هستید. وقتی او به جبهه رفت در وصیت نامه اش نوشت چون شهادت از دامادی بهتر است، پس بهتر است شما آن 50 تومن را به خاله بدهید. بعد از شهادت ایشان، وقتی لباس او را دیدم، در درون وسایلش دو عدد 20 تومانی بود که خواهرم آن ها را به همراه عکس شهید قاب کرد و بر دیوار نصب نمود.
#هفت_تپه_ی_گمنام
🔸شهید امام قلی دریه_شب میلاد حضرت داود تو روستای زوات چالوس بدنیا اومد.پدرش کشاورز بود و خودش هم مکانیک.تو کشاورزی هم به پدرش کمک میکرد.یک بار شیمیایی شد .تو جبهه مکانیک قایق های موتوری بود.۶ فروردین ۱۳۶۷ در منطقه شاخ شمیران بشهادت رسید. #هفت_تپه_ی_گمنام