هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
🌷 #هر_روز_با_شهدا 🌷
#شهید_پروری
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
مادر شهید:
با سهچهار تا سنگک داغ از در آشپزخانه آمد تو و نانها را روی سفره پهن کرد. پشتسرش حاجی وارد آشپزخانه شد و چشمش به سفره افتاد. رفت سراغ نانها و یکییکی سنگها را از بینشان جدا کرد. مشتش که پر شد، مصطفی را صدا زد: دستت درد نکنه، چه نونهای خوبی گرفتی. فقط، بعدازظهر که خواستی بری بیرون، این سنگها رو هم ببر بده نونوایی.
_ اووو، برا چند تا سنگ این همه راه دوباره تا نونوایی برم؟ خب بدین همهشون رو همین الآن بریزم گوشه حیاط.
حاجی که خندهی مصطفی را دید و فهمید که او بیشتر قضیه را شوخی گرفته است، برای اینکه خوب شیرفهمش کند، با حوصله توضیح داد: نونوا برا دونهدونهی این سنگها پول میده. اینها رو گونیگونی میخره که بریزه کف تنور، نه اینکه ما با خودمون قاتی نونها برداریم بیاریمشون خونه.
چشمهای متعجب مصطفی نیاز به جواب کاملتری داشت. حاجی ادامه داد: ما پول نون رو میدیم. پول سنگهاش رو که نمیدیم. حیف نیست این همه زحمت کشیدی نون خریدی، به خاطر چهار تا تیکه سنگ مدیون نونوا بشی؟
حقالناس حتی در حد چند سنگریزه نباید میآمد سر سفرهمان.
به نقل از کتاب منم یه مادرم
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهید جاوید الاثر
ابوالفضل حافظی تبار🌷
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
حاجی یادته یبار گفتی کسی که از خدا بترسه
خدا دشمن رو از اون شخص میترسونه؟ حاجی چه وحشتی به جونشون انداختی که حتی چشم دیدن زائرهات رو هم ندارن میبینی حاجی؟ حتی دشمن با شکوهی هم نیستن همینقدر حقیر، کثیف، خونخوار، رذل، پست..
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهید جاوید الاثر
ابوالفضل حافظی تبار🌷
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از مردمان بیسلاح کوچه و بازار
از هر کسی که دوستت دارد هراساناند
#کرمان_تسلیت
#حاج_قاسم
#شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهید جاوید الاثر
ابوالفضل حافظی تبار🌷
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
❤ بسم رب الشهدا ❤
#داستان_عاشقانه_مذهبی
#قسمت_بیست_وچهارم
#صحبت_های_من_وامین_درخواب
💟در خواب همه چیز برایم مرور شد و یادم آمد که شهید شده.
🔹گفت «من باید زود برگردم و نمیتوانم زیاد حرف بزنم.»
🔸گفتم «باشه حرف نزن. من از حضرت زینب (سلام الله علیها) و از خدا خواستهام که بیایی و جواب سؤالات مرا بدهی. پس زیاد حرف نزن دلم میخواهد بیشتر پیش من بمانی.»
🔹گفت «یک خودکار بده تا بنویسم.»
🔸گفتم «تو به من نگفته بودی میروی شهید میشوی، گفتی میروی تا دِینَت را ادا کنی. به من قول داده بودی مراقب خودت باشی.» 🔹خندید و گفت «من در آن دنیا مذهبی زندگی کرده بودم. اسمم جزء لیست شهدا بود... »
میخواستم سریع همه سؤالاتم را بپرسم، 🔸گفتم «در قبال این مصیبتی که روی قلب من گذاشتی و میدانی که دردی بزرگتر از این برای من نبود، چطور دلت آمد مرا تنها بگذاری؟» (همیشه وقتی خبر شهادت همسر کسی را میشنیدم به شوهرم میگفتم انشاءالله هیچوقت هیچکس چنین مصیبتی نبیند. حاضر بودم بمیرم اما خدای نکرده هیچ وقت چنین داغی را نبینم.)
امین یک برگه از جیباش در آورد که دور تا دور آن شبیه آیات قرآن، اسم خداوند و ... نوشته شده بود. خودکار را از من گرفت. نوشت "همسر مهربانم،" دقیقاً عین این دو کلمه به همراه ویرگول را روی کاغذ نوشت. 🔹بعد گفت «آره میدانم خیلی سخت است. ما در این دنیا آبرو داریم. خودم در این دنیا شفاعتت میکنم.»
انگار در لیستی که قرار بود شفاعت کند اسم مرا هم نوشت...
🔸گفتم «در این دنیا چی؟»
🔹گفت «من نباید زیاد حرف بزنم...»
با این حال انگار خودش هم طاقت نداشت حرف نزند.
احساس میکردم بیشتر دلش میخواهد حرف بزند تا بنویسد.
🔹گفت «در این دنیا هم خودم مراقبت هستم. حواسم به تو هست.» یک دفعه از خواب پریدم! اذان صبح بود...
بعد آن خواب، آرام شدم.
🔸 با خودم میگفتم اگر شوهرم به مرگ عادی میمُرد چه میکردم؟ الآن میدانم شهیده و شهید زنده است و همیشه کنارم میماند، صدایم را میشنود.
🍃 آن دنیا هم دستش باز است و شفاعتم میکند. چه بهتر از اینکه در آن دنیا چنین مجوزی دارم.
🍃چه چیزی از این میتواند بالاتر باشد؟ آرام و قرار گرفتم...
🍃شوهر من به آرزویش رسیده بود و همین مرا آرام میکرد.
🍃 از طرفی اگر امین به مرگ طبیعی میمُرد باید برایش ناراحتی میکردم. خصوصاً اینکه در آن صورت نمیدانستم وضعیتاش خوب است یا نه!
💟 اما اکنون میدانم خوش است و من به خوشی او خوشم و فقط ناراحتیام از این است که امینم در کنارم نیست...
💠دیگران هم بعد از شهادتش خواب او را دیدند. یکی از افراد میگفت خواب دیدم تشییع شهید در سوریه برگزار شد و به جای اینکه تابوت او در دست مردم باشد، پیکر امین با لباس سفید و شال سیاه عزای اباعبدالله بر گردن، در دستانشان بود.
میگفت دیدم یک دختر بچه 3 تا 4 ساله در جلوی تشییعکنندگان به صورتی که صورتش رو به شهید بود، برخلاف مسیر حرکت دیگران حرکت میکرد و شعر میخواند.
میگفت از شهید پرسیدم «این دختر بچه کیست؟»
🔯 امین لبخند زد و گفت «این دختر از خاندان اهل بیت است!»
انگار که به پیشواز شهید آمده بود.
میگفت دیدم مردم مشایعت کننده هم به جای اینکه گریه کنند، کل میکشیدند و شادی میکردند!
💠شخص دیگری هم خواب دیده بود امین مداح امام حسین (علیه السلام) شده است.
ادامه دارد....
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهید جاوید الاثر
ابوالفضل حافظی تبار🌷
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
🔻 پُرکارها شهید می شوند
🔹 شهید محمودرضا بیضائی میگفت"من یک بار در حضور حاج قاسم برای عده ای حرف میزدم. گفتم من اینطور فهمیده ام که خداوند شهادت را به کسانی میدهدکه پُرکار هستند و شهدای ما در جنگ اینطور بوده اند. حاج قاسم حرفم را تایید کرد و گفت بله همین طور بود."
👈 ( برشی از کتاب "تو شهید نمیشوی")
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــhttps://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهید جاوید الاثر
ابوالفضل حافظی تبار🌷ـ
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
شیری افتاد ز پا و همگی شیر شدند...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج💔
#گلزار_شهدای_کرمان💔
#ایران_تسلیت💔
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهید جاوید الاثر
ابوالفضل حافظی تبار🌷
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بلند شو علمدار
علم رو بلند کن
(به یاد شهدای مظلوم کرمان)
#ما_ملت_شهادتیم
#ایران_تسلیت
#کرمان_تسلیت
#حاج_قاسم
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهید جاوید الاثر
ابوالفضل حافظی تبار🌷
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
@zekrroozane ذڪـر روزانہ - زیارتعاشورا(علیفانی).m4a
1.98M
🏝 زیارت عاشورا
🎙 با نواے علے فانی
64BitR📀1/4MB⏰Time=11:40
┄═🌼🌷🦋🌷🌼═┄
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
@zekrroozane زیارت عاشورا.pdf
56.4K
PDF
پی دی اف زیارت عاشورا باخط درشت
💠
هدایت شده از از گناه تا توبه🇵🇸
8.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا