eitaa logo
شهیدجاوید الاثرابوالفضل.حافظی تبار
101 دنبال‌کننده
12هزار عکس
8.3هزار ویدیو
248 فایل
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ ♥️خوش آمدید کانال شهید جاوید الاثر ابوالفضل حافظی تبار @hafzi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ذکر نماز
نقش انسان در تقدیرات شب قدر.pdf
1.79M
📚 نقش انسان در تقدیرات شب قدر ✏️نویسنده: استاد محمد شجاعی 🇮🇷 موسسه تنظیم و نشر آثار استاد شجاعی ⏳تاریخ نشر: ١۳۹۹ ه.ش / چاپ اول 📄 تعداد صفحات: ۷۷ 🔆 توضیح: کتاب حاضر که در ۸ فصل تنظیم شده به تحلیل روایی و دعایی شب قدر و جایگاه آن در اثرگذاری شخصیت انسان می پردازد. #️⃣
هدایت شده از ذکر نماز
1_1560985407.pdf
408.8K
📚 متن دعای جوشن کبیر همراه با ترجمه ✏️ ترجمه الهی قمشه ای 📄 تعداد صفحات: ۱۰۰ 📣 زبان: فارسی و عربی #️⃣    
هدایت شده از ذکر نماز
7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مجموعه قسمت بیست و پنجم : «تنوع در خلقت خرما» رمضان‌ها که این میوه‌ی بهشتی خدا بیشتر به چشمانمان می‌آید به هنرنمایی خدا در این طیف کوچک از مخلوقاتش بیشتر دقت کنیم.
هدایت شده از ذکر نماز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 حرم اميرالمؤمنين عليه‌السّلام سیاه‌پوش شد 🔹در آستانهٔ شهادت 🟩 امام‌علی عليه‌السلام پرچم‌های سیاه در نجف برافراشته شد.
هدایت شده از ذکر نماز
📜 بِسْم‌ِٱللّٰه‌ِٱلرَّحْمٰن‌ِٱلرَّحیٖمِ 🌴اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـکُـمْ یـٰااَوْلـیٖـٰاءَٱللّٰـهِ وَ اَحِـبـٰائَـــهُۥ سلام برشما اى اوليای خدا ودوستانش 🌴اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـکُـمْ یـٰااَصْـفـیٖـٰاءَٱللّٰـهِ وَ اَوِدّٰائَـــهُۥ سلام برشما اى برگزيدگان خدا ودوستدارانش 🌴اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـکُـمْ یـٰااَنْـصـٰارَ دیٖـنِ ٱللّٰـهِ سلام برشما اى ياوران دين خدا 🌴اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـکُـمْ یـٰااَنْـصـٰارَ رَسُـولِ ٱللّٰـهِ سلام برشما اى ياران رسول خدا 🌴اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـکُـمْ یـٰااَنْـصـٰارَ اَمـیٖـرِٱلْـمُـؤْمِـنـیٖـنَ سلام برشما اى ياران اميرمؤمنان 🌷اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـکُـمْ یـٰااَنْـصـٰارَ فـٰاطِـمَـةَ سَـیّـِدَةِ نِـسـٰاءِٱلْـعـٰالَـمـیٖـنَ سلام برشما اى ياران‏ فاطمه بانوى زنان جهانيان 🌴اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـکُـمْ یـٰااَنْـصـٰارَ اَبـیٖ مُـحَـمَّـدِِ ٱلْـحَـسَـنِ بْـنِ عَـلـیِّٖ ٱلْـوَلـیِّٖ ٱݪـنّـٰاصِـحِ سلام برشما اى ياران حضرت ابامحمّد حسن بن على؛آن دوست خيرخواه 🌴اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـکُـمْ یـٰااَنْـصـٰارَ اَبـیٖ عَـبْـدِٱللّٰـهِ سلام برشما اى ياران حضـرت اباعبدالله‏ ✨بِـاَبـیٖ اَنْـتُـمْ وَاُمّـیٖ طِـبْـتُـمْ پدرومادرم به فداىِ شما ✨وَطـٰابَـتِ ٱلْـاَرضُ ٱلّـَتـیٖ فـیٖـهـٰا دُفِـنْـتُـمْ براستى پاكيزه شديد وپاكيزه گشت آن زمينى كه شمادرآن مدفون شديد ✨وَفُـزتُـمْ فَـوزََٱ عَـظـیٖـمـََٱ وبه رستگارى‏ِبزرگى رسيديد ✨فَـیـٰا لَـیْـتَـنْـیٖ کُـنْـتُ مَـعَـکُـمْ فَـاَفُـوزَ مَـعَـکُـمْ پس اى كاش من هم باشما رستگار گردم ◍◕◍◕◍◕◍◕◍
12.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 مصاحبه زبیا و شنیدنی فرمانده خاکی و بی ادعای جبهه ها ،‌ سردار دلاور در جمع رزمندگان دلاور قبل از آغاز ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
چه زیباست سیاهی چادر شما، نمی‌دانم این چه حسی بود که چادر شما به من می‌داد اما می‌دانم که با دیدن آن امید، قوت قلب و آبرو می‌گرفتم. باور کنید چادر شما نعمت است، قدر این نعمت را بدانید که به برکت مجاهدت حضرت زهرا (س) بدست آمده است. امیدوارم که هرگز رنگ سیاه چادر شما کم رنگ و پریده نشود و خدا نکند که روزی شما کم رنگ و کم اهمیت شود که اگر خدای ناخواسته این چنین شود اصلا دوست نمی‌دارم به ملاقات من سر مزار بیایید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دختر شهید مدافع حرم مصطفی مهدوی نژاد دور عکس باباش میگرده ..❤️ شهداشرمنده ایم😭 ❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💠 روز آخر به من گفت :«زيباترين كاري كه در شهادت من مي تواني بكني، اين است كه مثل حضرت زينب (سلام الله) صبور باشي تا من از شهادتم نهايت لذت را ببرم.» پسرم اباالفضل كه دو ساله بود بعد از شهادت پدرش مرتب مريض مي شد و دائماً سراغ بابا را از من مي گرفت. هر روز غروب موقع اذان كه مي شد، مي گفت: «عكس بابامو بدين.» عكس را بغل مي كرد و مي بوسيد و روي پاهايش مي گذاشت و به خيال خودش لالا،لالا مي گفت تا بابا بخوابد. گاهي هم دستهاي كوچكش را رو به آسمان بلند مي كرد و مي گفت: «خدا ! مگه تو بابا نداري؟ چرا باباي منو گرفتي؟» بي قراري هاي اين بچه همه را منقلب كرده بود..... 💠راوی: همسر سردار شهید محمد حسین باقر زاده جانشین گردان یارسول لشگر ۲۵ کربلا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
بخش هایی از «محاسبه ی نفس» این شهید عزیز را، که ماه رمضان سال 1365، نگاشته شده رو با هم بخونیم : یک شنبه 22/2 65- دوم رمضان المبارک «بل الانسان علی نفسه بصیره ولو القی معاذیره، یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم» 1-نماز صبح خیلی دیر خوانده شد و تعقیبات چندان مورد توجه نبود. 2-کمی نسبتا زیاد تندرویی کردم و صدایم را بلند کردم. 3-چند مورد چشم نگاه های اضافی به دنیا داشت. 4-مزاح های غیر لازم در دو مورد دیده شد، باید دقت یبیشتری در مزاح کردن شود. 5-یاد مرگ اصلا تا ظهر وجود نداشت. 6-عجب و غرور می خواهد بروز کند. 7-در قرآن خواندن احساس می کنم شیطان می خواهد نیت را ریا کردن و قیافه گرفتن برای مردم قرار دهد، باید خیلی مواظب باشم. 8-تواضع و خشوع چندان مورد دقت قرار نداشت. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
💢 ✍ خاطراتی از آخرین روز و لحظه شهادت فرمانده دلاور لشگر۳۱ عاشورا 💠 قسمت هشتم _ دیداری غیر منتظره 🖌... مستقیم زیر آتش نیروهای دشمن بودیم و کماندوها هم به دنبال مان وارد نخلستان شده و با فاصله کمی پشت سرمان می آمدند. کنار پیکر زخم خورده برادر تاران و جنازه های عراقی نشسته و مشغول تبادل آتش شدیم. لحظات بسیار سخت و جان فرسا ‌و پرفشاری بود. نه می توانستیم از همرزم زخم خورده دل کنده و فرار کنیم و نه توان مقابله با آن همه نیروی دشمن را داشتیم . دقایقی با شدت تمام نیروهای عراقی را به رگبار گلوله بسته و مجبور به زمین گیر شدن شأن کردیم و سپس برادر محرمعلی الماسی در عملی فداکارانه و در کمال ایثار و رشادت حمل پیکر برادر تاران را برعهده گرفته و قرار شد که من هم همانجا مانده و ضمن پوشش دادن مسیر ، از جلو آمدن عراقیها جلوگیری کنم . خلاصه سلاح بر زمین گذاشته و در زیر بارانی از گلوله و موشک پیکر غرقه در خون برادر تاران را از زمین بلند و سوار پشت برادر الماسی کردم. درست در این زمان یکدفعه چشام به جنازه یکی از عراقیها افتاد که کشان کشان داشت به سمت اسلحه کلاشی می رفت. اسلحه ام کف زمین بود و وقتی هم برای برداشتن و زدنش نداشتم. چاره ای جز فریاد نیافته و پی در پی داد زدم که اون عراقی زنده ست ! اون عراقی زنده ست ! برادر الماسی که بصورت خمیده ایستاده و با کلاش سمت نیروهای عراقی شلیک می کرد. با شنیدن فریاد های بلندم ، سریع متوجه عراقی شده و نوک اسلحه اش را سمت جنازه های زیر پایمان گرفت و چندتا رگبار پی در پی زد. گلوله ها به سر و صورت جنازه ها و عراقی زنده شده اصابت کرده و موجب ترکیدن و متلاشی شدن کله آنان شد. قطرات خون و تکه های پوست و گوشت ‌و مغز به سر و صورت و لباس هایمان پاشیده و کاملاً کثیف و خونی مان کرد. خیلی عجیب بود اما خداوند مهربان یکبار دیگر به یاریمان آمده و در اوج بی خبری از خطری بسیار حتمی و نزدیک نجات ‌مان داده بود.  خوشحال از دفع خطر ، پیکر برادر تاران را در پشت برادر الماسی جمع و جور کرده و برادر الماسی هم نیم خیز و خمیده شروع به دویدن سمت بالای نخلستان کرد . کنار جنازه عراقیها در داخل نهر آبی نشسته و با تیراندازی مدام و پرتاب پی در پی نارنجک حواس عراقیها را به خود جلب کرده و آنقدر مشغول شأن کردم تا اینکه برادر الماسی کاملاً دور شده و در میان انبوه درختان خرما از نظرها محو شد. دیگر دلیلی برای ماندن نبود. سریع برخاسته و با پناه گرفتن در پشت نخل ها و داخل نهرها نم نم عقب کشیده و با رگبار های متوالی به سمت بالای نخلستان حرکت کردم . کمی بالاتر صدای جریان آب شنیده و متوجه شدم که در نزدیکی رودخانه دجله هستم و شتابان به سمت صدا رفتم. خلاصه با هر زحمت و مشقتی بود هراسان و نفس زنان از داخل نخلستان خارج و با دیدن رزمندگان خودی بقدری خوشحال شدم که انگاری همه دنیا را بهم دادند. برادر الماسی آنچنان با شتاب و یک نفسه تمام مسیر را دویده بود که بعد خروج از نخلستان ، نیمه بیهوش در گوشه ای افتاده بود و پیکر زخم خورده برادر تاران را هم بر روی برانکاردی گذاشته بودند که مدام ناله و زاری میکرد. خوشبختانه درست در ساحل رودخانه دجله بودیم و چند صدمتر بالاتر هم قایقی کنار آب ایستاده و تعدادی از رزمندگان مشغول تخلیه وسایل از داخلش بودند. با کمک چند نفر از رزمنده ها برانکارد را برداشته و شتابان به طرف قایق رفتیم. بچه های یگان تخریب بودند و در حال تخلیه مین های بزرگ ضد تانک و مواد منفجره بودند. کنار قایق رسیده و سلام داده و از سکاندار قایق خواستم که پیکر مجروح برادر تاران را به عقبه منتقل کند. قایقران با لحن بدی امتناع کرده و هر چقدر هم خواهش و تمنا کردم به هیچ عنوان قبول نکرد و گفت که ماموریت شأن خیلی مهمتر است و وقت این کارها را هم ندارد. از حوادث تلخ داخل روستا و تنها ماندن و محاصره شدن توسط نیروهای دشمن واقعاً ناراحت و عصبی بودم و استرس و ترس و دلهره ها بحد کافی اعصاب و روانم را به هم ریخته بود و سخنان منفی و سر بالای سکاندار هم آنچنانی بر آتش خشمم افزود که یکدفعه قاطی کرده و هر چه از دهانم درآمد نثار راننده قایق کردم. خلاصه کار بسیار بالا گرفت و کم کم داشتم به سمت داخل قایق و درگیری فیزیکی می رفتم که یکدفعه یک نفر از پشت سر دستش را روی شانه ام گذاشت و با لهجه غلیظ ترکی گفت : (الله بنده سی) بنده خدا ! چرا اینقدر ناراحتی !؟ خیال کردم از دوستان و همشهری های سکاندار است و خیلی عصبی و هجومی برگشتم که چیزی بهش بگم که ناگهان دیدم مقابل چهره خاک آلوده و معصوم سردار مهدی باکری فرمانده دلاور و محبوب لشگر ۳۱ عاشورا ایستاده ام... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
❣️دعای روز هجدهم ماه رمضان❣️ 🔸«اللَّهُمَّ نَبِّهْنِي فِيْهِ لِبَرَكاتِ أَسْحارِهِ، وَنَوِّرْ فِيْهِ قَلْبِي بِضِياءِ أَنْوارِهِ، وَخُذْ بِكُلِّ أَعْضائِي إِلى اتِّباعِ آثارِهِ، بِنُورِكَ يا مُنِّورَ قُلُوبِ العارِفِين.»✨🪴 🔸«خدایا آگاهم نما در آن برای برکات سحرهایش و روشن کن در آن دلم را به پرتو انوارش و بکار به همه اعضایم به پیروی آثارش به نور خودت‌، ای روشنی بخش دل‌های حق‌شناسان.»✨🪴 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈ ❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹