💥 سرنوشت گناه مؤمن
┄┅═✾•••✾═┅┄┈
💠 استاد مسعود عالی
🌺آيت الله مجتهدي تهراني:
وضو ميگيري، اما در همين حال اسراف ميکني
نماز ميخواني اما با برادرت قطع رابطه ميکني
روزه ميگيري اما غيبت هم ميکني
صدقه ميدهي اما منت ميگذاري
بر پيامبر و آلش صلوات مي فرستي اما بدخلقي مي کني
دست نگه دار بابا جان!
ثوابهايت را در کيسهٔ سوراخ نريز.....
چه تعبیرزیبایی...
❤️@hafzi_1❤️
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
به خدا اعتماد دارم 💚🌱
” خدا به ما مشکلات را میدهد تا ایمان ما کش و قوس پیدا کند.
محاکمات برای ما فرصتی عالی فراهم میکنند تا وابستگی خود را به خدا اعلام کنیم.
زمانی ما در نبرد با دل سردی پیروز میشویم که خود را در برابر خدا فروتن نشان دهیم
و به او بگوییم که به او نیاز داریم.
برای انجام این کار فقط یک راه وجود دارد و آن راه تنها دعا است.
❤️@hafzi_1❤️
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
@zekrroozane ذڪـر روزانہ - دعایروزیکشنبه ۩ سماواتی.mp3
1.95M
◌◍◌◍◌◍◌◍◌
📆 دعای روز یکشنبه
🎙 با صدای حاج مهدی سماواتی
56BitR📀2MB
⏰ ۴:۳۱
◌◍◌◍◌◍◌◍◌
🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
🌷 #هر_روز_با_شهدا_۵۰۸۰
#گذر_از_پل_صراط_اين_دنيا...!
🌷حدود دو ماه قبل از حرکت او (شهيد محمد ايزدى نيك) به جبهه، شب جمعهای در خواب دیده بود که یک صف طولانی تشکیل شده و میگویند: هر كس که میخواهد مولایش حسین (ع) را ملاقات کند، به صف بایستد. ایشان به مادرش گفته بود که من از همه جلوتر بودم که خدمت آقا رسیدم، امام حسین (ع) خیلی جوان و زیبا، لباس رزم پوشیده بودند و من رفتم جلو و ایشان را بوسیدم و گفتم: آقا مرا شفاعت کنید، امام حسین هم تبسمی کردند و مرا در بغل گرفتند و در این وقت از شدت ذوق دیدار آقا از خواب پریدم. بعد از این جریان به زیارت حضرت رضا علیهالسلام مشرف شد و به تهران بازگشته و از آنجا عازم جبهه شد.
🌷در روز بیستم اسفند ۶۲، بعد از جلب رضایت از پدر و مادرش و حلالیت طلبیدن از همه، با خداحافظی گرم و معنیداری از طریق پایگاه مقداد به کربلای ایران، جبهههای جنوب روانه شد و در آنجا نیز آنطوریکه همرزمانش نقل میکنند مدتی در انتظامات پادگان خدمت کرد و با تلاش و پشتکارش سرانجام به گروهان والعادیات از گردان قمر بنی هاشم راه پیدا کرده و رشادتهای بسیاری از خود نشان داد. در عملیاتی ایذایی، کمک تیربارچی بود که با مجروح شدن تیربارچی، در ساعات اولیه عملیات، مسئولیت تیربار را بر عهده میگیرد و از میدان مین، پل صراط این دنیا، گذشته و....
🌷و خود را به نزدیکی کانال های دشمن رسانده تا دوشکای آنان را خاموش کند، تا اینکه با اصابت گلولههای دشمن بعثی به فیض شهادت نائل میآید و پیکر او روی زمین میافتد. به علت اینکه گروه امداد دسته، قبلاً مجروح یا شهید شده بودند، امکان انتقال وی به پشت خط ممکن نمیشود و پیکر مطهرش در منطقه میماند. فردای آن شب باران شدیدی میبارد و همهجا را زیر آب میبرد و بدن محمد آقا به واسطه سنگینی مهمات تیربار، در زیر آب میماند و مفقود الاثر میشود.
🌹 خاطره ای به یاد شهيد معزز محمد ايزدى نيك
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️@hafzi_1❤️
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
در دفتر فرماندهی سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه هفت از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد.
مسئول دفتر گفت:" این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره".
فرمانده گفت:" خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری".
یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار شهید بروجردی کرد. در کمال تعجب دیدم شهید بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت:" دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه".
بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت:"ببخشید، نمی دانستم این قدر ضروری است.می گم سه روز برات مرخصی بنویسند".
سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند گوشی را از دستش گرفت و گفت:"برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟برای من؟نمی خواد. من لیاقتش را ندارم".
بعد هم با گریه بیرون رفت.بعدها شنیدم آن سرباز راننده و محافظ شهید بروجردی شده؛یازده ماه بعد هم به شهادت رسید.آخرش هم به مرخصی نرفت.
#شهید_محمد_بروجردی
❤️@hafzi_1❤️
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 لحظاتی از خوش و بش سردار شهید حاج قاسم سلیمانی با نیروهای حفاظت حرم حضرت زینب(سلام الله علیها)
#شهید_حاج_قاسم
┄❤️@hafzi_1❤️
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
6.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به غیر از قمقمهها، آب دیگی نداشتیم.
اما حاجی گفت همه را به عراقی ها بدهیم!
📎 برگرفته از کتاب حاج یونس🌷
❤️@hafzi_1❤️
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
آخرهای آذر بود که آمد .
رفتم استقبالش گفت میرود پسرش را ببیند.
آمدیم دم خانه شان سپرد بمانم تا برگردد
خیلی طول نکشید که برگشت . از در که آمد بیرون
پرسیدم : علی آقا ! گل پسرت را دیدی ؟
گفت : آره
گفتم : حالا به تو رفته یا به مادرش ؟
گفت نمی دانم
تعجبم را که دید ادامه داد: من که صورتش را نگاه نکردم ، فقط بغلش کردم همین
انتظار هر جمله ای را ذاشتم الا این.
گفت : ترسیدم نگاهش کنم ، محبتش نگذارد برگردم
#شهید_علی_شرفخانلو
┄
❤️@hafzi_1❤️
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
8.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تذکر امام روح الله به بنی صدر
من یک کلمه به آقای بنی صدر تذکر میدهم
که آن یک کلمه تذکر برای همه است:
حبّ الدنیا راس کلّ خطیئه
هر مقامی که برای بشر حاصل میشود
چه مقامهای معنوی
چه مقامهای مادی
روزی گرفته خواهد شد.
❤️@hafzi_1❤️
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
«…برادرها! باید که اسرائیل
ازجهان زدوده شود
وشما مردان بزرگ،
باید که حرف اماممون
رو جامه عمل بپوشونین…»
شامگاه ۲۱ خرداد ۱۳۶۱_ ورود رزمندگان قوای محمدرسول الله «صلوات الله» به فرودگاه بین المللی دمشق
#شهید_جاویدالاثر_حاج_احمدمتوسلیان
❤️@hafzi_1❤️
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
آخرین نفر
#قسمت_صد_و_شصت_نه
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
۲- این کلت تا زمان شهادت آن شهید بزرگوار دست او بود گاهی به شوخی نشان بقیه می داد و می گفت: «این یادگاری داماد صدامه»
محمد حسن شعبانی
قبل از عملیات ،خیبر جلسه ی مهمی گذاشتند. تمام فرماندهان رده بالا آمده بودند. یادم هست یکی شان رو نقشه داشت از محورهای مهم عملیات می گفت در ضمن کار یک یک فرماندهان عملیات را هم براشان توضیح می
داد.
در این مابین نوبت رسید به عبدالحسین خونسرد و طبیعی نشسته بود و داشت به حرف فرمانده گوش می داد. چون کار عبدالحسین مهم و حساس بود حرف های آن فرمانده هم به درازا کشید یکدفعه عبدالحسین بلند شد و حرف او را قطع کرد گفت اخوی این حرف ها به درد ما نمی خوره چشم هام گرد شد. همه مات و مبهوت او را نگاه می کردند. تو جلسه ی به آن مهمی، انتظار هر حرفی داشتیم غیر از این یکی، عبدالحسین به نقشه ها اشاره کرد و ادامه داد: «اینها دردی رو از برونسی دوا نمی کن»ه
فرمانده با حالت جدی گفت: یعنی چی حاج آقا؟! منظور شما رو نمی فهمم.»
عبد الحسين لبخندی زد و :گفت:« ببخشین اگر جسارت نشه می خوام بگم که شما برای کار من فقط بگو کجا رو باید بگیرم؛ یعنی منطقه رو نشون بده با ،قایق با هرچی که هست منو بیر اون جا و بگو منطقه اینه باید این جا رو
بگیری»
🌑🌕⚫️
🌕🌑🌕⚫️🌕🌑
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
❤️@hafzi_1❤️
شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫