آدمی نیمه ابلیس و نیمه الهی است ..
باید با تزکیه و جهاد از بُعد شیطانی خود هجرت کند و یکسره الهی شود.
#شهیدسیدابراهیمکسائیان
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
@zekrroozane_ذڪـر_روزانہ_دعای_ام_داود_حاج_میثم_مطیعی.mp3
9.21M
#دعای_ام_داوود
✳️فایل صوتی
🎙«حاج میثم مطیعی»
⏰ 1:16:46
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
@zekrroozane متن دعای امّ داوود.pdf
412.7K
◾️
◾️◽️
◽️◾️◽️
◾️◽️◾️◽️
پی دی اف( متن) دعای
امّ داوود
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حدیث_کساء
با نواي سماواتي
┄═🌼🌷💠🦋💠🌸🌼═┄
🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
دعایعلقمه۩علیفانی.mp3
8.03M
🏝 دعای علقمه
دعای بعد از زیارت عاشورا
🎙 با نوای علی فانی
64BitR📀7MB⏰Time=14:54
┄═🌼🌷💠🦋💠🌸🌼═┄
🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴زیارت عاشورا «نگارش آسان» -
🎙صوت: مهدی سماواتی
┅═✾🍂 ⃟ ⃟🥀 ⃟ ⃟🍂✾═┅
اَلٰا بِـذِڪْرِٱݪلّٰـهِ تَـطْـمَـئِـنُّ ٱلْـقُـلُـوبُ🚩
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
🚩﷽🚩
🌴 اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـکَ
یـٰاعَـلــےِٖبْـنِ مُـوسـَۍٱݪـرِّضـٰا
🍃صلواتِ خاصّـه امام رضا(عليهالسلام)
تقدیم به ساحت مقـدّس امام خوبیها....
💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ
صَـلِّ عَـلـیٰ
عَـلـیِّٖ بْـنِ مُـوسـَۍٱݪـرِّضـَٱ ٱلْـمُـرْتَـضـیٰ
ٱلْـاِمـٰامِ ٱݪـتّـَقـیِّٖ ٱݪـنّـَقـیِّٖ
وَ حُـجّـَتِـکَ عَـلـیٰ مَـنْ فَـوْقَ ٱلْـاَرْضِ
وَ مَـنْ تَـحْـتَ ٱݪـثّـَریٰ
ٱݪـصّـِدّیٖـقِ ٱݪـشّـَهـیٖـدِ
صَـلٰاةََ کَـثـیٖـرَةََ تـٰامّـَةََ
زٰاکـیّٖـَةََ مُـتَـوٰاصِـلَـةََ
مُـتَـوٰاتِـرَةََ مُـتَـرٰادِفَـةََ
کَـاَفْـضَـلِ مـٰا صَـلّـَیْـتَ
عَـلـیٰ اَحَـدِِ مِـنْ اَوْلـیٖـٰائِـکَ.
🍃🌼 التـماسِ دعـایِ فرجِ یار 🌼🍃
────────
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
.
💢 #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_نهم
💠 برای اولین بار در عمرم احساس کردم کسی به قفسه سینهام چنگ انداخت و قلبم را از جا کَند که هم رگهای بدنم از هم پاره شد.
در شلوغی ورود عباس و حلیه و گریههای کودکانه یوسف، گوشه اتاق در خودم مچاله شده و حتی برای نفس کشیدن باید به گلویم التماس میکردم که نفسم هم بالا نمیآمد.
💠 عباس و عمو مدام با هم صحبت میکردند، اما طوری که ما زنها نشنویم و همین نجواهای پنهان، برایم بوی #مرگ میداد تا با صدای زهرا به حال آمدم :«نرجس! حیدر با تو کار داره.»
💠 شنیدن نام حیدر، نفسم را برگرداند که پیکرم را از روی زمین جمع کردم و به سمت تلفن رفتم. پنهان کردن اینهمه وحشت پیش کسی که احساسم را نگفته میفهمید، ساده نبود و پیش از آنکه چیزی بگویم با نگرانی اعتراض کرد :«چرا گوشیت خاموشه؟»
همه توانم را جمع کردم تا فقط بتوانم یک کلمه بگویم :«نمیدونم...» و حقیقتاً بیش از این نفسم بالا نمیآمد و همین نفس بریده، نفس او را هم به شماره انداخت :«فقط تا فردا صبر کن! من دو سه ساعت دیگه میرسم #تلعفر، ان شاءالله فردا برمیگردم.»
💠 اما من نمیدانستم تا فردا زنده باشم که زیر لب تمنا کردم :«فقط زودتر بیا!» و او وحشتم را بهخوبی حس کرده و دستش به صورتم نمیرسید که با نرمی لحنش نوازشم کرد :«امشب رو تحمل کن عزیزدلم، صبح پیشتم! فقط گوشیتو روشن بذار تا مرتب از حالت باخبر بشم!»
خاطرش بهقدری عزیز بود که از وحشت حمله #داعش و تهدید عدنان دم نزدم و در عوض قول دادم تا صبح به انتظارش بمانم. گوشی را که روشن کردم، پیش از آمدن هر پیامی، شماره عدنان را در لیست مزاحم قرار دادم تا دیگر نتواند آزارم دهد، هر چند کابوس #تهدید وحشیانهاش لحظهای راحتم نمیگذاشت.
💠 تا سحر، چشمم به صفحه گوشی و گوشم به زنگ تلفن بود بلکه خبری شود و حیدر خبر خوبی نداشت که با خانه تماس گرفت تا با عمو صحبت کند.
اخبار حیدر پُر از سرگردانی بود؛ مردم تلعفر در حال فرار از شهر، خانه فاطمه خالی و خبری از خودش نیست. فعلاً میمانَد تا فاطمه را پیدا کند و با خودش به #آمرلی بیاورد.
💠 ساعتی تا سحر نمانده و حیدر بهجای اینکه در راه آمرلی باشد، هنوز در تلعفر سرگردان بود در حالیکه داعش هر لحظه به تلعفر نزدیکتر میشد و حیدر از دستان من دورتر!
عمو هم دلواپس حیدر بود که سرش فریاد زد :«نمیخواد بمونی، برگرد! اونا حتماً خودشون از شهر رفتن!» ولی حیدر مثل اینکه جزئی از جانش را در تلعفر گم کرده باشد، مقاومت میکرد و از پاسخهای عمو می فهمیدم خیال برگشتن ندارد.
💠 تماسش که تمام شد، از خطوط پیشانی عمو پیدا بود نتوانسته مجابش کند که همانجا پای تلفن نشست و زیر لب ناله زد :«میترسم دیگه نتونه برگرده!»
وقتی قلب عمو اینطور میترسید، دل #عاشق من حق داشت پَرپَر بزند که گوشی را برداشتم و دور از چشم همه به حیاط رفتم تا با حیدر تماس بگیرم.
💠 نگاهم در تاریکی حیاط که تنها نور چراغ ایوان روشنش میکرد، پرسه میزد و انگار لابلای این درختان دنبال خاطراتش میگشتم تا صدایش را شنیدم :«جانم؟» و من نگران همین جانش بودم که بغضم شکست :«حیدر کجایی؟ مگه نگفتی صبح برمیگردی؟»
نفس بلندی کشید و مأیوسانه پاسخ داد :«شرمندم عزیزم! بدقولی کردم، اما باید فاطمه رو پیدا کنم.» و من صدای پای داعش را در نزدیکی آمرلی و حوالی تلعفر میشنیدم که با گریه التماسش کردم :«حیدر تو رو خدا برگرد!»
💠 فشار پیدا نکردن فاطمه و تنهایی ما، طاقتش را تمام کرده بود و دیگر تاب گریه من را نداشت که با خشمی #عاشقانه تشر زد :«گریه نکن نرجس! من نمیدونم فاطمه و شوهرش با سه تا بچه کوچیک کجا آواره شدن، چجوری برگردم؟»
و همین نهیب عاشقانه، شیشه شکیباییام را شکست که با بیقراری #شکایت کردم :«داعش داره میاد سمت آمرلی! میترسم تا میای من زنده نباشم!»
💠 از سکوت سنگینش نفهمیدم نفسش بنده آمده و بیخبر از تپشهای قلب عاشقش، دنیا را روی سرش خراب کردم :«اگه من #اسیر داعشیها بشم خودمو میکُشم حیدر!»
بهنظرم جان به لبش رسیده بود که حرفی نمیزد و تنها نبض نفسهایش را میشنیدم. هجوم گریه گلوی خودم را هم بسته بود و دیگر ضجه میزدم تا صدایم را بشنود :«حیدر تا آمرلی نیفتاده دست داعش برگرد! دلم میخواد یه بار دیگه ببینمت!»
💠 قلبم ناله میزد تا از تهدید عدنان هم بگویم و دلم نمیآمد بیش از این زجرش بدهم که غرّش وحشتناکی گوشم را کر کرد.
در تاریکی و تنهایی نیمه شب حیاط، حیران مانده و نمیخواستم باور کنم این صدای انفجار بوده که وحشتزده حیدر را صدا میکردم، اما ارتباط قطع شده و دیگر هیچ صدایی نمیآمد...
ادامه دارد ...
نویسنده فاطمه ولی نژاد
✨❤️✨@hafzi_1✨❤️
,لینک کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
#امام_رضا_جانم
بر آن دمی که کنار ضریح، با نفست
شوم دوباره مسلمان، عجیب دلتنگم...
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
▪️پیامبر صلی الله علیه وآله خطاب به دخترشان حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:
روز قیامت، جبرییل میگوید:
ای فاطمه، حاجتت را از خدا بخواه!
و تو میگویی:
خدایا، شیعیانم!
خدا میفرماید: آنها را بخشیدم!
تو میگویی:
خدایا، شیعیان فرزندانم!
خدا میفرماید: آنها را هم بخشیدم!
تو میگویی:
خدایا، پیروان شیعیانم!
خدا میفرماید:
برو، هرکس به تو پناه بیاورد با تو در بهشت خواهد بود.
فَعِنْدَ ذَلِكِ يَوَدُّ الْخَلَائِقُ أَنَّهُمْ كَانُوا فَاطِمِيِّينَ
آنجاست که تمام خلق آرزو دارند که ایکاش
از فاطمیون (دوستداران فاطمه سلاماللهعلیها) بودند.
📚 تفسير فرات الكوفي، ص۴۴۵.
🔺 #فوری هلاکت رهبران و فرماندهان بلند پایه و دهها تکاور تیپ گولانی، یکی از پنج تیپ نیروی زمینی ارتش رژیم صهیونیستی در درگیری با نیروهای حماس در شجاعیه
🔺🔻نیروهای مقاومت موفق شدند محل تجمع و مرکز فرماندهان تیپ گولانی در محله شجاعیه را با استفاده از کمین علیه اشغالگران منفجر کنند
🔻همچنین تمامی نیروهای پشتیبانی و امدادی که برای تخلیه اجساد نظامیان به محل حادثه اعزام شده بودند در کمین نیروهای مقاومت گرفتار و به هلاکت رسیدند.
🔻ارتش رژیم صهیونیستی با سانسور اخبار مانع از انتشار میزان تلفات نیروهای خود در این درگیری میشود.
🔺فرمانده گردان 13 تیپ گولانی در ارتش رژیم صهیونیستی نیز در میان کشته شدگان است.
🔺کانال ١٢ عبری هم کمین خوردن تیپ گولانی و هلاکت فرمانده گردانی این تیپ به همراه حداقل 7 سرباز خود را تایید کرد
#طوفان_الاقصی
#اخبار_مقاومت_اسلامی
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
🔰موقع گرفتاری فقط توسل
هر گاه فکرش به جایی نمیرسید به مسجد جامع می رفت و دو رکعت نماز میخواند و از خدا کمک می گرفت. می گفت: اگر به مشکلی برخورد کردی بهترین راه این است که نماز بخوانی و از خدا کمک بگیری و توسل داشته باشی آن وقت خدا هم راه را به شما نشان می دهد
🌷امشبم را به نام تو متبرک میکنم 🌷
میهمان امشب گروه 👇👇
🌷شهید والا مقام سید مجتبی علمدار 🌷
🌷حمد و توحید و ۱۴ صلوات 🌷
🍃🌺🍃🌻🍃🌺🍃
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مولایِمن🌸 #بیاآرامِدلها
#العجلمولای_غریبم
🍃🌺🍃 قرارهرشب 🍃🌺🍃
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَهَ السَّاعَهَ السَّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین
۞اللّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تَحبِسُ الدُّعا۞
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#شبتونمهدوی🌙
💠
ــــــــــــــــــ☫﷽☫ــــــــــــــــــ
🦋 ذڪرِ روزانه 🦋
🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷
🌹برخیز که فجر انقلاب است امروز
🌹بیگانه صفت، خانه خراب است امروز
🌹هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد
🌹از لطف خدا نقش بر آب است امروز
دهه فجر مبارک
🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷
📗تفسیر 📖 هـرروز انس با قرآن مجید
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸
❀ موضوع ❀
✍🏻فطری بودن خداشناسی🗒️
📖❀سوره العنكبوت/آیہ(٦۳)
اَعُوذُ بِٱݪلّٰهِ مِنَ ٱݪشَیْطٰان ٱݪرَّجیٖمْ
بِسْمِ ٱݪلّٰهِ ٱݪرَّحْمٰنِ ٱݪرَّحیٖمِ
🔺«٦٣» ﻭَﻟَﺌِﻦ ﺳَﺄَﻟْﺘَﻬُﻢ ﻣَّﻦ ﻧَّﺰَّﻝَ ﻣِﻦَ ﺍﻟﺴَّﻤَﺂءِ ﻣَﺂءً ﻓَﺄَﺣْﻴَﺎ ﺑِﻪِ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽَ ﻣِﻦ ﺑَﻌْﺪِ ﻣَﻮْﺗِﻬَﺎ ﻟَﻴَﻘُﻮﻟُﻦَّ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻗُﻞْ ﺍﻟْﺤَﻤْﺪُ ﻟِﻠَّﻪِ ﺑَﻞْ ﺃَﻛْﺜَﺮُﻫُﻢْ ﻟَﺎ ﻳَﻌْﻘِﻠُﻮﻥَ
🔻ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ (ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ) ﺑﭙﺮﺳﻲ: ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ، ﺁﺑﻲ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻱ ﺁﻥ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﺶ ﺯﻧﺪﻩ ﻛﺮﺩ؟ ﺣﺘﻤﺎً ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍ. ﺑﮕﻮ: ﺳﺘﺎﻳﺶ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺧﺪﺍﺳﺖ؛ ﺍﻣّﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻨﺪ.
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸
🔍❀ تفسیرنور❀📚
🔹✍🏻ﻧﻜﺘﻪ ﻫﺎ🔹
ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺣﻤﺪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﺳﻠﺎم ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺗﻤﺎم ﺣﺠّﺖ ﺑﺮ ﻛﻔّﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ، ﻳﻌﻨﻲ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﺧﺎﻟﻘﻴّﺖ ﺍﻟﻠّﻪ ﺩﺍﺭﻳﺪ، ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﺣﺠّﺖ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺗﻤﺎم ﺍﺳﺖ.
📌ﭘﻴﺎم ﻫﺎ:
١- ﻃﺮﺡ ﺳﺆﺍﻝ، ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺍﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻛﺮﺩﻥ ﺍﻓﻜﺎﺭ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺎ ﻭ ﻋﻘﺎﺋﺪ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺍﺳﺖ. «ﻟﺌﻦ ﺳﺄﻟﺘﻬﻢ»
٢- ﻣﻨﺤﺮﻓﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﻫﺎ ﻧﻜﻨﻴﻢ، ﺑﺎ ﺷﻴﻮﻩ ﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﺸﺎﻥ ﺑﺮﻭﻳﻢ. «ﺳﺄﻟﺘﻬﻢ»
٣- ﺁﺏ، ﻣﺎﻳﻪ ﻱ ﺣﻴﺎﺕ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ. «ﻓﺎﺣﻴﺎ ﺑﻪ ﺍﻟﺎﺭﺽ»
٤- ﺯﻣﻴﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﮔﻴﺎﻩ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. «ﺑﻌﺪ ﻣﻮﺗﻬﺎ»
٥ - ﺭﻭﺵ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻗﺮﺁﻥ، ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺭﺧﺪﺍﺩﻫﺎﻱ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﻭ ﻣﺤﺴﻮﺱ ﺍﺳﺖ. (ﺁﻏﺎﺯ ﻓﺼﻞ ﺑﻬﺎﺭ ﺑﺎ ﻧﺰﻭﻝ ﺑﺎﺭﺍﻥ) «ﻓﺎﺣﻴﺎ ﺑﻪ ﺍﻟﺎﺭﺽ ﺑﻌﺪ ﻣﻮﺗﻬﺎ»
٦- ﺧﺪﺍﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﻄﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻏﺒﺎﺭﻫﺎﻱ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ، ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﻓﻄﺮﺕ ﻣﻨﺤﺮﻓﺎﻥ ﺯﺩﻭﺩﻩ ﺷﻮﺩ، ﺍﻋﺘﺮﺍﻓﺎﺕ ﺭﻭﺷﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﻳﺎﻓﺖ. «ﻟﺌﻦ ﺳﺄﻟﺘﻬﻢ - ﻟﻴﻘﻮﻟﻦّ ﺍﻟﻠَّﻪ»
٧- ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻱ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺷﻜﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭﻳﻢ، ﻧﻮﺭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﻓﻄﺮﺕ ﺍﺳﺖ. «ﻗﻞ ﺍﻟﺤﻤﺪ ﻟﻠّﻪ»
٨ - ﻧﻮﺭ ﻓﻄﺮﺕ، ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺗﻌﻘّﻞ ﺭﺷﺪ ﻛﻨﺪ. «ﺍﻛﺜﺮﻫﻢ ﻟﺎﻳﻌﻘﻠﻮﻥ»
٩- ﺩﺭ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻫﺎ، ﻧﻈﺮ ﺑﻪ ﺍﻗﻠّﻴﺖ ﻭ ﺍﻛﺜﺮﻳّﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ، ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﺍﻗﻠّﻴﺖ ﺑﺮ ﺣﻖّ ﻭ ﺍﻛﺜﺮﻳّﺖ ﺑﺮ ﺑﺎﻃﻞ ﺑﺎﺷﻨﺪ. «ﺍﻛﺜﺮﻫﻢ ﻟﺎﻳﻌﻘﻠﻮﻥ»
١٠- ﺍﻧﺠﺎم ﻛﺎﺭﻫﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﻓﻜﺮ ﻭ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ، ﻣﻮﺟﺐ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﺍﺳﺖ. «ﺍﻛﺜﺮﻫﻢ ﻟﺎ ﻳﻌﻘﻠﻮﻥ»
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃 ༅࿐🌸
🔹❀ حدیث روز 🔹❀
🕋 امام على عليه السلام :
🔺شيعَتُنا هُمُ العارِفونَ بِاللّه ِ ، العامِلونَ بِأَمرِ اللّه ِ ، أهلُ الفَضائِلِ ، والنّاطِقونَ بِالصَّوابِ ، مَأكولُهُمُ القوتُ ، ومَلبَسُهُمُ الاِقتِصادُ ، ومَشيُهُمُ التَّواضُعُ ... تَحسَبُهُم مَرضى وقَد خولِطوا وما هُم بِذلِكَ ، بَل خامَرَهُم مِن عَظَمَةِ رَبِّهِم وشِدَّةِ سُلطانِهِ ما طاشَت لَهُ قُلوبُهُم وذَهَلَت مِنهُ عُقولُهُم ، فَإِذَا استَقاموا مِن ذلِكَ بادَروا إلَى اللّه ِ بِالأَعمالِ الزَّكِيَّةِ ، لا يَرضَونَ لَهُ بِالقَليلِ ، ولا يَستَكثِرونَ الجَزيلَ
🔻شيعيان ما خداشناسند و به امر الهى عمل مى كنند. آنها اهل فضيلت هستند وسخن به درستى گويند. خوراكشان، اندك است وپوشاكشان، ميانه روى و رفتارشان به فروتنى است... آنها را بيمار مى انگارى و مى پندارى كه ديوانه اند، در حالى كه چنين نيستند و عظمت خدايشان آنها را به بيمارى افكنده وشدّت هيبت پروردگار، دلهاى آنها را بى پروا و عقلهايشان را پريشان كرده است و هرگاه از اين ها فارغ آيند، با انجام اعمال نيكو، به درگاه الهى بشتابند، آنها نه به (عمل) كم راضى اند و نه اعمال زياد را فراوان مى شمارند.
📚✍🏻مطالب السؤول : 54 عن نوف البكاليّ .
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃 ༅࿐✾🌸
🗓️ امروز:پجشنبہ
☀️۱۲/بهمن/١٤٠٢/۱۱
🌙 ۲۰/رجب/١٤٤۵/۰٧
2024/02/Feb/01🌲
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸
💠 ذڪـرِ روز
🕋لا اله الا الله الملک الحق المبین
نیست خدایی جز الله فرمانروای حق وآشکار
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨
🤲اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨
✋🏻 سـلام میدهیم به ارباب بی کفن:🚩
🚩اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائڪَ عَلَیْڪَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِڪُمْ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعلے اولاد الحسين وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸
🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
𖣐𖣐𖣐𖣐𖣐𖣐
🕊️⃢🌸 تعویذ روز پنجشنبه:
♦️چون کسـی خواهد در روز امورات بر وفق مراد او باشد و گره ها و گرفتاری ها از او رفع گردد
در هـر روز تعویذ آنروز را بخواند
ان شـاءالله امور بر او آسان و گشایش در کار او پدید آید.
بِسْمِ ٱݪلّٰهِ ٱݪرَّحْمنِ ٱݪرَّحِیمِ
🌀اُعـیٖـذُ نَـفْـسـیٖ بِـرَبِّ ٱلْـمَـشـٰارِقِ وَ ٱلْـمَـغـٰارِبِ مِـنْ کُـلِّ شَـیْـطـٰانٍ مـٰارِدٍ وَ قـٰائِـمٍ وَ قـٰاعِـدِِ وَ عَـدُوٍّ وَ حـٰاسِـدِِ وَ مُـعـٰانِـدِِ وَ یُـنَـزِّلُ عَـلَـیْـکُـمْ مِـنَ ٱݪـسّـَمـٰاءِ مـٰاءََ لِـیُـطَـهّـِرَکُـمْ بِـهـٖ وَ یُـذْهِـبَ عَـنْـکُـمْ رِجْـزَ ٱݪـشّـَیْـطـٰانِ وَ لِـیَـرْبِـطَ عَـلـیٰ قُـلُـوبِـکُـمْ وَ یُـثَـبّـِتَ بِـهِ ٱلْـاَقْـدٰامَ ٱرْکُـضْ بِـرِجْـلِـکَ هٰـذٰا مُـغْـتَـسَـلٌ بـٰارِدٌ وَ شَـرٰابٌ وَ اَنْـزَلْـنـٰا مِـنَ ٱݪـسّـَمـٰاءِ مـٰاءً طَـهُـورََٱ لِـنُـحْـیٖـیَ بِـهـٖ بَـلْـدَةََ مَـیْـتـََٱ وَ نُـسْـقـیَٖـهـُ مِـمّـٰا خَـلَـقْـنـٰا اَنْـعـٰامـََٱ وَ اَنـٰاسـیَّٖ کَـثـیٖـرََٱ ٱلْـآنَ خَـفّـَفَ ٱݪلّٰـهُ عَـنْـکُـمْ ذٰلِـکَ تَـخْـفـیٖـفٌ مِـنْ رَبّـِکُـمْ وَ رَحْـمَـةٌ یُـریٖـدُ ٱݪلّٰـهُ اَنْ یُـخَـفّـَفَ عَـنْـکُـمْ
🌀فَـسَـیَـکْـفـیٖـکَـهُـمُ ٱݪلّٰـهُ وَ هُـوَ ٱݪـسّـَمـیٖـعُ ٱلْـعَـلـیٖـمُ
✨لٰا اِلـٰهَ اِلَّٱ ٱݪلّٰـهُ وَ لٰا غـٰالِـبَ اِلَّٱ ٱݪلّٰـهُ
✨لٰا اِلـٰهَ اِلَّٱ ٱݪلّٰـهُ مُـحَـمَّـدٌ رَسُـولُ ٱݪلّٰـهِ صَـلّـَۍٱݪلّٰـهُ عَـلَـیْـهِ وَ آلِـهـٖ وَ سَـلّـَمَ تَـسْـلـیٖـمـََٱ
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
.
💢 #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_نهم
💠 برای اولین بار در عمرم احساس کردم کسی به قفسه سینهام چنگ انداخت و قلبم را از جا کَند که هم رگهای بدنم از هم پاره شد.
در شلوغی ورود عباس و حلیه و گریههای کودکانه یوسف، گوشه اتاق در خودم مچاله شده و حتی برای نفس کشیدن باید به گلویم التماس میکردم که نفسم هم بالا نمیآمد.
💠 عباس و عمو مدام با هم صحبت میکردند، اما طوری که ما زنها نشنویم و همین نجواهای پنهان، برایم بوی #مرگ میداد تا با صدای زهرا به حال آمدم :«نرجس! حیدر با تو کار داره.»
💠 شنیدن نام حیدر، نفسم را برگرداند که پیکرم را از روی زمین جمع کردم و به سمت تلفن رفتم. پنهان کردن اینهمه وحشت پیش کسی که احساسم را نگفته میفهمید، ساده نبود و پیش از آنکه چیزی بگویم با نگرانی اعتراض کرد :«چرا گوشیت خاموشه؟»
همه توانم را جمع کردم تا فقط بتوانم یک کلمه بگویم :«نمیدونم...» و حقیقتاً بیش از این نفسم بالا نمیآمد و همین نفس بریده، نفس او را هم به شماره انداخت :«فقط تا فردا صبر کن! من دو سه ساعت دیگه میرسم #تلعفر، ان شاءالله فردا برمیگردم.»
💠 اما من نمیدانستم تا فردا زنده باشم که زیر لب تمنا کردم :«فقط زودتر بیا!» و او وحشتم را بهخوبی حس کرده و دستش به صورتم نمیرسید که با نرمی لحنش نوازشم کرد :«امشب رو تحمل کن عزیزدلم، صبح پیشتم! فقط گوشیتو روشن بذار تا مرتب از حالت باخبر بشم!»
خاطرش بهقدری عزیز بود که از وحشت حمله #داعش و تهدید عدنان دم نزدم و در عوض قول دادم تا صبح به انتظارش بمانم. گوشی را که روشن کردم، پیش از آمدن هر پیامی، شماره عدنان را در لیست مزاحم قرار دادم تا دیگر نتواند آزارم دهد، هر چند کابوس #تهدید وحشیانهاش لحظهای راحتم نمیگذاشت.
💠 تا سحر، چشمم به صفحه گوشی و گوشم به زنگ تلفن بود بلکه خبری شود و حیدر خبر خوبی نداشت که با خانه تماس گرفت تا با عمو صحبت کند.
اخبار حیدر پُر از سرگردانی بود؛ مردم تلعفر در حال فرار از شهر، خانه فاطمه خالی و خبری از خودش نیست. فعلاً میمانَد تا فاطمه را پیدا کند و با خودش به #آمرلی بیاورد.
💠 ساعتی تا سحر نمانده و حیدر بهجای اینکه در راه آمرلی باشد، هنوز در تلعفر سرگردان بود در حالیکه داعش هر لحظه به تلعفر نزدیکتر میشد و حیدر از دستان من دورتر!
عمو هم دلواپس حیدر بود که سرش فریاد زد :«نمیخواد بمونی، برگرد! اونا حتماً خودشون از شهر رفتن!» ولی حیدر مثل اینکه جزئی از جانش را در تلعفر گم کرده باشد، مقاومت میکرد و از پاسخهای عمو می فهمیدم خیال برگشتن ندارد.
💠 تماسش که تمام شد، از خطوط پیشانی عمو پیدا بود نتوانسته مجابش کند که همانجا پای تلفن نشست و زیر لب ناله زد :«میترسم دیگه نتونه برگرده!»
وقتی قلب عمو اینطور میترسید، دل #عاشق من حق داشت پَرپَر بزند که گوشی را برداشتم و دور از چشم همه به حیاط رفتم تا با حیدر تماس بگیرم.
💠 نگاهم در تاریکی حیاط که تنها نور چراغ ایوان روشنش میکرد، پرسه میزد و انگار لابلای این درختان دنبال خاطراتش میگشتم تا صدایش را شنیدم :«جانم؟» و من نگران همین جانش بودم که بغضم شکست :«حیدر کجایی؟ مگه نگفتی صبح برمیگردی؟»
نفس بلندی کشید و مأیوسانه پاسخ داد :«شرمندم عزیزم! بدقولی کردم، اما باید فاطمه رو پیدا کنم.» و من صدای پای داعش را در نزدیکی آمرلی و حوالی تلعفر میشنیدم که با گریه التماسش کردم :«حیدر تو رو خدا برگرد!»
💠 فشار پیدا نکردن فاطمه و تنهایی ما، طاقتش را تمام کرده بود و دیگر تاب گریه من را نداشت که با خشمی #عاشقانه تشر زد :«گریه نکن نرجس! من نمیدونم فاطمه و شوهرش با سه تا بچه کوچیک کجا آواره شدن، چجوری برگردم؟»
و همین نهیب عاشقانه، شیشه شکیباییام را شکست که با بیقراری #شکایت کردم :«داعش داره میاد سمت آمرلی! میترسم تا میای من زنده نباشم!»
💠 از سکوت سنگینش نفهمیدم نفسش بنده آمده و بیخبر از تپشهای قلب عاشقش، دنیا را روی سرش خراب کردم :«اگه من #اسیر داعشیها بشم خودمو میکُشم حیدر!»
بهنظرم جان به لبش رسیده بود که حرفی نمیزد و تنها نبض نفسهایش را میشنیدم. هجوم گریه گلوی خودم را هم بسته بود و دیگر ضجه میزدم تا صدایم را بشنود :«حیدر تا آمرلی نیفتاده دست داعش برگرد! دلم میخواد یه بار دیگه ببینمت!»
💠 قلبم ناله میزد تا از تهدید عدنان هم بگویم و دلم نمیآمد بیش از این زجرش بدهم که غرّش وحشتناکی گوشم را کر کرد.
در تاریکی و تنهایی نیمه شب حیاط، حیران مانده و نمیخواستم باور کنم این صدای انفجار بوده که وحشتزده حیدر را صدا میکردم، اما ارتباط قطع شده و دیگر هیچ صدایی نمیآمد...
ادامه دارد ...
نویسنده فاطمه ولی نژاد
✨❤️✨@hafzi_1✨❤️
,لینک کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
نخبه علمی بود
به قدری باهوش بود که
در۱۳سالگی به راحتی
انگلیسی حرف میزد
درجبهه آموزش زبان مۍداد
والفجر۸ شیمیایی شد
و در۱۷سالگی به شهادت رسید
معلم کوچک جبههها
🌷شهید#محمود_تاج_الدین🌷
✨❤️✨@hafzi_1✨❤️
,لینک کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از بسم الله الرحمن الرحیم بنیامین
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید#جاوید_الاثر_محمدرضاعسگری
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
✨❤️✨@hafzi_1✨❤️
,لینک کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹