از دست نوشته های #شهید_محمدحسین_محمدخانی :
احیاء عند رب ... که حضورشان بر من مسجل گردیده و حیات و نظارت آن ها را حس می کنم، از وجودشان نور و برکت فزونی یافته است بر من و نه اینکه من در همه احوال در پی آن ها؛ که آنها همه جا مرا می کشانند، مرا می برند، توفیق می دهند و همراه میکنند با خویش.
سفره ای میگشایند و مرا که خود از نفس خود مطلع و آگاهم و می دانم که قصور و کوتاهی و ناصواباتم بیش از حد نظر است، کریمانه بر سر آن خوان نشانده و از ترحم و رحمت جاری بر سر آن مستفیضم میگردانند.
#عارفانه
@shahidmohammadkhani
#باسم_حبیب
ای دل، نگفتمت که به چشمش نظر مکن
کز غم، چنان شوی که نبینی بخواب، خواب!
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
#به_امید_وصال
@shahidmohammadkhani
هدایت شده از حاج عمار
حاج قاسم سلیمانی :
عمار (شهید محمدحسین محمدخانی) برای من مثل همت بود.
به کانال #حاج_عمار بپیوندید:
🔊 @shahidmohammadkhani
از داغ حسین (ع) اشک نم نم داریم.
در خانه ی سینه تا ابد، غـم داریم.
پیراهن و شال مشکی آماده کنیـد،
چهل روز دگر تا به « محرم » داریم ...
#چله_نوکری
@shahidmohammadkhani
#چهل
چله ميگرفت ؛ قرار هاي مختلفي مي گذاشت؛ زيارت عاشورا ميخواند يا يک چله نماز صبح ميرفت کنار شهداي گمنام تيپ الغدير.
نيتش را نميدانستيم ،وقتي مدتي بعد از نماز مغرب عاشورا ميخواند حدس ميزديم ک دوباره چله خواني دارد يکي از کار هايي ک باب کرده بود و به ما هم ياد داد ، قبل از محرم شروع ميکرديم به عدس پلو خوردن،
ميگفت عدس اشک را زياد ميکند.
از چند روز مانده به محرم مراقبه را شروع میکرد ...
#چله_نوکری
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
@shahidmohammadkhani
6.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی حاج محمد اکرمی
خاطره ای از #شهید_محمدحسین_محمدخانی
#به_امید_وصال
#شب_جمعه
@shahidmohammadkhani
#سی_نه
عشق این بود که با شور و حرارت بخواند. میگفت نباید در بند سبک باشی؛ گریه ات را بکن. گریه هایش خیلی خاص بود. بلند بلند گریه میکرد. وقتی هم مثل ما مستمع بود اصلا کاری به مداح نداشت. هر کسی اسم امام حسین (ع) را می آورد با خودش حسین حسین میگفت و ناله میکرد.
#چله_نوکری
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب
@shahidmohammadkhani
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
با آسمان مفاخره کردیم تا سحر؛
او از ستاره دم زد و...
من از تو دم زدم...
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
@shahidmohammadkhani
#سی_هشت
روح و روانش با امام حسین (ع) بود.
اسم هیئت، با دل و جانش بازی میکرد. چشمانش برق میزد. وقتی می دانست امشب هیئت داریم مشعوف می شد ...
#چله_نوکری
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب
@shahidmohammadkhani
#سی_هفت
برای مراسمی که می خواست بخواند سه، چهار ساعت با خودش خلوت می کرد. به بهانه شعر پیدا کردن می رفت گوشه اتاق می نشست. از روی لهوف برای خودش روضه می خواند. میگفت تا خودم درک نکنم چطور اشاعه بدهم.
#چله_نوکری
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب
@shahidmohammadkhani