eitaa logo
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
1.7هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
640 ویدیو
0 فایل
--------♥️🔗📜----^^ #حاج‌قاسم‌سلیمآنی⟀: همان‌دخترکم‌حجاب هم👱🏻‍♀ࡆ• دختر‌من‌است🖐🏼ࡆ• دخترماوشماست ♡☁️ #قدرپدررامیدانیم:)🌱🙆🏻‍♀️ ارٺـباٰطـ📲 بـآ مـآ؛ @A22111375 🍃°| ادمین تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
_به قول حاج حسین یکتا ↓↑ هرچی آسِد روح الله گفت همون شد رفتن پیش آقا گفتن صدام حمله کرده فرمودن :صدام رفتنیه 👊🏾 گفتن آقا تا خرمشهر رسیده فرمودن:صدام موندنی نیست حالاهم هرچی این آقا سید بگه همون میشه•°💪🏼🇮🇷 @SHAHADAT_DAHE_HAFTAD کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
💭 داشتم جدول حل می کردم، یکجا گیر کردم: "حَلّٰال مشکلات است؛ سه حرفی" 👨‍💼پدرم گفت: معلومه، «پول» گفتم: نه، جور در نمیاد! 🧕مادرم گفت: پس بنویس «طلا» گفتم: نه، بازم نمیشه. 🧖‍♀تازه عروس مجلس گفت: «عشق»، گفتم : اینم نمیشه. 💁‍♂دامادمان گفت: «وام»، گفتم: نه. 👮‍♂داداشم که تازه از سربازی آمده گفت: «کار»، گفتم: نُچ. 👵مادربزرگم گفت: ننه، بنویس «عُمْر»، گفتم: نه، نمیخوره هر کسی درمانِ دردِ خودش را میگفت، یقین داشتم در جواب این سؤال، ▪️پابرهنه میگوید «کفش» ▪️نابینا می گوید «نور» ▪️ناشنوا میگوید «صدا» ▪️لال میگوید «حرف» و... 🔺 اما هیچ کدام جواب کاملی نبود! ✨جواب «فَرَج» بود و ما هنوز باورمان نشده: تا نیایی گِره از کارِ بشر وا نشود...:)♥️ @SHAHADAT_DAHE_HAFTAD کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
:)💕 یه پسر بچه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم.🧑🏻 آوردنش سنگر من. خیلی کم سن و سال بود. بهش گفتم: « مگه سن سربازی توی ایران هجده سال تمام نیست؟🤔 سرش را تکان داد. گفتم: « تو که هنوز هجده سالت نشده! »😳 بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: « شاید به خاطر جنگ ، امام خمینی کارش به جایی رسیده که دست به دامن شما بچه ها شده و سن سربازی رو کم کرده؟ »😂😏 جوابش خیلی من رو اذیت کرد. با لحن فیلسوفانه ای گفت: « سن سربازی پایین نیومده ، سن عاشقی پایین اومده.»:)♥️✨ 💞 🎥 @SHAHADAT_DAHE_HAFTAD کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
♥️🌱 :)✨ شهید چمران تو اتاق نشسته بود … یه دفعه دید که صدای دعوا میاد! با دست بند، رضارو آوردن تو اتاق! رضارو انداختنش رو زمین : ” این کیه آوردید جبهه؟! ” رضا شروع کرد به فحش دادن … دید که شهید چمران توجه نمیکنه …. یه دفه داد زد : ” کچل با توام …!!!! ” یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد : ” چی شده عزیزم ؟ چیه آقا رضا ؟ چه اتفاقی افتاده ؟ ” قضیه این بود…. آقا رضا داشت میرفت بیرون …. بره سیگار بگیره و برگرده … با دژبان دعواش شده بود …. شهید چمران : ” آقا رضا چی میکشی ؟!! …. برید براش بخرید و بیارید …! ” شهید چمران و آقا رضا…تنها تو سنگر آقا رضا : میشه یه دو تا فحش بهم بدی ؟! کشیده ای، چیزی !! شهید چمران : چرا ؟! آقا رضا : من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده … تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه … شهید چمران : اشتباه فکر می کنی …! یکی اون بالاست، هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده … هی آبرو بهم میده … تو هم یکیو داشتی که هی بهش بدی میکردی بهت خوبی می کرده …! گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده بگم بله عزیزم … یکم مثل اون شم …! آقا رضا جا خورد ، رفت تو سنگر نشست … زار زار گریه می کرد … اذان شد ….. آقا رضا اولین نماز عمرش بود ………….. رفت وضو گرفت … سر نماز ، موقع قنوت صدای گریش بلند بود ……. وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد …… صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد … آقا رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد …. فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش توبه واقعی و یه نماز واقعی!:)✨ ؟! @SHAHADAT_DAHE_HAFTAD کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
•|یـارَبِّ الْحُسـَین 🕌 °|بِحـَقِّ الْحُسـَینِ 💚 •|اِشْفَ الصَدرِالحُسَین📿 °| بِظہورِالحُـجَة🤲 😍🌱 @SHAHADAT_DAHE_HAFTAD کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
‌••• |🌿..اۍ‌خُداوندي‌کھ‌دستِ‌رد برسینہ‌یِ‌بندگانِ‌پر‌توقعِ‌خودنمۍ‌زني :) ‌ +خدایَش‌راچہ‌زیبآخطاٖب‌مۍ‌کُنداِمام! ❤️ @SHAHADAT_DAHE_HAFTAD کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
[📚💜^-^] با یٰک کارٺِ‌ کتابخاݩہ ، بیش از گواهێ‌نامہ رانݩدگے می‌تۆانید بھ جلو حࢪکٺ کنید :)🌱 ࢪوبݩ‌مارٺیݧ|🖇 @SHAHADAT_DAHE_HAFTAD کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
💔 ▪{باید این جمعھ‌ بیاید باید 😔 ▪{من دگر خستھ‌ شدم از شاید ..💔 @SHAHADAT_DAHE_HAFTAD کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
#هـوالعـشـق❤️ حاج خانوم : خب دخترای گلم از خودتون بگید فاطی: اوووم چی بگم حاج خانوم😊 من و فائزه السا
❤️ بعد از کلی دور دور کردن و چرخوندن ما دور *شهرک پردیسان* که آقاجواد گفتن تقریبا ساکناش اکثر روحانی هستن حرکت کردیم به طرف پارک علوی😍 نزدیکای غروب بود و هوا بدجور دونفره😍 فاطمه و علی هم که نامردا دست تو دست هم قدم میزدن و از ما جلو افتادن😢 من و اقاسیدم که که سینگل😕😢 توی همین فکرا بودم که یهو گوشیم زنگ خورد مامان جونم بود😍 باهاش یکم صحبت کردم و بعد قطع کردم. علی و فاطمه خیلی از ما جلوتر بودن🙄 سید: دوربین وسیله کارتونه یا به عکاسی علاقه دارید؟ _هردو😉 سید: اووووم یعنی شما کارم میکنید😳 _کار به اون صورت که نه ولی من خبرنگارم☺️ سید: حرفه جالبیه😏 بچه پرو یه جوری با غرور حرف میزنه که دهن آدم بسته میشه😡 ولی کور خوندی آقاجواد به حرفت میارم😈 _شما تا حالا آقا حامد رو از نزدیک دیدی؟؟؟ سید: عه خب راستش نه 😒 ولی جز بهترین روزای زندگیم میشه روزی که برا اولین خواننده محبوبم رو ببینم😊 _منم خیلی دوس دادم از نزدیک ببینمشون😊 راستی میشه امشب بریم مغازه ای که تسبیحتون رو ازش گرفتید ؟🙄 توی کرمان جفتشو پیدا نکردم🤓 سید: اگه وقت شد چشم😴 خدا بگم چیکارت کنه آقاجواد مغرور😡 دیگه حرفی نزدم و اونم چیزی نگفت... نمیدونم چرا این قدر راه میریم... خب یه جا بشینیم دیگه... همش تقصیر اون لیلی مجنونه دیگه 😡 وای خدای من حالا که دقت میکنم چقدر قدم کوتاهه😳 نه یا شایدم قد آقاسید خیلی بلنده🙄 من تا روی سینشم👫 توی افکار خودم غرق بودم که یهو احساس کردم یکی چادرمو کشید😨 عه این که سیده 😯 چرا داره منو میکشه طرف خودش😱 سید: عه حواستون کجاست😮اگه نکشید بودمتون که میرفتید تو بغل پسره😡 _من😳 چطور نفهمیدم😱 سید: سه ساعته دارم صداتون میکنم اصلا تو این دنیا نیستید😒 مجبور شدم چادرتونو بگیرم😐 _بب....مم....یعنی هم ببخشید هم ممنون😢 وای خدای من😳 گفت داشتم صداتون میکردم 😳 یعنی اسممو صدا زده😢 @SHAHADAT_DAHE_HAFTAD کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣