eitaa logo
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
1.7هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
640 ویدیو
0 فایل
--------♥️🔗📜----^^ #حاج‌قاسم‌سلیمآنی⟀: همان‌دخترکم‌حجاب هم👱🏻‍♀ࡆ• دختر‌من‌است🖐🏼ࡆ• دخترماوشماست ♡☁️ #قدرپدررامیدانیم:)🌱🙆🏻‍♀️ ارٺـباٰطـ📲 بـآ مـآ؛ @A22111375 🍃°| ادمین تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍امام صادق (ع) فرمودند : مردى خدمت پيامبر خدا(ص) آمد و عرض كرد: اى رسول خدا ! گناهانم زياد شده و اعمالم سست و اندك گشته است .رسول خدا(ص) فرمود : زياد سجده كن ؛ زيرا ، همچنان كه باد برگ درختان را فرو می‌ريزاند ، سجده گناهان را میريزاند . 📚أمالي الصدوق @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🍁 #آیت_الله_فاطمی_نیا 🌻 گاهی تحمل همسر بداخلاق ، خودش نوعی سلوك است. 🎄 يكی از اولياء خدا كه بسيار مرد بزرگي بود و گفته اند امام زمان علیه السلام در تشييع جنازه ی او حاضر بودند ، همسر بسيار بداخلاقی داشت كه سی و پنج سال او را شكنجه ميداد ولی او تحمل ميكرد ! 🌸 بله ،تحمل كنيد ، اصلا خيلی از اينها با تحمل و گذشت حل ميشود . ☘ گاهی هم اگر تحمل شود ، مثل نماز شب برای انسان سلوك الی الله است... @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🌺🍃 در عملیات کربلای سه ، وقتی دچار مد و امواج متلاطم آب شده بودیم ، نگران و متحیر ، ستون در حال حركت در آب را كنترل می ‌كردم. وقتی دیدم كه یكی از بچه ‌ها سرش را بدون حركت در آب قرار داده است ، بیشتر نگران شدم. شانه‌ ایشان را گرفتم و تكان دادم ، سرش را بلند كرد و با نگرانی و تعجب پرسیدم ، چی شده؟! ، چرا تكان نمی خوری؟! خیلی خونسرد و بدون نگرانی گفت ، مشغول نماز شب بودم و ضمناً با طناب متصل به ستون ، بقیه را همراهی می ‌كردم !! اطمینان و آرامش خاطر این نوجوان بسیجی تنها زبانم را بند آورده بود . گفتم ، اشكالی نداره ، ادامه بده ! التماس دعا صبح روز بعد ، روی سكوی ، اَلاُمیه ، اولین شهیدی بود كه به دیدار معشوق نایل آمد.... 📕 نمازشب شهیدان ، ص ۱۰ @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🎐✨ ✨ •|| ||• ← روبـروے آییـنه ایستـاده‌اے : •• روسـرےات را با دقـت مےبندے •• بعـدش چـادرت را با دقـت مےبندے 🔻و زیـر لـب مـیخـوانـے : •[ ذَٰلِكُـمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِـكُمْ وَقُـلُوبِهِـن ... ]• و صـفا مےکنے با ایـن آیــه ها... •| •| ۵۳ @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨برنامه تلاوت روزانه/صفحه نود و یکم، سوره مبارکه نساء✨ •┈┈••✾❀🕊🍃🌺🍃🕊❀✾••┈┈• @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
🌹 از امام امت دست برندارید که زیر پا گذاشتن دستوراتش٬ زیر پا گذاشتن دستورات اسلام است. از او پیروی کنید که او است٬ قدر این نعمت بزرگ را بدانیم. @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
از دوازده سالی که تو جبهه بود چندین بار مجروح شد تو گروه تفحص هم بود☝️، یک پایش رو تو میدون مین جا گذاشت.😔 یه جوری معلم اخلاقشون بود اگه کاری ازش میخواستی حتما انجام میداد ،‼️ شهید احسان حاجی حتملو و شهید غلامی از نیروهاش بودن صحبت کردنش آروم بود و خیلی شوخ طبع بود 😊🌸 با پای مصنوعی ورزش میکرد تو کوه نوردی بهش نمیرسیدیم ‼️ پشت سر کسی صحبت نمیکرد ولی هر حرفی داشت جلو طرف میزد با همه افراد نشست و برخواست داشت خیلی از لاتای گرگان تو تشیع پیکرش زار میزدن😭😭 🌺 @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
♥️(شهیدابراهیم هادی)♥️ يادم هست كه در همان سال های پايانی دبسـتان، ابراهيم كاری كرد كه پدر عصبانی شد😡 و گفت: ابراهيم برو بيرون، تا شب هم برنگرد.😒😤 ابراهيم تا شب به خانه نيامد.😥 همه خانواده ناراحت بودند كه برای ناهار چه كرده.😬😣 اما روی حرف پدر حرفی نمی زدند.😊😕 شــب بود كه ابراهيم برگشــت. با ادب به همه سلام كرد.🤗😍 بلافاصله سؤال كــردم: ناهار چيكار كردی داداش؟!😇🙄 پدر در حالي كه هنوز ناراحت نشــان می داد😶😠 اما منتظر جواب ابراهيم بود.🤓 ابراهيم خيلی آهسته گفت: تو كوچه راه می رفتم،🚶🏻 ديدم يه پيرزن كلی وسائل خريده،نميدونه چيكار كنه و چطوری بره خونه.😰 من هم رفتم كمك كردم.🙃 وسايلش را تا منزلش بردم.😌 پيرزن هم كلی تشكر كرد☺️ و سكه پنج ريالی به من داد.😍 نميخواستم قبول كنم ولی خيلی اصرار كرد.✨ من هم مطمئن بودم اين پول حلاله،💛😊 چون براش زحمت كشيده بودم ظهر با همان پول نان خريدم و خوردم.♥️🎈 پدر وقتی ماجرا را شنيد لبخندی از رضايت بر لبانش نقش بست.🙂 خوشحال بود كه پسرش درس پدر را خوب فرا گرفته و به روزی حلال اهميت می دهد.😊🌈 🗣زهره هادی (خواهر شهید) 📿 @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
❤🍃 تا‌زمانی‌که همنشینِ گناه باشیم همنشینِ امام‌ِزمان نخواهیم‌بود گرفتارِ نَفس باشیم هم‌نَفَسِ امام‌ِزمان نخواهیم بود @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
شجاعت و تدبیر در صحنه نبرد 💜 ✴️داخل کانال با فاصله 50 متری از نیروهای دشمن بودیم . کمبود مهمات داشتیم و باید استفاده از آن ها را مدیریت می کردیم تا هدر نروند . سنگری روبروی کانال بود که نیرو های تک تیرانداز و تیر بار دشمن داخل آن پنهان گرفته بودند . تیر بارچی ، نیرو هایمان را هدف قرار داده بود و تلفات زیادی از ما می گرفت. 🛑 باید آن را از کار می انداختیم . احمد گفت :(بگذارید یک سنگ پرتاب می کنیم ، اگه به این سنگر رسید یه نارنجک پرتاب میکنیم ، اگه هم نرسید که نارنجک هامون هدر نمیدیم .) به او گفتم :( احمد یه لحظه بلند شی اونا می زننت .) به هشدارم توجهی نکرد و کارش را انجام داد . تدبیرش اثر کرد و باعث شد مهمات مان را هدر ندهیم . خاطره ای از همرزم شهید احمد حاجیوند الیاسی🌼🍃 @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣