📕 #نسل_سوخته"داستان واقعی"
🔸 قسمت۲
💭 مدام توی رفتار خودم و بقیه دقت می کردم خوب و بد می کردم و با اون عقل 9 ساله سعی می کردم همه چیز رو با رفتار #شهدا بسنجم.
اونقدر با جدیت و پشتکار پیش رفتم که ظرف مدت کوتاهی توی جمع بزرگ ترهاشدم آقا مهران
این تحسین برام واقعا ارزشمند بود اما آغاز و شروع بزرگ ترین امواج زندگی من شد
از مهمونی برمی گشتیم، مهمونی مردونه، چهره پدرم به شدت گرفته بود به حدی که حتی جرات نگاه کردن بهش رو هم نداشتم خیلی عصبانی بود
تمام مدت داشتم به این فکر می کردم که
- چی شده؟
_ یعنی من کار اشتباهی کردم؟
_مهمونی که خوب بود ...
و ترس عجیبی وجودم رو گرفته بود
از در که رفتیم تو مادرم با خوشحالی اومد استقبال مون اما با دیدن چهره پدرم خنده اش خشک شد و مبهوت به هر دوی ما نگاه کرد
- سلام اتفاقی افتاده؟
پدرم با ناراحتی سرچرخوند سمت من
- مهران برو توی اتاقت 😒
نفهمیدم چطوری با عجله دویدم توی اتاق قلبم تند تند می زد هیچ جور آروم نمی شد و دلم شور می زد چرا؟ نمی دونم
لای در رو باز کردم آروم و چهار دست و پا اومدم سمت حال
- مرتیکه عوضی دیگه کار زندگی من به جایی رسیده که من رو با این سن و هیکل به خاطر یه الف بچه دعوت کردن قدش تازه به کمر من رسیده اون وقت به خاطر آقا باباش رو دعوت می کنن
وسط حرف ها یهو چشمش افتاد بهم با عصبانیت نیم خیزحمله کرد سمت قندون و با ضرب پرت کرد سمتم 😮
- گوساله مگه نگفتم گورت رو گم کن توی اتاق؟
دویدم داخل اتاق و در رو بستم تپش قلبم شدید تر شده بود دلم می خواست گریه کنم اما بدجور ترسیده بودم
الهام و سعید زیاد از بابا کتک می خوردن اما من، نه این، اولین بار بود
دست بزن داشت زود عصبی می شدو از کوره در می رفت ولی دستش روی من بلند نشده بود مادرم همیشه می گفت:
- خیالم از تو راحته
و همیشه دل نگران دنبال سعید و الهام بود منم کمکش می کردم مخصوصا وقتی بابا از سر کار برمی گشت سر بچه ها رو گرم می کردم سراغش نرن حوصله شون رو نداشت
مدیریت شون می کردم تا یه شر و دعوا درست نشه سخت بود هم خودم درس بخونم هم ساعت ها اونها رو توی یه اتاق سرگرم کنم و آخر شب هم بریز و بپاش ها رو جمع کنم
سخت بود اما کاری که می کردم برام مهمتر بودهر چند هیچ وقت، کسی نمی دید
این کمترین کاری بود که می تونستم برای پدر و مادرم انجام بدم و محیط خونه رو در آرامش نگهدارم
اما هرگز فکرش رو هم نمی کردم از اون شب باید با وجهه و تصویر جدیدی از زندگی آشنا بشم حسادت پدرم نسبت به خودم حسادتی که نقطه آغازش بود و کم کم شعله هاش زبانه می کشید
فردا صبح هنوز چهره اش گرفته بود عبوس و غضب کرده
الهام، 5 سالش بود و شیرین زبون سعید هم عین همیشه بیخیال و توی عالم بچگی و من دل نگران
زیرچشمی به پدر و مادرم نگاه می کردم می ترسیدم بچه ها کاری بکنن بابا از اینی که هست عصبانی تر بشه و مثل آتشفشان یهو فوران کنه از طرفی هم نگران مادرم بودم
بالاخره هر طور بود اون لحظات تمام شد
من و سعید راهی مدرسه شدیم دوید سمت در و سوار ماشین شد منم پشت سرش به در ماشین که نزدیک شدم پدرم در رو بست
- تو دیگه بچه نیستی که برسونمت خودت برو مدرسه😰
سوار ماشین شد و رفت و من مات و مبهوت جلوی در ایستاده بودم
من و سعید هر دو به یک مدرسه می رفتیم مسیر هر دومون یکی بود
♻️ادامه دارد...
✅ @shahadat_dahe_haftad
📕 #نسل_سوخته"داستان واقعی"
🔸 قسمت۳
مات و مبهوت ... پشت در خشکم زده بود ... نیم ساعت دیگه زنگ کلاس بود ... و من حتی نمی دونستم باید سوار کدوم خط بشم ... کجا پیاده بشم ... یا اگر بخوام سوار تاکسی بشم باید ...
همون طور ... چند لحظه ایستادم ... برگشتم سمت در که زنگ بزنم ... اما دستم بین زمین و آسمون خشک شد ...
- حالا چی می خوای به مامان بگی؟ ... اگر بهش بگی چی شده که ... مامان همین طوری هم کلی غصه توی دلش داره... این یکی هم بهش اضافه میشه ...
دستم رو آوردم پایین ... رفتم سمت خیابون اصلی ... پدرم همیشه از کوچه پس کوچه ها می رفت که زودتر برسیم مدرسه ... و من مسیرهای اصلی رو یاد نگرفته بودم ...
مردم با عجله در رفت و آمد بودن ... جلوی هر کسی رو که می گرفتم بهم محل نمی گذاشت ... ندید گرفته می شدم ... من ... با اون غرورم ...
یهو به ذهنم رسید از مغازه دارها بپرسم ... رفتم توی یه مغازه ... دو سه دقیقه ای طول کشید ... اما بالاخره یکی راهنماییم کرد باید کجا بایستم ...
با عجله رفتم سمت ایستگاه ... دل توی دلم نبود ... یه ربع دیگه زنگ رو می زدن و در رو می بستن ...
اتوبوس رسید ... اما توی هجمه جمعیت ... رسما بین در گیر کردم و له شدم ...
به زحمت از لای در نیمه باز کیفم رو کشیدم داخل ... دستم گز گز می کرد ... با هر تکان اتوبوس... یا یکی روی من می افتاد ... یا زانوم کنار پله له می شد...
توی هر ایستگاه هم ... با باز شدن در ... پرت می شدم بیرون ...
چند بار حس کردم الان بین جمعیت خفه میشم ... با اون قدهای بلند و هیکل های بزرگ ... و من ...
بالاخره یکی به دادم رسید ... خودش رو حائل من کرد ... دستش رو تکیه داد به در اتوبوس و من رو کشید کنار ... توی تکان ها ... فشار جمعیت می افتاد روی اون ...
دلم سوخته بود و اشکم به مویی بند بود ... سرم رو آوردم بالا ...
- متشکرم ... خدا خیرتون بده ...
اون لبخند زد ... اما من با تمام وجود می خواستم گریه کنم....
♻️ادامه دارد...
✅ @shahadat_dahe_haftad
یا امام رضا …
به هوای «حرمش» می گذرد ایامم
کوه دردم کـه کند نام «رضا» آرامم
صَلی الله عَلیکَ یا علی بن موسی الرضا
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
@shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد ❣
#حسیــن_جانم...❤️
نگاهی کن به چشم بی قرارم
که بارانی تر از ابر بهارم
فقط یک آرزو در سینه مانده
هوای دیدن ششگوشه دارم...
#شبتون_حسینی ❤️
@shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد ❣
🍃🕊
•| #حضرت_صاحب_دلم_سلام
اللّهُم إِنے اُجَدِدُلَهُ
فےصَبيحَةِ يَومے هذا..
ومن هر روزصبح
بیتاب اين مَعیت وبه عشقِ
تجديد بيعت باشما بيدارميشوم.
•| #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.
.
🍃🕊 @shahadat_dahe_haftad
به یک #ادمین_فعال برای کانال شهادت + دهه هفتاد نیازمندیم《|°•°|》
به ایدی زیر مراجع کنید
@a22111375
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#پسر_حزب_اللهی ها بخونن انرژی بگیرن...
#خواهرا هم بخونن امید بگیرن...
نمیشه که فقط از خانوما بگیم
همیشه وقتی از #حجاب و#حیا حرف میزنیم از #خانم ها میگیم...
از #چادری ها میگیم...
اما امروز میخوام بگم:
سلامت باشه اون پسری که،
محاسن داره و بهش میگن داعش،عصر حجری،پاچه بزی...
ولی خم به ابرو نمیاره!
سلامت باشه اونی که،
پاتوقش مزار #شهدا س...😊
سلامت باشه کسی که،
جای #پرورش_اندام و تزریق_بازو...💪
پرورش #ایمان میکنه و#خودسازی!️
سلامت باشه پسری که،
سرش و خم می کنه تا سنگ فرشای خیابونا رو ببینه...
نه #ناموس مردمو! 👀
سلامت باشه هر چی پسره که،
#بلوز آستین بلند میپوشه و #شلوار_کتان...
نه #لباس_تنگ و #شلوار_جاستین!
سلامت باشه اونی که،
نه #مدونا میشناسه نه #الیزابت_تیلور...👸👱♀
دختر رویاهاشم #سلنا_گومز نیست!
سلامت باشه اون مردی که،
وقتی تو تاکسی میبینه دوتا خانم نشستن،
نمی ره وسطشون بشینه..
سلامت باشه اون پسری که،
بلده مکبر باشه و #نماز اول وقتش حجته..
سلامت باشه هرکی که،
پیشش، روبروش، کنار دستش، تو کلاس، با "امنیت" میشینی و انگار نه انگار کنارش #دختر نشسته...
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد ❣
🍃 💠 |
—---------------------
•| #تـلـنـگـرنـامـه
امام علی(ع) فرمودند :
بدانيد كه اين پوست نازك تحمل
آتش را ندارد، پس به خودتان رحم كنيد،
شما در مصيبتهاى دنيا آزمايش
كردهايد كه وقتى خارى به بدن يكى
از شما می رود و يا به زمين مى خورد
و خونى میشود و يا شن هاى داغ
پايش را مى سوزاند چگونه بيتابى میكند؟!
پس، چگونه خواهد بود اگر
ميان دو لايه از آتش قرار گيرد و هم
بسترش سنگ و همدمش شيطان باشد؟!
•| #نهجالبلاغه_ص267_خطبه183
—------------------------—
🍃 💠 | @shahadat_dahe_haftad
اولی : امسال روزه می گیری ؟
دومی : آره اگه خدا بخواد …☺️
اولی : منم میگیرم ولی آخه کدوم پزشکی این همه سختی رو برای بدن تایید میکنه ؟
دومی : همونی که وقتی همه پزشکا جوابت کردن برات معجزه میکنه …😊
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد ❣
💢پیشنهادهای گستاخانه اروپا برای ادامه برجام
🔺جزئیات بسته پیشنهادی اروپا برای توافق جدید با ایران،تداوم تحریمها، پذیرش محدودیتهای جدید در غنیسازی و خودداری از ساخت و طراحی #موشکهای_بالستیک، تیم ایرانی باز هم عقبنشینی خواهد کرد؟!
🔺حمید بعیدینژاد پیش از آغاز رسمی مذاکرات ایران و #سه_کشور_اروپایی پیرامون #برجام، خبر از ارائه یک بسته پیشنهادی، توسط این سهکشور به ایران داده است. در جمعبندی آنچه که خبرگزاریها تاکنون منتشر کردهاند بسته پیشنهادی سهکشور اروپایی نهتنها هیچ سودی برای ایران ندارد بلکه باید آن را یک توهین آشکار به حقوق مردم ایران دانست که درنتیجه ضعف تیم مذاکره کننده ایرانی و روحیه سلطهمآبانه و استکباری کشورهای اروپایی ایجاد شده است.
🔺در همین راستا جزئیات برخی از خواستههای محتمل #سه_کشور_اروپایی در بسته پیشنهادی خود به ایران به شرح زیر است:
1- ایران از ساخت و طراحی #موشکهای_بالستیک به ویژه قارهپیما خودداری نماید.
2- بعد از سال 2025 که محدودیتهای #برجام به پایان میرسد، ایران باید تعهدات جدیدی در خصوص محدودیتهای #غنی_سازی را پذیرا باشد.
3- در بعد منطقهای ایران باید با تامین خواستههای #کشورهای_اروپایی محدودیتهای زیادی را پذیرا شود.
4- ایران باید از هرگونه کمک و انتقال #موشک و فناوریهای #دفاعی به #سوریه، #یمن و #حزبالله خودداری کند( تا از این طریق منافع اسرائیل تامین شود)
5- اجازه بازرسی از #مراکز_نظامی خود را به آژانس بدهد.
🔺اما مضاف بر این خواستههای سلطهمآبانه نکته جالب آنجا است که در بسته پیشنهادی #سه_کشور_اروپایی خبری از مقابله عملیاتی و تضمین شده با #تحریمهای_آمریکا و تامین منافع ایران در حوزههای بسیار مهمی چون #نفت، #بانک، #گاز و #پتروشیمی نیست!
به زبان سادهتر یعنی اینکه سهکشور اروپایی نهتنها قصدی برای مقابله با #آمریکا ندارند بلکه منظورشان ازضرورت حفظ #برجام، نیل به خواستههای اصلی دونالد ترامپ است!
پ.ن۱: گفتم که محاله اروپا بدون امتیاز گیری توافق کنه،تازه توافق کنه هیچ خبری نمیشه
پ.ن۲: مذاکرات لیبی رو بیاد
#اروپا_برادر_شغاله
#اعتماد_به_سراب
@shahadat_dahe_haftad
🌷 #کلام_شهید
اسرائیل، مثل آدمی می ماند که کتک خورده و افتاده گوشه رینگ
و نا ندارد از جایش بلند شود، اما مرتب می گوید بلند شوم اِل می کنم و بِل می کنم!!
#شهید_محمودرضا_بیضائی💐
@shahadat_dahe_haftad