✍️ شهیدی که بخاطرِ #مادرش، در قبر چشمانش را باز کرد
شهید رو گذاشتند توی قبر و کفن رو باز کردند
مادر شهید که اومد، نفسی کشید و گفت:
پسرم! تو رو #قسم به علیاکبرِ امام حسین(ع) یکبار دیگه #چشمات رو باز کن...
و چشمهای شهید برای چند لحظه #باز شد...
📚 منبع: سررسید سرداران عشق ۱۳۸۸
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
آقا چه شد كه حج شما نيمه كاره ماند
شبهاي شهر مكه چرا بي ستاره ماند
بار سفر مبند، دلم شور مي زند
گويا قيامت است،مَلك صور مي زند
من خواب ديده ام، سرتان را به ني زدند
گرگان تشنه، زوزه كشان لب به مِي زدند
ديدم نسيم شانه به گيسوت مي زند
مَرهم به زخم گوشه ي ابروت مي زند
اينجا بمان كه حرمت كعبه تويي حسين
آقا مرو، كه عزت كعبه تويي حسين
حالا كه مي روي سفري پرخطر حسين
پس لااقل سه ساله ي خود را مبر حسين
پاشيدم آب پشت سر محمل رباب
با ظرف اشك ديده ي خونين جگر حسين
اين ساربان به درد مسيرت نمي خورد
يك ساربان اهل نظر را ببر حسين
او نقشه ها كشيده كه دور وبر شماست
چشمش مدام خيره به انگشتر شماست
با بردنش نمك به جگر مي خورد حسين
شش ماهه ي تو زود نظر مي خورد حسين
با اينكه مست ذكر خوش يارب توأم
اما هنوز مضطرب زينب توأم😔
يعقوب چشم آينه ها پير مي شود
اين شهر بي حضور تو دلگير مي شود😔
دارد ز ديده قافله ات دور مي شود
كم كم بساط روضه ي ما جور مي شود😭
@Shahadat_dahe_haftad
😍وقتی به اوج میرسی، چه خوب است که خودت را گُم نکنی و نشان دهی که در اوج قهرمانی هم بنده ای ❤
😍#نماز قبل از فینالِ حسن #یزدانی تداعیِ داستانِ #پهلوان باش ، نه #قهرمان ِ دورانِ دبستان است؛
یعنی همان روحیه ی پهلوان پوریایِ وَلی 💪❤
😍یعنی روحیه ی #شهید_ابراهیم_هادی!
که توی مسابقات قهرمانیِ #کشتی، به دیدار نیمه نهایی رسید، و شب قبلش حریف اومد بهش گفت:
رفیق، این پای من آسیب دیده، هوای ما رو داشته باش!
ابراهیم هم گفت: باشه داداش، چَشم!
❤ابراهیم توی کُشتی استاد بود و با اینکه شگردش توی فنّ پا بود، اصلا به پای من نزدیک نشد!
ولی من، در کمال نامردی یه خاک ازش گرفتم و خوشحال از این پیروزی، به فینال رفتم!
❤ابراهیم با اینکه میتونست منو شکست بده و قهرمان بشه، ولی این کارو نکرد! و سوم شد.
💚هدیه به پهلوانان #وطن، هدیه به شهید #ابراهیم_هادی صلوات 🌷❤
@Shahadat_dahe_haftad
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
😁 زرنگ خانِ تیپ فاطمیون... 📸 روز عکاس بر تو همیشه دوربین به دست هم مبارک حالا که این همه قول گرفتی،
زرنگ بودنش مفصله ها...
شنیدم و توی فیلم هاش دیدم، هرجا رزمنده ای می دیده، فوری و دست به دوربین، میرفته و از ش قول میگرفته اگه رفت و پرید، اینم ببره...
به نظرتون زرنگ نیست.
اگر یکی دوتا بود که حرفی نبود...
اصلا این آقا مرتضی کارش قول گرفتن بود و شفاعت...
آخرم پراش باز شد و روز عرفه پرید...
تازه 😐
به زور و اصرار خودشو برد سوریه.
البته برای قبول شدنش به حضرت عشق متوسل شد.
و امام رضا جوابشو داد.
به اسم رزمنده ی افغانی وارد تیپ فاطمیون شد.
فرض کنید لهجه ی مشهدی داشت ها، اون وقت می گفت من از دوستان افغانستانی هستم، آخه سخت قبول میکردند.
آخرم بی بی زینب انتخابش کرد.
شد سرباز بی بی و بعد هم عین عباسِ زینب (س) پرکشید...
راستی روز عکاس بر زرنگ تیپ فاطمیون مبارک ❤️
#شهید_مرتضی_عطایی
@Shahadat_dahe_haftad
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸