🔴سیل و آبگرفتگی در ۴ استان جنوبی
🔹سرپرست سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر: تا ساعت هفت صبح امروز چهار استان خوزستان، فارس، بوشهر و کهگیلویه و بویراحمد درگیر بارش شدید باران بودند که در دو استان فارس و بوشهر نیاز به خدمات امدادی درپی وقوع سیل و آبگرفتگی وجود داشت و امدادگران وارد عمل شدهاند.
🔹در همین راستا نیز عملیات امداد و نجات در شهرستان های شیراز، کازرون، اقلید، بوشهر و دشتستان آغاز شده و محور فیروزآباد - جم در استان فارس نیز به دلیل ریزش کوه مسدود شده است.
9.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥امر به معروف یک بلاگر#ضعیف_الحجاب ساعاتی پیش در خیابان های تهران توسط #دختران_انقلاب
💯خواهرم از آمریکا گفت برو تو شلوغیا ولی نرفتم
📢🙏خواهشاً تو این روزها بی تفاوت نباشید و به شیوه های دختران انقلاب امر به معروف کنید این کم ترین ادای دین به خون شهداست
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#دختران_انقلاب
سلام و درود
💵 چرا بعضی حضرات انقلابی اینقدر بزرگنمایی می کنند، مگه شاه مادر مرده ؛ با خودش چی برده بود؟؟؟
💎 ۳۶۸ حبه مروارید
💎 ۵۰ قطعه زمرد
💎 ۵۰۲۶ عدد الماس
💎 ۱۱۸ میلیون دلار منابع ارزی در لندن و نیویورک
💎 ۵۰ میلیون دلار منابع ارزی در بانک های ایران
📈 مجله «فایننشال تایمز» ثروتی که شاه با خود برده بود را ۳۵.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰ دلار یا ۱.۴۰۰.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰ تومان اعلام کرده است.
آخه برای شاه مملکت اینم پوله؟
حالا وزیرا و وکیلا و فرماندهان و منتسبین مگه اونا چقدر بردند؟
والله بخدا...نمیدونم چرا رسیدگی نمیشه😂😂😂😂
11.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روزنما | با کلمات شلیک نکن!
🔸توی گفتوگوهای مجازی باید این مسئله رو حدس بزنیم که امکان داره بحثها به خشونت و تنش برسه؛ چون آدمها توی این فضا ارتباط چهره به چهره ندارن.
"الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ •🇮🇷••
✅کانال حاج قاسم
╔═🍃🌺🍃🌼═══╗
@haj_ghasem1_20
╚═══🍃🌼🍃🌺═╝
سلام
منبر برای تبلیغ کالای ایرانی
📸تصویری از شهید نواب صفوی در مسجد فخریه تهران در حال معرفی محصولات ساخت داخل کشورمان در حدود هفت دهه قبل
▪️ خیلیها پا منبریاش بودند. خیلیها از راه دور و نزدیک میآمدند مسجد بنشینند پای سخنرانیاش. آن روز حرفهایش با روزهای دیگر فرق داشت. ایستاده بود پشت بلندگو چراغ را گرفته بود توی دستش. میچرخاند و تعریفش را میکرد و با آب و تاب میگفت «مردم ببینید، ساخت کشور خودمونه.»
▪️طلبه بود. مبارز بود. انقلابی بود. دلش میسوخت. میدانست کلی کارگر عرق ریخته اند تا همین یک چراغ ایرانی ساخته شده. دلش میخواست هر طور شده کمک کند مزد زحمتشان را بگیرند.
▪️ او ۶۰ سال پیش و در زمان طاغوت پهلوی بینشی داشت که اکنون بسیاری از مدیران کشور و حتی بزرگان حوزه علمیه ندارند. مبلغان، علما، دفتر تبلیغات، ائمه جمعه و مراجع معظم تقلید، چقدر به وظیفه خود در تبلیغ امر #مقدس تولید ملی عمل کرده اند. طلاب، چند منبر برای حمایت از تولید ملی رفتهاند؟ آیا ادله فقهی و قرآنی استقلال اقتصادی از حجیت ساقط شده است؟!!
⏪متاسفانه شهید نواب صرفا بعنوان قاتل برخی از سران پهلوی شناخته شده است حال انکه فدائیان اسلام اساسا یک جریان فرهنگی بود نه چریکی. گرچه مورد سوء استفاده جریان ملی گرا و گاها" تندروی حوزه واقع گشت..
🍃🌸 داستان شب 🌸🍃
سلام و تحیت؛
شبتون بخیر و شادی....؛
دورهمی با عزیزانتون لبریز از صفا و محبت و عشق...؛
الهی همیشه شاد و بانشاط و کنار هم باشید...؛
الهی آمین
...................................
داستان امشب راتقدیمتان میکنم.
۱۴۰۱/۱۰/۲۷
هیچ عملی را کوچک نشماریم
قدماء حکمت و عبرت آورده اند :
یکی از علمای اهل بصره تعریف میکرد ؛ روزگاری به فقر و تنگدستی مبتلا شدم تا جایی که من و همسر و فرزندانم چیزی برای خوردن نداشتیم.
خیلی بر گرسنگی صبر کردیم ؛ پس تصمیم گرفتم خانهام را بفروشم و به جای دیگری برویم.
در راه یکی از دوستانم به اسم ابانصر را دیدم و او را از فروش خانه با خبر ساختم.
پس دو تکه نان که داخلش حلوا بود به من داد و گفت: برو و به خانوادهات بده.
به طرف خانه به راه افتادم در راه به زنی و پسر خردسالش برخورد کردم که به تکه نانی که در دستم بود نگاه میکرد و گفت:
این پسر یتیم و گرسنه است و نمیتواند گرسنگی را تحمل کند چیزی به او بده خدا حفظت کند.
آن پسر نگاهی به من انداخت که هیچگاه فراموش نمیکنم.
گفتم: این نان را بگیر و به پسرت بده تا بخورد.
به خدا قسم چیز دیگری ندارم و در خانهام کسانی هستند که به این غذا محتاجترند.
اشک از چشمانم جاری شد و در حالی که غمگین و ناامید بودم به طرف خانه برمیگشتم.
روی دیواری نشستم و به فروختن خانه فکر میکردم.
که ناگهان ابو نصر را دیدم که از خوشحالی پرواز میکرد و به من گفت: ای ابا محمد چرا اینجا نشستهای؟!
در خانهات خیر و ثروت است! گفتم: سبحان الله..!!!
از کجا ای ابانصر؟
گفت: مردی از خراسان از تو و پدرت میپرسد و همراهش ثروت فراوانی است. گفتم: او کیست؟
گفت: تاجری از شهر بصره است. پدرت سی سال قبل مالی را نزدش به امانت گذاشت اما بی پول و ورشکست شد. سپس بصره را ترک کرد و به خراسان رفت و کارش رونق گرفت و یکی از تاجران شد و حالا به بصره آمده تا آن امانت را پس بدهد همان ثروت سی سال پیش به همراه سودی که به دست آورده. خدا را شکر گفتم و به دنبال آن زن و پسر یتیمش گشتم و آنان را بینیاز ساختم.
در ثروتم سرمایهگذاری کردم و یکی از تاجران شدم مقداری از آن را هر روز بین فقرا و مستمندان تقسیم میکردم. ثروتم کم که نمیشد زیاد هم میشد. کم کم عجب و خودپسندی و غرور وجودم را گرفته بود و خوشحال بودم که دفترهای ملائکه را از حسناتم پر کرده بودم و یکی از صالحان درگاه خدا بودم.
شبی از شبها در خواب دیدم که قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شدهاند. و مردم را دیدم که گناهانشان را بر پشتشان حمل میکنند تا جایی که شخص فاسق، شهری از بدنامی و رسوایی را بر پشتش حمل میکند.
به میزان رسیدم که اعمال مرا وزن کنند. گناهانم را در کفهای و حسناتم را در کفه دیگر قرار دادند، کفه حسناتم بالا رفت و کفه گناهانم پایین آمد. سپس یکی یکی از حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند.
چون در زیر هر حسنه (شهوت پنهانی) وجود داشت. از شهوتهای نفس مثل: ریا، غرور، دوست داشتن تعریف و تمجید مردم.
چیزی برایم باقی نماند و در آستانه هلاکت بودم که صدایی را شنیدم. آیا چیزی برایش باقی نمانده؟
گفتند: این برایش باقی مانده! و آن همان تکه نانی بود که به آن زن و پسرش بخشیده بودم. سپس آن را در کفه حسناتم گذاشتند و گریههای آن زن را به خاطر کمکی که به او کرده بودم، در کفه حسناتم قرار دادند، کفه بالا رفت و همینطور بالا رفت تا وقتی صدایی آمد و گفت: نجات یافت.
...................................
بله دوستان من ؛
خداوند هیچ عملی را بدون اخلاص از ما قبول نخواهد کرد...!
پس بکوشیم هیچ عملی را کوچک نشماریم و هر عبادت و کار خیری را خالصانه برای خدای تعالی انجام دهیم...؛
شبتون آرام و با برکت...
در پناه حفظ و ستر خدا باشید
🍃🌸🌻🌺❤🌺🌻🌸🍃
🚩🏴حاج قاسم🚩🏴
🌸🍃🌻🌺🌹🌺🌻🍃🌸 سلام وتحیت شبتون بخیر و سلامتی. لطف حق شامل حالتون و بهترین مقدرات نصیبتون
۳۱۳:
۳۱۳:
🍃🌸🌻🌺🍀🌺🌻🌸🍃
سلام علیکم
الهی شما و عزیزانتون از هر رنج و تعبی و از هر فتنه و وسوسه و خناسی بدور باشید.
الهی آمین
.....................................
۱۴۰۱/۱۰/۲۷
زندگينامه شيطان رجیم
قسمت چهارم
در پاسخ به سوال خداوند از شیطان که چرا به حضرت آدم (ع) سجده نکردی ؛ شیطان پاسخ داد:
من از آدم برترم ؛ من از گوهر آتش آفریده شده ام و او از عنصر بى ارزش گل...!!!
"پس روا نیست که مثل من در مقابل او سجده کند...!!!"
خداوند هم به خاطر سرپیچى از دستور و سجده نکردن بر آدم(ع) به شیطان فرمودند:
" از میان ملائکه و بهشت پرنعمت من بیرون شو...."
هنگامی که دستور خارج شدن از بهشت براى وی صادر شد ؛ ملائکه هم به او حمله کردند،..!
او از ترس جان خود فرار کرد و خود را در جایی که خودش میدانست ؛ مخفى نمود.
بعد از آن، این فرمان از طرف خداوند به آدم(ع) وحوا (س) ابلاغ شد :
«ای آدم ؛ تو و همسرت در بهشت سکونت کنید و از نعمتهای بهشتی هر چه میخواهید بخورید، اما نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید بود»
چگونه شیطان داخل بهشت شد؟
هنگامی که از جانب خدا خطاب آمد:
اى اهل آسمان ها! من آدم و حوا را در بهشت منزل دادم و همه چیز را مباحشان کردم ، مگر بهشت بنام درخت جاودان را.
اگر نزدیک آن درخت شوند و از آن بخورند از ظالمان خواهند بود و از آن جا بیرون خواهند شد.
شیطان این خطاب را شنید و امیدوار شد پیش خود گفت :
من با هر طرفندی هست و با توجه به همین درخت ممنوعه ؛ آنها را از بهشت بیرون مى کنم!!!
شیطان که همه بدبختیهای خود را از ناحیه آدم میدانست و کینه او را به سختی در دل گرفته بود ؛ در صدد بود به هر شیوه ای که ممکن است موجبات گمراهی آدم و فرزندانش را فراهم کند...!
از ابن عباس اینگونه روایت شده :
بعد از آن که شیطان از بهشت بیرون شد، تصمیم قاطع گرفت که با هر نقشه و حیله اى که شده ، باز خود را به بهشت برساند و انتقام خود را از آدم بگیرد،..!!!
ابتدا فکر کرد که از راه معمولى و عادى وارد شود ؛ دید نگهبانان بر در بهشت هستند مانع او مى شوند.
رفت کنارى و به انتظار ایستاد. اول طاووس را دید، از او خواهش کرد که او را داخل بهشت کند، قبول نکرد.
در این بین ناگهان چشمش افتاد بر بالاى دیوار، دید مارى بالاى دیوار قرار دارد. (تا آن روز مار یکى از حیوانات زیبا و خوش رنگ بهشت بود، و مثل سایر حیوانات دیگر چهار دست و پا داشت).
شیطان جلو آمد و گفت :
اى مار ! مرا داخل بهشت کن ، تا اسم اعظم الهى را به تو تعلیم کنم .!!!
مار گفت :
ملائکه ، نگهبان در بهشت هستند تو را مشاهده مى کنند و نمى گذارند داخل شوى ...!!!
شیطان گفت ؛ مرا داخل دهان خود کن و آن را ببند و به این وسیله مرا داخل بهشت کن ...!
مار هم فریب او را خورد و همین کار را کرد و او را در دهان خود جاى داد . ( این بود که در میان دندانهاى مار سم پدید آمد؛ چون جایگاه شیطان شد).
وقتى مار به این وسیله او را داخل بهشت نمود ؛ شیطان هم کار خود را کرد،
آنقدر جناب آدم علیه السلام و حوا علیه السلام را وسوسه نمود تا فریب خوردند.
مار به شیطان گفت :
اسم اعظم را که قول دادى به من تعلیم کن.
شیطان در جواب گفت :
اى مار! من اگر اسم اعظم را مى دانستم ، احتیاج به تو نداشتم که مرا داخل بهشت کنى ،من با همان اسم اعظم داخل مى شدم... !!!
( داستان شبهای بعد ادامه دارد)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مدیونمادرایشهداهستیم🌿
زمان ما را با خود برده است
و شهدا ماندهاند.. (:
#شهید_آوینی
#امام_زمان
"الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ •🇮🇷••
✅کانال حاج قاسم
╔═🍃🌺🍃🌼═══╗
@haj_ghasem1_20
╚═══🍃🌼🍃🌺═╝