هدایت شده از راهیان نور #نوید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما برای بقای این پرچم تا ابد می شویم قربانی
هدایت شده از بصیرت عمار
📛 جنگ جهانی رسانه:
🔸یعنی حتی تو دهکده هایی که لوله کشی آب یا بسیاری از امکانات ضروری نیست ،
🔹مثل یک روستای دور افتاده در کنیا ؛برای شما پنل خورشیدی و دیش ماهواره فراهم میکنند؛ تا کنترل ذهنی رسانه ای را برای همه بطور یکسان رقم بزنند .
🔸در جهت ایجاد دهکده ی جهانی که تمام ساکنان آن فرمانبرداران یک کارفرماهستند.
بردگان ذهنی ای که اذهان و اندیشه هایشان به استعمار درآمده !
✍مسیحا
🆔@khabaresan
🍃🌸🌹🏴🌺🏴🌹🌸🍃
سلام و تحیت؛
شبتون فاطمی و دلتون مستحکم و امیدوار به فضل خدا و شفاعت و وساطت اهلبیت "ع".
........................................
داستان امشب را تقدیمتان میکنم.
به مناسبت دهه فاطمیه و کرامات این بانوی مکرم؛
"شفاعت شده حضرت زهراسلام الله علیها قسمت اول۱۴۰۱/۹/۱۸"
جوانی که از اقیانوس جهل و گناه برگشته بود چنین نقل میکرد:
يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت…
شب عاشورا هرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند
نه نمازي، نه حسيني، هيچي
ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه
ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم
تو راه که ميرفتم يه خانمي را ديدم، دخترخانم چادري داشت ميرفت حسينيه
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم با هر مکافاتي که بود، ميرسونمت و ….ـ
خلاصه، بردمش توي اون خانه ي مجردي....
اينم مثل بيد ميلرزيد و گريه ميکرد و ميگفت بابا مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!!
بيا به خاطر امام حسين حيا کن
گفتم برو بابا امام حسين کيه؟ اينارو آخوندا درآوردند، اين عربها با هم دعواشون شده به ما ربطي نداره...
دختره توي گريه يه وقت گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حيا کن!!! من اين کاره نيستم، من داشتم ميرفتم حسينيه!
گفتم من فاطمه زهرا هم نميشناسم، من فقط يه چيز ميشناسم: جواني، جواني کردن
جواني، گناه جواني، شهوت
اينارو هم هيچ حاليم نيست
دخترخانمه گفت: تو اگر لات هم هستي، غيرت لاتي داري يا نه؟ گفتم: چطور؟
خودت داري ميگي من زمين تا آسمون پر گناهم ، اين همه گناه کردي، بيا امشب رو مردونگي لوتي وار به حرمت مادرم زهرا گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاري دلت ميخواد بکن
آقا ما غيرتي شديم....
لباسامو پوشيدم و گفتم: يالا چادرو سرت کن ببينم، امشب ميخوام تو عمرم براي اولين بار به حضرت زهرا اعتماد کنم ببينم اين زهرا ميخواد چيکار کنه مارو… يالا
سوار ماشينش کردم و اومدم نزديک حسينيه اي که ميخواست بره پياده اش کردم
از ماشين که پياده شد داشت گريه ميکرد...
همينجور که گريه ميکرد و درو زد به هم، دم شيشه گفت: ايشاالله مادرم فاطمه دستتو بگيره، خدا خيرت بده آبروي منو نبردي، خدا خيرت بده…
اومدم تو خونه و حالا ضد حال خورديم و ….
تو صحبت ها که داشتم ميبردمش تا دم حسينيه، هي گريه ميکرد و با خودش حرف ميزد، منم ميشنيدم چي ميگه....
اما داشت به من ميگفت
ميگفت: اين گناه که ميکني سيلي به صورت مهدي"عج" ميزني، آخه چرا اينقدر حضرت مهدي"عج" رو کتک ميزني، مگه نميدوني ما شيعه ايم، امام زمان "دلش ميگيره، اينارو ميگفت
منم سفت رانندگي ميکردم
پياده که شد رفت، آمدم خونه
ديدم مادرم، پدرم، خواهرام، داداشام اينا همه رفتند حسينيه
تو اينام فقط لات من بودم
تلويزيونو که روشن کردم ديدم به صورت آنلاين کربلا را نشون ميده
صفحه ي تلويزيون دو تکه شده، تکه ي راستش خود بين الحرمين و گاهي ضريحو نشون ميده، تکه دومش، قسمت دوم صفحه ي تلويزيون يه تعزيه و شبيه خوني نشون ميداد، يه مشت عرب با لباس عربي، خشن، با چپي هاي قرمز، يه مشت بچه ها با لباس عربي سبز، اينارو با تازيانه ميزدند و رو خاکها ميکشوندند
من که تو عمرم گريه نکرده بودم، ياد حرف اين دختره افتادم گفتم وااااااي يه عمره دارم تازيانه به مهدي"عج" ميزنم
پاي تلويزيون دلم شکست، گفتم زهرا جان دست منو بگير....
زهراجان يه عمره دارم گناه ميکنم، دست منو بگير...
من ميتونستم گناه کنم، اما به تو اعتماد کردم....
کسي هم تو خونه نبود، ديگه هرچي دوست داشتم گريه کردم
گريه هاي چند ساله که بغض شده بود، گريه ميکردم، داد ميزدم، عربده ميکشيدم، خجالت که نميکشيدم ديگه، کسي نبود
نزديکاي سحر بود، پدر و مادرم از حسينيه آمدند
تا مادرم درو باز کرد، وارد شد تو خونه، تا نگاه به من کرد (اسمم رضاست)، يه نگاه به من کرد گفت: رضا جان کجا بودي؟
گفتم چطور؟ گفت بوي حسين"ع" ميدي!!!
رضاجان بوي فاطمه "س" ميدي، کجا بودي؟
افتادم به دست پدر و مادرم، گريه…. تورو به حق اين شب عاشورا منو ببخشید
من کتک زدم، اشتباه کردم
بابام گريه کن، مادرم گريه کن، داداشها، خواهرا… همه خوشحال
داداش ما، پسر ما، پسرم حسيني شده
صبح عاشورا، زنجيرو برداشتم و پيرهن مشکي رو پوشيدم و رفتم تو حسينيه
تو حسينيه که رفتم، ميشناختند، ميدونستند من هيچوقت اينجاها نميومدم
همه خوشحال
رئيس هيئت آدم عاقليه
آمد و پيشوني مارو بوسيد و بغلمون کرد و گفت رضاجان خوش آمدي، منت سر ما گذاشتي
منم هي زنجير ميزدم و ياد اون سيلي هايي که به مهدي"عج" زده بودم گريه ميکردم
هي زنجير ميزدم به ياد کتکايي که با گناهانم به مهدي"عج" زدم گريه ميکردم....
بقیه داستان در قسمت دوم
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃🌸🌹🏴🏴🏴🌹🌸🍃
داستان شب...
"شفاعت شده حضرت زهرا سلام الله علیها قسمت دوم۱۴۰۱/۹/۱۸"
خلاصه بعداز مراسم عزاداری و صرف شام هیئت ؛ مدیر هیئت
اومد به من گفت: رضاجان میای کربلا؟
گفتم: کربلا؟!! من؟!!! من پول ندارم!!!
گفت نوکرتم، پول یعنی چی؟ خودم میبرمت
خلاصه بگم که من دیگه اون رضا نبودم و شده بودم رضای فاطمی.
هنوز ماه صفر تموم نشده بود دیدم بین الحرمینم....
رئیس هیئت اومد گفت که: آقارضا، بریم تو حرم.....
گفتم برید من یه چند دقیقه کار دارم.....
تنها که شدم، زدم تو صورتم گفتم حسین جان میخوای با دل من چکار کنی..؟
حسین جان...
من کی بودم و چی بودم... با من چکار کردی...
کی شدم و چی شدم.....
زهراجان من یه شب تو عمرم به تو اعتماد کردم، کربلاییم کردی؟ بی بی جان آدمم کردی؟
خاک دوعالم بر سر من که یک عمر از شما غافل بودم....
اومدم شبکه ضریح رو گرفتم، ضریح امام حسینو، گریه کردم...
داد میزدم، حسین جان، حسین جان، دستمو بگیر حسین جان، پسر فاطمه دستمو بگیر، نگذار برگردم دوباره...
نگذار دوباره بیوفتم توی لجن و کثافت.....
یا جونم همین جا بگیر یا رهام نکن.....
آقا ما موندیم و نمک گیر شدیم.....
چه نان و نمکی....
چه رفقای با معرفتی....
از اون روزها خیلی نگذشت که دیدم رئیس هیئت ؛ کاروان داره، مکه مدینه میبره.
آقا به جان زهرا "س" سال تمام نشده بود بهم گفت: آقارضا میای به عنوان خدمه بریم مدینه،
همه کاراش با من، من یکی از خدمه هام مریض شده....
الله اکبر... خدایاوچه خبره....
چکار میکنی با من روسیاه بی وفا........
خلاصه آقا چندروزه ویزای مارو گرفت، یه وقت دیدیم ای بابا سال تمام نشده تو قبرستان بقیع، پای برهنه، دنبال قبر گمشده ی زهرا"س" دارم میگردم....
گریه کردم: زهرا جان، بی بی جان، با دل من میخوای چکار کنی؟ من یه شب به تو اعتماد کردم هم کربلاییم کردی هم مدینه ای؟
خلاصه یک کار خوب و آبرومند برام پیش اومد و دیگه رفیقای اون چنینی را گذاشتم کنار و آبرو پیدا کردم....
دو سالی گذشت... الله اکبر از این خانواده کریم اندر کریم....
آقا همه یه طرف، این یه قصه که میخوام بگم یه طرف....
مادر ما گفت: رضاجان حالا که کار داری، زندگی داری، حاجی هم شدی، مکه هم رفتی، کربلایی هم شدی، نوکر امام حسین"ع" هم شدی، آبرو پیدا کردی، اجازه میدی بریم برات خواستگاری؟
گفتم بریم مادر، یه دختر نجیب زندگی کن را پیدا کن....
رفتند گفتند یه دختری پیدا کردیم خیلی دختر مومنه و خوبیه و اینهاست، خلاصه رفتیم خواستگاری.....
پدر دختر تحقیقاتشو کرده بود.
چقدر خوبه دختردارها اینجوری دختر شوهر بدن، باریکلا....
میگفت منو برد توی یه اتاق و درو بست و گفت: ببین رضاجان من میدونم کی هستی. اما دو سه ساله نوکر ابی عبدالله "ع" شدی. میدونم چه کارها و چه جنایات و …. همه ی اینارو میدونم، ولی من یه خواهش دارم، چون با حسین"ع" آشتی کردی دخترمو بهت میدم نوکرتم هستم.
فقط جان ابی عبدالله از حسین"ع" جدا نشو.
همین طوری بمون. من کاری با گذشته هات ندارم. من حالاتو میخرم. من حالا نوکرتم.
منم پدر عروس خانم را بغل کردم و دستاشو بوسیدم و گفتم دعا کنید ما نوکر بمونیم. دعا کنید از این سفره با برکت عاقبت بخیری دور نشوم....
از طرف من هیچ مانعی نداره، دیگه عروس خانم باید بپسنده و خودتون میدونید...
گفتند عروس خانم چای بیارند. ما هم نشسته بودیم. پدرمون، خواهرمون، مادررمون، اینها همه، مادرش، خاله اش، عمه اش، مهمونی خواستگاری بود دیگه
عروس خانم وقتی سینی را آورد گذاشت جلوی ما، یه نگاه به من کرد، یه وقت گفت:
یا زهرا"س"....!!!!
یا حسین"ع"...!!!
سینی از دستش ول شد و با گریه از سالن بیرون نرفته خورد روی زمین…...
مادرش، خاله اش، مادر من، خواهر ما رفتند زیر بغلشو گرفتند و بردنش توی اتاق....
من دیدم آقا فقط صدای شیون از اتاق بلنده....
همه فقط یک کلمه میگن: یا زهرا "س" !!!
منم دلم مثل سیر و سرکه میجوشید، چه خبره! مادرمو صدا زدم، گفتم مادر چیه؟
گفت مادر میدونی این عروس خانم چی میگه؟
گفتم چی میگه؟
گفت: مادر میگه که….
دیشب خواب دیدم حضرت زهرا"س" اومده به خواب من، عکس این پسر شمارو نشونم داده، گفته این تازگیا با حسین"س" من رفیق شده….
به خاطر من ردش نکن.....!!!
مادر دیشب فاطمه"س" سفارشتو کرده به من....
به خدا جوونا اگر رفاقت کنید، اعتماد کنید، زهرا" س" آبروتون میده، دنیاتون میده، آخرتتون میده.
.....................................
بله دوستان خوبم؛
محاله در کل هستی کسی پیدا بشه و بگه از دوستی و نوکری این خانواده باعظمت و باسخاوت پشیمانه.....
خوش بحال اونهایی که دلشون گره زدند به دل این خانواده...
التماس دعا خیلی بخصوص برای گرفتاران بویزه اونهایی که مستاصل و مضطر هستند بیمار دارند... بیکار دارند... مستاجر هستند... بدهکارند...به سن ازدواج رسیدند و سخت شده ....
برای همه دعا کنید....
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
مهم مهم مهم
🍃☘سلام بزرگواران، هم گروهیهای عزیز
به نظر میرسد عده ای در فضای مجازی خصوصا ایتا برای کاربران انقلابی وحاضر در صحنه پیامهایی میفرستند مبنی بر اینکه چون فعالیت های شما بیش از حد وآزار دهنده است تا24 ساعت دیگرمسدود میشوید اینگونه پیامها صحت نداشته ومیخواهند همانطور که در خیابان اغتشاش وناامنی بپا میکنند به همان صورت در فضای مجازی هم برای عضوهای فعال که پیام روشنگرانه به گروهها میفرستند وباعث بیداری آنها میشوند مشکل ایجاد کنند ومانع فعالیت مؤمنان انقلابی و ولایی شوند تا از این طریق هم بتوانند ضربه ای به انقلاب بزنند
تعدادی که این پیام برای آنها رفته بود توجهی به این پیام نکرده بودند وبعد از 24 ساعت مسدود نشده بودند
و پشتیبانی ایتای(غیر واقعی )قبل از ۲۴
ساعت، علامت پشتیبانی ایتارا به کاربر تغییر داده بودند.
این یکی از پیامهایی است که بعد از تحقیق متوجه شدند از پشتیبانی واقعی ایتا نبوده👇
هدایت شده از کانال منتظران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
40.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دقایقی پیش مسجد مقدس جمکران نایب الزیاره همه شما بودم🌸
┈••••✾•💞🌺💞•✾•••┈┈•
@montazeranmahdiajjalllah
┈••••✾•💞🌺💞•✾•••┈┈•
هدایت شده از خبرگزاری فارس
شکست نقشه ترور آیتالله علمالهدی در مشهد
🔹روابطعمومی سپاه امام رضا خراسانرضوی: یک تیم تروریستی از گروه جیشالظلم که قصد انجام اقدامات ضد امنیتی و عملیات تروریستی در مشهد از جمله حمله به استانداری و ترور امام جمعه مشهد را داشت شناسایی و اعضای آن دستگیر شدند.
🔹از مخفیگاه این افراد سلاح، مهمات و مواد منفجره کشف شده و مرتبطین و عوامل پشتیبانی آنها در سایر استانها نیز شناسایی و تحت رصد اطلاعاتی قرار دارند.
@Farsna
هدایت شده از بیداری ملت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فاوت بین عمله شیطان بودن با سرباز ولایت بودن را ببینید
⏪ توماج صالحی لیدر اغتشاشگران رو یادتونه وقتی گرفتنش چجوری به غلط کردن افتاده بود؟
حالا روحیه مدافعان حرم رو وقتی توی محاصره ۱۰۰ متری داعشیهان ببینید.
گلوله دو تا از انگشتاشو سوراخ کرده ولی بازم میگه و میخنده
💢شهید رضا سنجرانی از شهدای مدافع حرم مشهد کارمند بانک بود چندین بار اعزام شده بود به سوریه این اواخر با مسئول اعزام به مشکل خورده بود هر کار کرد اعزامش نکردند بچه ها میگن اعزام شدیم تو سوریه یه روز تو حلب دیدیم رضا از دور داره با موتور میاد میگفت کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه....
چند روز بعدش شهید شد 🌹
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
هدایت شده از لشکر فرشتگان( زنان شهیده)
.
🔴مگه نمیگفتید: اینایی که در اغتشاشات چاقوکشی میکنند، آدم های نظام هستند؟😏
حالا نظام داره آدم های خودش را اعدام میکنه ، شما چرا ناراحتید!!؟😁
کشف حجاب کارکنان فود کورت عرش آجودانیه تهران!
این مجموعه با اقدامش خود را از قانون و حاکمیت جمهوری اسلامی خارج کرده است ما هم از نهادهای انتظامی-قضایی خواهشمندیم با پلمپ این مجموعه، از زیرمجموعه بودن جمهوری اسلامی بصورت کامل خارج کنند!
@Masafe_akhar
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میام بیرون فریاد میزنن وای به روزی که مسلح شویم ، بعد که با سلاح حمله میکنن به مردم و نیروهای انتظامی و حکم اعدامشون میاد ، یهو مظلوم و موش میشن ...
@BisimchiMedia