وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ
واى بر كم فروشان.
الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ
كه چون از مردم پيمانه ستانند تمام ستانند.
وَإِذَا كَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ
و چون براى آنان پيمانه يا وزن كنند به ايشان كم دهند.
أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ
مگر آنان گمان نمى دارند كه برانگيخته خواهند شد؟!
╔═🍃🌷🍃═══╗
@haj_ghasem1_20
╚═══🍃🌷🍃═╝
مـجـازات عـطـر زدن زن بـرای غـیـر شـوهـر
امام صادق عليه السلام نقل مى نمايند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: هر زنى كه عطر بزند و از خانه اش خارج شود، تا هر زمانى كه به خانه اش باز گردد لعنت مى شود.
منبع: ثواب الاعمال عقاب الاعمال
╔═🍃🌷🍃═══╗
@haj_ghasem1_20
╚═══🍃🌷🍃═╝
حکایــتــــــــــ
شیخ ابوالحسن خرقانی گفت:
جواب دو نفر مرا سخت تکان داد
اول:
مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد.
او گفت:
ای عارف، خدا میداند که فردا حالِ ما چه خواهد شد...
دوم:
مَستی دیدم که افتان و خیزان در جادهاى گلآلود میرفت.
به او گفتم: قدم ثابت بردار تا نلغزی.
گفت:
من بلغزم باکی نیست،
بهوش باش تو نلغزی،
که جماعتی از پی تو خواهند لغزید...
🌺🌺🙏🙏
╭ ─━─━─• · · · · ·
⇱#حکایت_طنز
🐓🦁خروس و شيرى باهم رفيق شده و به صحرا رفته بودند .
شب که شد خروس برای خوابيدن روى يک درخت رفت و شير هم پاى درخت دراز کشيد . 🦁
هنگام 🐓صبح خروس مطابق معمول شروع به خواندن کرد .
🐺روباهى که در ان حوالى بود به طمع افتاد و نزدیک درخت امده و به خروس گفت:
بفرمائيد پائين تا به شما اقتدا کرده و نماز جماعت بخوانيم!🙊
🐓خروس گفت : همان طورى که مى بينى بنده فقط مؤذن هستم ، پيش نماز پاى درخت است او را بيدار کن ..
روباه که تازه متوجه حضور شير شده بود ، با غرش شير پا به فرار گذشت .🦁
خروس پرسید : کجا تشريف مى بريد؟ مگر نمى خواستيد #نماز جماعت بخوانيد؟ روباه در حال فرار گفت : دارم مى روم تجدید وضو کنم !😂😂
❇️دشمنان جمهوری اسلامی ایران بدانند
که شیران زیادی پای این انقلاب آماده جانفشانی هستند و الکی دور ور ایران پرسه نزنند تا نیاز به تجدید وضو پیداکنند.😂😂
شادی ارواح طیبه همه شهدا
از صدر اسلام تا کنون
صلوات
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
شمام خجالت می کشید به پدرتون ابراز علاقه کنید یا فقط من اینطورم؟!
🙊🙊🙊🙈🙈🙈😍😢😔
پدرم❤️
🍃🌺 داستان شب 🌺🍃
سلام علیکم...؛
"عرض تبریک ویژه هفته بسیج"
شبتون بخیر و شادی...؛
وجودتانمحفوظ و مصون از هر رنج و تعب...؛
الهی آمین
.................................
داستان امشب را تقدیم میکنم.
۱۴۰۲/۰۸/۲۹
"مرک احساس و عاطفه ها"
دوستی دارم که از اتفاق دبیر ادبیات است و معلمی فرهیخته و دنیا دیده...!
روزی به من گفت: این روزها بد جوری از این نسل جدید درمانده شده ام...!!!
سالهای پیش وقتی به درس لیلی و مجنون می رسیدم و با حسی شاعرانه داستان این دو دلداده را تعریف می کردم ؛ قطره اشکی از چشم دانش آموزان جاری می شد...!
یا به مرگ سهراب که می رسیدم ؛ همیشه اندوهی وصف ناشدنی را در چهره ی دانش آموزانم می دیدم...!
همیشه قبل از عید ؛ اگر برای فراش مدرسه از بچه ها عیدی طلب می کردم ؛ خیلی ها داوطلب بودند و خودشان پیش قدم...!
ولی امسال ؛ وقتی عیدی برای پیرمرد خدمتگزار خواستم ؛ تازه بعد از یک سخنرانی جگر سوز و جگر دوز هیچ کس حتی دستی بلند نکرد...!
وقتی به مرگ سهراب رسیدم ؛ یکی از آخر کلاس فریاد زد "چه احمقانه چرا رستم خودش را به سهراب معرفی نکرد که این اتفاق نیفتد" و نه تنها بچه ها ناراحت نشدند که رستم بیچاره و سهراب به نادانی و حماقت هم متهم شدند...@
وقتی شعر لیلی و مجنون را با اشتیاق در کلاس خواندم ؛ و از جنون مجنون و از فراق لیلی گفتم ؛ یکی پرسید "لیلی خیلی قشنگ بود؟"
گفتم "از چشم مجنون بله ولی دختری سیاه چهره بود و زیبایی نداشت."...!
این بار نه یک نفر که کل کلاس روان شناسانه به این نتیجه رسیدند که ؛ قیس بنی عامر از اول دیوانه بوده و عقل درست حسابی نداشته که عاشق یک دختر زشت و سیاه چهره شده،..!
تازه به خاطر او سر به بیابان هم گذاشته...!
خلاصه گیج و مات از کلاس درس بیرون آمدم و ماندم که باید به این نسل جدید چه درسی داد که به تمسخر نگیرند و بدون فکر قضاوت نکنند ...!!!
مانده ام که این نسل از کجا می خواهند صبوری و از خود گذشتگی را بیاموزند و چطور میخواهند احساس و عاطفه داشته باشند...!!!
..................................
بله عزیزانم ؛
داستان امشب ما حزن انگیز شد اما واقعیت تلخی در آن نهفته است...!
والدین ما درس اولشان به ما داشتن احساس و عاطفه و نوع دوستی و نگاه به عمق زیبائی ها بود.....آیا ماهم به فرزندانمان ایننگاه را یاد دادیم...؟؟؟!!!
شبتون آرام و برقرار
مراقب خودتون و عزیزانتون باشید.
🍃🌺🌸💐🌸🌺🍃