میدونم حال یه سری هامون خوب نیست
میدونم اینکه خیلی گریه کردی در ازای کاری که باهات کردن...
اینکه هر کسی رسید یه لگدی بهت زد
اینکه تو جمع تحقیرت کردن
اینکه دیگه آدما تحویلت نمیگیرن
به یه جایی میرسی که مردم از تو ناامید میشن
شاید پدر مادرت هم از تو نا امید بشن
میگن بابا طفلکی رو ولش کنید
میگه وقتی همه امیدشون از تو ناامید شد
تازه نقشه من شروع میشه
نقشه ای رو شروع میکنم
که تهش دیدی بعضی موقع ها شادی
نمیتونی رو پات وایستی...
می افتی به سجده و های های گریه میکنی
اشکی رو برات رقم میزنم که تو از شوق میریزی
من تو اوج نا امیدی انسان ها امیدم..
خداوند زمانی فعالیت معجزه گریشو
برای بنده هاش شروع میکنه
که هیچ کس امیدی نداره...