بابا خودت گفتی شبیه مادرم باش
من مثل زهرا مادرت آزار دیدم
یک لحظه یادم رفت اسمِ من رقیه است
سیلی که خوردم عمه را هم تار دیدم
دلتنگتم پدر
هر آنچه مقدر شده بود رخ داد
آسمان و زمین به گردش در آمدند تا به این لحظه برسند
لحظه ای که مقتدای راه حسین ، زینب بود و فدائیانش زنان و کودکانی بودند که حالا سهمشان خیمه های غارت شده و هلهله های آن بد ذاتان بود و سهم رقیه ، قامتی خمیده ، گیسوانی سپید و گوشواره های خونین بود.
هر چه می گذشت بیشتر رنگ و بوی زهرا را می گرفت، حالا مثل مادر درد سیلی را چشیده بود ، مثل مادر تک و تنها میان آن نامحرمان اسیر و گرفتار شده بود.
هر قدم که از روی خار های صحرا برمیداشت
بیشتر زمین می خورد.
حالا که نه سقایی مانده بود که آب بیاورد و نه طفلی بود که به جای زهر تیر سیراب شود ، آب را باز کرده بودند.
کاسه آب که به دستش رسید ، دوان دوان سوی قتلگاه روانه شد.
یکی از آن ملعونان پرسید: کجا می روی
فرمود: پدرم تشنه بود می روم تا به او آب برسانم
آن حقیر گفت: خودت آب بنوش چرا که پدرت تشنه کشته شد
درد و غم بود که سینه اش را می فشرد و خون بود که از چشمانش جاری می شد آخر چگونه می توانست یک قطره آب از گلویش جاری کند در حالیکه لبان خشک پدر را به یادمی آورد پپس گفت : پس من هم آب نمی نوشم
دست در دست عمه گذاشت و به سوی پدر نزدیک شد.
دستان و سر کوچکش را با خون گلوی پدر گلگون کرد.
گیسوان و سر پدر را نوازش میکرد و با آه و ناله اشعار سوزناکش را می سرود :
يا ابتاه يعز اذ دعوناك فلا تجبيبنا
یا ابتاه من الذي ايتمني علی صغر سني من الذي قطع وريدك
یا ابتا أنظر الی رووسنا المکشوفه و الی اکبادنا الملهوفه و الی عمتی المضروبه و الی امی المسحوبه
از خیمه ها که رفتی و دیدی مرا به خواب
داغی بزرگ بر دل کوچک نهاده ای
گرچه زمن لب تو خداحافظی نکرد
می گفت عمّه ام به رخم بوسه داده ای
#رقیه_خاتون
5.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ حالا اومدی ؟
یارقیه(سلام الله علیها)🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا...
از اون سرزمینن..؛)
بزار سهم من🥺🖤:("
#پیشنهاد_دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به رقیه میگم از جا موندن...😭💔