نمیگویم کجا در ناکجایی
بگو جانا، بگو جانا کجایی
شب و روز از دل سرگشته پرسم
تو ای پیدای نا پیدا کجایی ...
#سه_شنبه_های_مهدوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
#احادیث_فاطمی
✨حضرت محمد (ص) فرمودند:
«نور دخترم فاطمه سلاماللهعلیها از نور خداست، و دخترم فاطمه سلاماللهعلیها برتر از آسمان ها و زمین است.»✨
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا_س
#القاب_حضرت_فاطمه_س
قســـ⑥ـــمت↫حوراء
🔸 خلقت فاطمه ى زهراء سلام الله علیها نصيبى از بهشت داشت، لذا ايشان صفات فرشتگان را داشتند. پس يكى از اسامى آن حضرت نيز «حوراء» است، يعنى زنى كه همچون فرشتگان داراى چشمانى زيباست.
⭕️ پس از حذف نام شهدا از کوچه خیابونهای تهران نوبت به جمع کردن عکس حاج قاسم رسید 😡😡😡😡
🔺شهرداری تهران بیشرمانه همه بنرهای حاج قاسم را از سطح شهر جمع کرده و جای آن، عکس قلب و هواپیما نشانده است. همه ما داغدار سانحه سقوط هواپیما هستیم و همدرد خانوادههای عزادار. اما آنها که میخواهند به بهانه این سقوط، یاد حاج قاسم را دفن کنند، بدانند جای سردار مقاومت در دل مردم است
🌺🍃ﺍﺯ ﮔﺮه هاي ﺑﯽ ﺷﻤﺎﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﻠه ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ،
ﺩﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻟﺤظهﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪﻡ،
ﮔِﺮِهي ﺑﻪ ﻧﺎﻓﻢ ﺯﺩﻧﺪ، ﮐﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ
ﮔﺮه ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻢ!
ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﺮه ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺑﺪﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ...
ﺷﺎﯾﺪ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮔﺮه هاﺳﺖ!
ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺒﯿﻨﯽ ﻭ ﺻﺒﺮ، ﻫﺮ ﮔﺮه ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﻧﮕﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺮه ﺑﻌﺪﯼ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺭﻗﻢ ﺯﺩه ﺩﺍﺭﻡ...
ﺷﺎﯾﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺮﺳﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﮔﺮه ﻓﺮﺷﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﺒﺎﻓﻢ...
ﻓﺮﺷﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﻖ ﻫﺴﺘﯽ ﻧﻘﺸﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪه ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﻓﺘﻨﺶ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪه...
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺩﯾﺪه ﻭ ﻣﻦ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺷﮑﺮﮔﺰﺍﺭﻡ . .
#معجزه_شکرگزاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️چرا قبر حضرت زهرا سلام الله علیها مخفی هست؟!
🎤حجت الاسلام دارستانی
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#ذکرروز "سه شنبه"﷽"
"۱۰۰مرتبه"
✨یا ارحم الراحمین✨
✨ای مهربان ترین مهربانان✨
🌙دیگرگناه نمی کنم #آقابیا🌙
#اللهم_عجل_الوليك_الفرج🌻
#نماز_سه_شنبه
✅هرکس نمــازسهشنبه را
بخواندبرایش هزاران شهرازطلا
دربهشت بسازند↯
دورکعت؛
درهر رکعت بعدازحمدیک بارسوره
تین توحیدفلق ناس
#خصائص_السور ⭐️
#اذکار_ماثوره
🔴خواندن آیة الکرسی در هنگام وضو
امام باقر( سلام الله علیه ):
«هر کسی که بعد از وضو آیة الکرسی را بخواند، خداوند ثواب چهل سال [عبادت] را به او میدهد، چهل درجه او را بالا میبرد و چهل حور العین به او داده میشود».
📚شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص 45، نجف، مطبعة حیدریة، چاپ اول، بیتا.
#توجه_به_حقوق_ديگران
يكى از دوستان شيخ انصارى رحمه الله به او گفت: ما دو نفر هم درس بوديم، چرا تو شيخ شدى و ما بى كار؟ شيخ گفت : ما دو نفر، طلبه كه بوديم، من در خوراكم خيلى مواظب بودم كه حقى از كسى پايمال نشود ؛ ولى عشق تو به شكم، بيش تر بود. هر كس، هر كجا دعوتت مى كرد و هر سفره اى كه پهن بود، مى رفتى و مى خوردى، خداوند بدون علت، كسى را انتخاب نمی کند.
#اخلاق
🍃🍃🍃_______🍃🍃🍃
🌸 پيامبر صلى الله عليه و آله 🌸
🔶 إِيَّاكَ أَنْ تَضْحَكَ مِنْ غَيْرِ عَجَبٍ أَوْ تَمْشِيَ وَ تَتَكَلَّمَ فِي غَيْرِ أَدَبٍ.
🔷از خنديدنِ بى تعجّب [و بى جا] يا راه رفتن و سخن گفتنِ بى ادبانه بپرهيز.
📚اعلام الدین فی صفات المومنین ص 273
🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃
💎داستانی از اخلاق الهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله (قسمت اول1️⃣)
زماني كه نبی اکرم به مدینه آمدند و اسلام رونقی گرفت، روستاي دور افتادهاي بود كه حدود هزار نفر جمعیت داشت. یک نفر از اشرار این منطقه بود که بسيار بد و خونريز بود. آن شرور دید که اهل این منطقه، خیلی ناراحتند. پرسيد: «چه شده است؟ چرا اینقدر ناراحتید؟»
گفتند: «یک نفر به مدینه آمده و ادعای پیغمبری می کند و همه خدایان ما را زیر سؤال برده و منکر شده است. ما از اين ناراحتيم که تمام خدایان ما را کنار زده است و دین تازه ای آورده و می گوید: خدا یکی است».
گفت: «شما چه می خواهید؟»
گفتند: «اگر بتوانی خون این شخص را بریزی و او را بکشی، آنچه دلت بخواهد، به تو می دهیم».
گفت: «فردا سر او را برای شما مي¬آورم».
✅✅ #ادامه دارد...🔻
📡منبع:گرفته ازكانال آيت الله ناصري
🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃
🌺🌺🍃🍃🌺🌺
💎داستانی از اخلاق الهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله(قسمت دوم)
🔺ادامه مطلب قبل..
آن شرور، حرکت کرد و بعد از ظهر مدينه رسید. نماز پیغمبر در مدینه تمام شده بود و عرب ها به منزل خود رفته بودند. حضرت هم داشتند، به منزل می رفتند. عرب شرور به پیغمبر رسید؛ در حالي كه آن حضرت را نمی شناخت؛ لذا از خود پيغمبر پرسيد: «این محمد که ميگويند، کجاست؟»
حضرت فرمودند: «او را چه کار داری؟»
عرض کرد: «من از فلان منطقه هستم و شنیدهام ادعای پیغمبری کرده و منکر خدایان ما شده است. آمده ام سر او را برای خویشانم سوغات ببرم».
فرمودند: «الآن بعد از ظهر است و هوا گرم. شما هم تازه رسیدهای و خسته هستی. غذا هم که نخوردهای. بیا برویم منزلِ ما استراحت بکن، غذایت را بخور، خوابت را برو. سر حال که شدی، من دست محمد را در دستت می گذارم».
✨حضرت او را به منزل آوردند و عبای خود را پهن کردند و گفتند:«روي آن بنشین». آن عرب غذايش را خورد و مشغول استراحت شد.
☀️كم كم آفتاب او را گرفت. حضرت، مقابل آفتاب ایستادند و با بدن مباركشان، روي صورت این عرب، سایه انداختند، تا آفتاب به او نتابد.
✅🔻 #ادامه دارد...
🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃
✨✨✨✨✨
💎داستانی از اخلاق الهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله(قسمت آخر)
🔺ادامه مطلب قبل..
خواب آن عرب طول کشید و پیغمبر عرق کردند. عرق های پیغمبر، روی صورت این جوان چکید و بیدار شد. دید که این آقا بالا سر او نشسته و از شدت گرماي آفتاب صورت او از عرق خيس شده است. بلند شد و گفت: «آقا! چرا این طور کردی؟ چرا من را شرمنده کردی؟ خدمتی به من کردی که احدی نکرده است» و عذر خواهی كرد.
⚜️حضرت فرمودند: «دیدم خسته¬ای و خواب هستی. نخواستم بیدارت کنم و بگویم آفتاب تو را گرفته است. بالای سر تو نشستم که آفتاب تو را اذیت نکند». آن عرب بلند شد و گفت: «وعده كردی که دست محمد را در دستم بگذاري. برویم محمد را پیدا کن و دست او را به دست من بده».
🤝حضرت دستشان را آوردند جلو و فرمودند: «بگیر». جوان نگاهی نکرد و گفت: «چه را بگیرم؟» گفت: «دست من را. من محمدم.» این جوان به حضرت نگاهی کرد و با خودش گفت:عجب! این زندگی و این اخلاق او است؟!
✨شهادتین را جاری کرد و به حضرت ایمان آورد و گفت: «من می روم همه مردم شهرمان را مسلمان می کنم».
🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃