eitaa logo
حُجره ے‌من!
543 دنبال‌کننده
879 عکس
207 ویدیو
30 فایل
قرار نیست عمرمون هدر بره پای گوشی . . . ! عالِم دهر نیستم؛ در حد علمی که دارم، در خدمتم. به قول شاعر: برای از تو شنیدن هنوز حوصله دارم‌✨ کانال اصلی 👇🏻 https://eitaa.com/sarbaz_khane لینک ناشناس 👇🏻 https://daigo.ir/secret/913059123
مشاهده در ایتا
دانلود
اما داستان من غمناک تر است ...
سال ۵۹ بود
در یک شبِ سردِ اسفند ماهی !
یعنی حدود ۴۳ سال پیش مثل دیشبی ...
۱۳ تا نوجوون و جوون
از یازده ساله تا ۲۱ ساله
قرار بود نگهبانی بدن ...
چند تاشون به زور اجازه گرفته بودن که مسجد بمونن
بعضیا رو هم خانواده هاشون کاری نداشتن چون میدونستن با نگهبانی دادن به اسلام خدمت می‌کنن ...
آخرای شب بود حوالی ساعت یک یک و نیم ...
بعضی از بچه های مسجد خوابیده بودن
بعضی ها هم تو مسجد بیدار بودن و حرف می‌زدن
شاید با خودشون میگفتن که :
شاید محسن به محمود می‌گفت : محمود ! داداش بنظرت ما هم شهید میشم ؟
شاید در جواب گفته بوده که : ما رو که جبهه نمیبرن ، ما رو به جنگ چ...
یهو یه صدای غرش اومد ...
صدام لعنت الله علیه موشک زد ...
کجا رو ، یه مسجد رو ...!
دیوار روی بچه ها فرو ریخت ...
تا اینجای داستان زیاد خاص نیست
ادامه اش اینه که :
یه عده رفتن تا بچه ها رو نجات بدن از زیر دیوار ،
اما تقدیر چیز دیگری است ...
امان از تقدیر که ، هر چه خدا بخواهد همان میشود ...
یه کامیون حمل کپسول های گاز ، کنار مسجد پاک شده بود .
همه کپسول ها هم پُر بودن !
اینجا فاجعه معلوم میشه ...
با اصابت موشک ، ماشین هم منفجر میشه ...
دونه دونه کپسول ها منفجر میشن ...