eitaa logo
|حُرّ|
2.3هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
26 فایل
[﷽] و داد زد اسلحه ها همانطور دستتان بگیرید که انگار دست معشوقه تان است:)🚶💣! کُپـۍ‌ آزاده ستون🙂 لف دادی313صلوات بهت میوفته رفیق:) مدیر: @fatemeh_siavashii ادمین تبادلات: @fatemeh_siavashii #اول‌آدم‌باش‌بعد‌مذهبی #والسلام
مشاهده در ایتا
دانلود
●آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): در تعجبم از آباد کننده‌ی سرای فانی و رها کننده‌ی سرای . | غُررالحِکم،حدیث۵۰۸۳
رمان شب ۳۲ "تنبیه عمومی" علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد ... اما یه بار خیلی جدی ازم خواسته بود، دست روی بچه ها بلند نکنم... به شدت با دعوا کردن و زدن بچه مخالف بود ... خودش هم همیشه کارش رو با صبر و زیرکی پیش می برد ... تنها اشکال این بود که بچه ها هم این رو فهمیده بودن ... اون هم جلوی مهمون ها ... و از همه بدتر، پدرم😒 علی با شنیدن حرف بچه ها، زیر چشمی نگاهی بهم انداخت ... نیم خیز جلوی بچه ها نشست و با حالت جدی و کودکانه ای گفت ... - جدی؟ ... واقعا مامان، مریم رو زد؟ ... 😒 بچه ها با ذوق، بالا و پایین می پریدن ... و با هیجان، داستان مظلومیت خودشون رو تعریف می کردن ... و علی بدون توجه به مهمون ها ... و حتی اینکه کوچک ترین نگاهی به اونها بکنه ... غرق داستان جنایی بچه ها شده بود ...😌 داستان شون که تموم شد ... با همون حالت ذوق و هیجان خود بچه ها گفت ... - خوب بگید ببینم ... مامان دقیقا با کدوم دستش مریم رو زد ...😒 و اونها هم مثل اینکه فتح الفتوح کرده باشن ... و با ذوق تمام گفتن ... با دست چپ ... علی بی درنگ از حالت نیم خیز، بلند شد و اومد طرف من ... خم شد جلوی همه دست چپم رو بوسید ... و لبخند ملیحی زد ...😊 - خسته نباشی خانم ... من از طرف بچه ها از شما معذرت می خوام ... ❤️ و بدون مکث، با همون خنده برای سلام و خوشامدگویی رفت سمت مهمون ها ... هم من، هم مهمون ها خشک مون زده بود ... بچه ها هم دویدن توی اتاق و تا آخر مهمونی بیرون نیومدن ... منم دلم می خواست آب بشم برم توی زمین ... از همه دیدنی تر، قیافه پدرم بود ... چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد ... اون روز علی ... با اون کارش همه رو با هم تنبیه کرد ... این، اولین و آخرین بار وروجک ها شد ... و اولین و آخرین بار من...☺️ 📝(شهید سیدعلی حسینی)🥀
'خدایا مارو به خاطر این حجم از بی‌لیاقتی ‌ببخش ؛ تلاش برای آدم شدن نمیکنیم که هیچ با کارامون به گناهامونم مادام اضافه میشه .
•🪴جز عشقِ‌تو عشق ها فراموشم باد ..!
درد داریم که این موقع شب بیداریم ور نه هر ادم سالم سر شب میخوابد🙃📿
شبتونـ.قشنگ🌾
صبحتون به زیبایی حرم آقامون🫀👀
_
|حُرّ|
_
درانتظارِتو‌قدّنهالِ‌من‌شده‌چون‌سرو درانتظارِتوقدّ‌پدربزرگ‌کمــــان‌است
گر دست نوازش بر سر کشد تمام غم هایم پر کشد . . - آقایِ‌آرامش
Reza Narimani - Dastamo Begir (320).mp3
4.04M
دستامو بگیر پاشم‌ حسین ‌ . .
چه اعتراف قشنگی‌ست اعترافِ جنون خدا کند که همه متهم به عشق شوند.